ولی وقتی سخنان آنها را مثلاً با کوچکترین سخن پدیدآورنده نهجالبلاغه میسنجیم، میبینیم که اثر رنج و تکلف در آنها پیدا و نسبت میان آنها، نسبت تیغ چوبین با شمشیر پولادین است.
دانشمندان با همه کنجکاویهایی که کردهاند تنها واژهای که برای این کتاب شریف پیدا کرده و نامی که برایش توانستهاند بگذارند این است که گفتهاند: (نهجالبلاغه برادر قرآن است).
ابن ابیالحدید در طی شرح خودش درباره کلمات حضرت امیرالمؤمنین(ع) سخنان پرارزشی دارد از جمله در جلد دوم شرحش درباره خطبه 90 که معروف به خطبه اشباح است میگوید: اذا جاء نهرالله بطل نهر معقل، هنگامی که نهر خدا جاری شد نهر معقل (که جویی است در کناره بصره) نابود است، هنگامی که این کلمات فصیح ربانی پیدا شد فصاحت عرب بر باد رفت.
در طی ده قرن، نهجالبلاغه مانند هزاران کتاب دینی دیگر موردنظر، بحث و مطالعه دانشمندان نکتهسنج و باریکبین بوده است.آنها علاوه بر مداحی استطرادی که از نهجالبلاغه در ضمن آثار غیرمرتبط با آن کردهاند، متجاوز از سیصد جلد کتاب در اطراف نهجالبلاغه پدید آوردهاند.
برخی از پژوهشگران به این کتاب شریف، لقب «اخالقرآن» داده اند و کلمه «اخ» که در اصل به معنی برادر است، در مواردی بهمعانی مصاحب و همزاد و مانند بهکار میرود و پیداست که اخوت نهجالبلاغه با قرآن به ملاحظه همین معانی مجازی است؛ یعنی کسانی که میگویند نهجالبلاغه «اخالقرآن» است مقصودشان این است که نهجالبلاغه راهی را پیموده است که قرآن آن را طی کرده است.
خود امام در خطبه 158 نهجالبلاغه بعد از آن که حالات، زهد و تقوای پیغمبر اکرم(ص) را بیان میکند و اصحابش را به پیروی از آن حضرت امر مینماید، در آخر میفرماید: «خدا چه منت بزرگی بر ما نهاد که چنین رهبر پیشروی به ما ارزانی داشت تا ما از او پیروی کرده و قدم جای قدمش گذاریم.»
همه میدانند که عرب جاهلی منتهی درجه هنرش این بود که در فصاحت بتواند از شتر و یا از کوهها و دشتها سخن بگوید. برخی اصحاب رسول(ص) سخنان فصیحشان با تمام آب و تاب از دو صفحه تجاوز نمیکرد آن هم در موضوع مرگ و نکوهش از دنیا یا ترغیب به جنگ، اما دل آسمانها را شکافتن و سخن راندن در موضوع اصناف فرشتگان و صفات الهی و انواع عبادتها و تسبیحات و شناسایی ذات اقدس الهی و... اموری نبوده که عرب با آنها آشنایی داشته باشد.
در میان عرب هم گاهی اشخاصی مانند: عبداللهبن سلام و امیهبن ابیالصلت پیدا میشدند که کم و بیش آشنا با بعضی از این الفاظ بودند، ولی هرگز قادر به برآوردن چنین معانی دلپذیری با فصاحت و شیرینی نهجالبلاغه نبودند.
ابن نباته در این باره گفته است: در فن خطابه و سخن گنجی یافتم که هرچه از آن انفاق میکنم افزونتر میگردد، و آن گنج عبارت است از هفتاد خطبه از خطبههای حضرت علی که آن را حفظ کردهام.
امین نخله که یکی از دانشمندان مسیحی است به دوستش چنین نوشته است: از من خواستی صد کلمه از میان کلمات فصیحترین عنصر عربی ابیالحسن(ع) انتخاب کرده برای تو بفرستم.
من رفتم کتاب شریف نهجالبلاغه را همی ورق زدم، به خدای لایزال سوگند که مدتها حیران و سرگردان ماندم که چگونه صد کلمه از میان صدها کلمه بلکه یک کلمه از میان کلماتی انتخاب کنم، مگر اینکه دانه یاقوتی را از کنار یاقوت دیگری چون خودش جداسازم.
باری به ناچار همین کار را کردم، در حالی که دستم در میانه دانههای یاقوت میگشت، چشمم به عمق درخشش آنها خیره شده بود. از بسیاری حیرتی که در این انتخاب به من دست داده بود، هرگز گمان نمیکردم بتوانم خود را از این کانون بلاغت بیرون بکشم. در هر حال این صد کلمه را دریافت کن و بدان که اینها پرتویی چند از کانون نور و غنچهای چند از شاخ پر از شکوفه است.