حواست باشه يه گوشه از قلب خودم رو هم كوك زدم و بينشون قايم كردم كه كنارت باشه.
براي تولد 17سالگي از من خواسته بودي 17 آرزو بكنم. حالا تو براي 15سالگيات 15بار بلند بلند بخند.
هما خرمي، 17ساله از شاهرود
- من هم دوچرخهسواري!
امتحانات تمام شده بود و سال دیگر مدرسههایمان جدا میشد. تصمیم گرفتیم تابستان برویم گردش و خوش بگذرانیم. تا اینجایش خوب بود. زمانی بد شد که فهمیدم قرار است برویم دوچرخهسواری!
* * *
- یعنی تو دوچرخه نداری؟
- نه.
- آخه چرا؟
- بلد نیستم.
همیشه از دوچرخه میترسیدم. میافتادم زمین، زخمی میشدم و... مگر پیادهروی چه مشکلی داشت؟ بیخطر هم بود.
* * *
همیشه پیاده برمیگردم خانه؛ حتی وقتی مدرسه دور باشد. در این پیادهرویهاي تنهایی خوب فکر میکنم. کلاس فوقالعادهی ادبیاتمان پنجشنبه بود. ظهر بود و من خسته و گرسنه از جلوی دوچرخهفروشی میگذشتم. یک دوچرخهی یشمی چنان برق میزد که ترس دوچرخهسواری را از ذهنم میپراند. دلم ترس را کنار گذاشت و هوس دوچرخه کرد. از همانجا تقریباً داد زدم: «آقا این دوچرخه چنده؟»
- سیصد تومن.
جا خوردم.
- خانوم ببینید، این هم دوچرخه است.
پسر روزنامهفروش روزنامه را جلوی چشمهای من ورق زد و نشانم داد. دیگر حواسم به دوچرخهی یشمی نبود، شروع کردم به خواندن. چهقدر گذشته بود، نمیدانم. پسر گفت: «خانوم سیصد تومن.» پولش را دادم. در راه تمامش را خواندم. زنگ زدم به دوستانم و پیغام گذاشتم: «من هم میآم دوچرخهسواری!»
* * *
بچهها برایم دست تکان می دهند. مسابقه آغاز میشود. داور، یک صندلی در پارک پیدا میکند و ذهنش شروع میکند به رکاب زدن.
هلیا معیری فارسی، 14ساله از لاهيجان
دوچرخهجون! ما فقط بهخاطر تو تا محمودآباد رفتیم که من روی ساحلش اسمت رو بنویسم و بیام!
دوست و دوستدار همیشگیات...
اسماسادات رحمتی، 16ساله از تهران
- تولد
ناگهان
روی بوم
رنگی جان گرفت
لحظهای،
داستانی شد
شعری،
بر دفتری چکید
و لبخندی
بر لبی نشست
دوچرخه متولد شد!
زهراعبدالملکی، 16ساله از تهران
هانيه راعي، 16ساله از دماوند
- بچرخي هميشه
به 15سالهشدن دوچرخه فکر ميکنم. به 15 دی فکر ميكنم. آخ که این 15 عجب عدد تفکربرانگیزی است! 15 اگر سن باشد، خوب است. بهترین سن دنیاست. 15 اگر سن دوچرخه باشد، کم است. دوچرخه باید 15هزار ساله شود و ویژهنامهی 15هزارسالگی منتشر کند!
راستی دوچرخه! توی کارت تبريك تولدم نوشته بودي: «برای تولدت 17 آرزو بکن و به کسی نگو.» من عین 17 آرزو را همان لحظه کردم.
آرزوی پانزدهمیام میدانی چه بود؟ آخ! قرار بود به کسی نگویم! فقط یک اشارهی کوچولو میکنم! آرزویم چرخ داشت. دوتا هم چرخ داشت. آرزویم دوچرخهی کاغذی داشت. دوچرخهی کاغذیِ ضمیمهیِ پنجشنبههای یک روزنامه که... دیگر بیشتر از این نمیتوانم بگویم!
بچرخی همیشه.
نيكو كريمي
17ساله از دماوند
- روز خوب تولد
در يكي از روزهاي ديماه، گروهي از دوستان قديمي و جديد دوچرخه همراه با شادي و شور و شوق و شمع و كيك به دفتر دوچرخه آمدند تا كنار هم 15سالگي دوچرخه را جشن بگيريم.
دور ميز از راست: محدثه محمدنژاد، نگار جعفريمذهب، ماجده پناهيآزاد، شيوا بابابيگي و نيلوفر شهسواريان
پشت سر از راست: مهناز محمدي، الهه عليرضايي، ارغوان جهانگيري، ميلاد بهشتي، مجتبي مرتجي و افسانه عليرضايي
بشقاب نقاشي شده، هديهي الهه و دوچرخهي پرتقالي هديهي افسانه به دوچرخه بود.
مهتاب عزتي از كرج
- تولد من- تولد دوچرخه
پنجشنبه بود. پدر برای جشنی که قرار بود برگزار شود، خرید کرده بود. روزنامهای هم همراه خریدها به خانه آمد. مهمانها آمده بودند. همهچیز آماده بود، اما در آن لحظه برگی رنگارنگ از روزنامههای روی میز توجه پسر را جلب کرد. روزنامه را برداشت و با اشتیاق نگاه کرد.
آن شب ۱۵ دی بود؛ تولد من- تولد دوچرخه، چه شبی، چه تولدی، چه آشناییای!
* * *
امسال بهترین تبریک تولدم را از یکی از بهترین دوستانم گرفتهام. چه چیزی بهتر از اینکه روز تولد دوستت با خودت یکی باشد و هر سال به یادت باشد و بهت تبریک بگوید.
خبرنگارِ جوانِ دوستدار تو
محمدحسین نادعلی
20ساله از خرمآباد
صبا خوشكلام،13ساله از همدان
- لحظههاي نارنجي نوجووني
دوچرخه حس تابستون و اوقات فراغت و بیخیالیهای شیرین نوجوونی رو تداعی میکنه... حالا اینکه یک سنتشکنی اتفاق افتاده و تو دل زمستون، اون هم وسط امتحانها پای دوچرخه اومده وسط، خیلی هیجانانگیز و جالبانگیز و البته خاطرهانگیزه... چرا خاطرهانگیز؟ چون در کنار این دوچرخهی زمستونی میشه از همهی لحظههای نارنجی و شاد نوجوونی خاطره ساخت.
خلاصه که بعد از 15 سال هنوز هم دوچرخه دوست کوچولو و دوستداشتنی خودمونه و وقتی باهاش هستیم، توی همون بیخیالیهای شیرین نوجوونی غرق میشیم، حتی اگه وسط امتحانها باشه...
تولدت مبارک، خاطرهساز نوجوونی من...
فرزانه فرهیراد،23ساله از تهران
سارا وحيدي، 15ساله از تهران
- من با قلبم ركاب ميزنم
امروز یه بهانهي خوب گیر آوردم كه درس رو بذارم کنار... تولد یه دوست خوب بهترین بهانهست. هیچچیز نمیتونه باعث بشه که تولد یه دوست رو بهش تبریک نگي. اون هم تولد 15سالگی! مبارک باشه دوچرخهجان... 15سالگی مبارک باشه. حالا شدی یه نوجوون تمومعیار!
آریا تولائی، 18ساله از رشت
نمیدونم تا الآن چند نفر و به چند شکل و با چه مقدمهچینیهایی بهت گفتن تولدت مبارک! شاید من هم باید از همین جمله استفاده کنم. تولدت مبارک! ایشالا صدساله شی، نه صدوبیستساله شی، نه صدوبیست سال کمه، همیشه زنده باشی.
زینب عطایی
15ساله از سنقر
و تو در هياهو شادمانه خاموش كردي آخرين شمع را و من در سكوت چه عاشقانه گفتم: تولدت مبارك!
يكي از طرفداران خوب تو
مهرناز ايزدي، 18ساله از تهران
سلام به دوست و همراه پنجشنبههايم، دوچرخه. تولدت مبارك!
اسما علياري از اسلامشهر
کاغذ را کنار زدم و کارت خبرنگاری و مطالب مربوط به تو را بیرون کشیدم بله... خودش است. خبر تولد تو. خوشحالم که تولد 15سالگي دوست عزیزم، دوچرخه را تبریک می گويم.
شادی کردبچه، 16ساله از تهران
دوچرخه جانم. تولد دوبارهي توست. دوچرخه براي من نوشتههاي سادهي نوجواني است، خاطرات نوجواني. آرزوي طول عمر با موفقيت براي تو.
محسن ميرمحمدعلي
20ساله از تهران
اميدوارم تولد 120سالگيات را جشن بگيري. هميشه برايت صفحههاي جذاب و خواندني آرزو ميكنم.
يلدا جليني از انديشه
شعر و داستان و تبریک بهانه است، بهانهای زیبا برای آنکه ثابت کنم هميشه به یادت هستم. برای آنکه ثابت کنم از دل و جان دوستت دارم. براي آنكه بداني زیباترین دلیل زندگی هستی.
دوچرخهی عزیزتر از جانم، تولدت مبارک!
كيانا حجتي،14ساله از تهران
از زماني كه خواندن و نوشتن ياد گرفتم، هر پنجشنبه واقعاً شاد ميشوم. تولدت مبارك دوچرخه.
زهرا قدرتي، 15ساله از تهران
اميدواريم هميشه چرختان بچرخد. روزهاي خوشتان پرتكرار باد!
فؤاد كاسب، مبين جوادي، سهيلا گزاني، كژال اميني، اميد كاسب، صلاحالدين خامسي از سنندج
محدثهسادات حبيبي
13ساله از تهران
- خاطرات مشترك
تابستان
زمستان
پاییز
و بهار...
در کنار تو
فصلها را سپری کردم
با تو در یک قایق
و عبور کردم
از نوجوانی
به جوانی...
اما در قلبم
چیزهایی پدید آمد
که نمیتوانم برایشان اسمی بگذارم
و یا بگویم
چه رنگی دارند
و چه عطر و بویی...
چیز های در قلبم پدید آمد
همیشگی و ماندگار
زیبا و دلپذیر
خاطرههایی مشترک
که فقط مال من و توست
سارا سلیماني، 20ساله از ملارد
- براي جلب توجه دوست مخصوص
دوچرخه ۱۵ساله میشه... دوچرخه 15ساله میشه... دوچرخه ۱۵ساله میشه...
از خونه که بیرون رفتم، زیر لب همین جمله را ميگفتم. کم مونده بود توي سوپرماركت، برم روی میز پیشخوان و داد بزنم: «دوچرخه ۱۵ساله میشه.
این خبر خیلی مهمه!» چرا مردم حاضر نيستن یه دقیقه هم که شده به حرفهای دختر ۱۵سالهای که هم و غمش اینه که دوچرخه رو از ته دل خوشحال کنه، گوش کنن؟
- وااااااای! کتایون سرم رو بردی! هزار بار بهت گفتم اگه میخوای کاری درست انجام بشه، خودت انجامش بده.
و من به ندای وجدانم گوش ميکنم و با آرزوی موفقیت در جلب توجه دوست مخصوص يك كيك شكلاتي به دوچرخه تقدیم میکنم! امیدوارم جوش نزنه! اون هم نوجوونه دیگه!
كتايون كرمي
15ساله از كرمانشاه
- حس ناب 15 سالگي
15سالگی آبهویج بستنی است و باید آن را جرعهجرعه نوشید، طوری که مزهاش را فراموش نکنیم، تا وقتی بزرگ شدیم، شیطنتهای آن روزها را با آب و تاب برای نوههایمان تعریف کنیم. و یادشان که میافتیم قند توی دلمان آب شود که ایکاش 15سالگی دوباره بازگردد.
15سالگی یعنی احساساتی که یک بار دیگر در زندگیمان تجربه نمیکنیم. یعنی خندههای از تهدل. یعنی ناراحت شدن برای نمرههایی که پنج سال دیگر آنها را بهیاد نمیآوریم. یعنی خواندن شعرهایی که شاید تا پایان عمر در ذهنمان ثبت شوند.
15سالگی قلهی نوجوانی است، اوج هیجانها و شیطنتها.
حالا این 15 شگفتانگیز برای توست، یک سال پر از دوستان و اتفاقات متفاوت.
از همین لحظه بوق شیپوریات را به صدا دربیاور، چرخهایت را برای یک سال دیگر پرباد کن و تا میتوانی شادمانه در کوچههای 15سالگیات رکاب بزن.
تولدت شاد باش دوچرخه جان!
مهسا کردزنگنه،20ساله از اهواز
تو در بهترین و خاطره انگیزترین دوران زندگیات هستی با کلی همرکاب که همهشون به با تو بودن افتخار میکنند. من هم این افتخار را دارم که برای چهارمین دوره همراهت باشم. امیدوارم از دوران نوجوانیات لذت ببری.
شفق مهديپور
17ساله از تهران
نوشين صرافها، 18ساله از تهران
نوجواني پر از دلتنگي است. نوجواني پر از وقت ندارمهاست. نوجواني پر از چراست. نوجواني پر از رنگ است. نوجواني پر از خلاقيت است. نوجواني پر از هـياهوست.
لطفاً نوجوان باش و نوجوان بمان.
دوست نوجوان تو
مرضيه كاظمپور
19 ساله از پاكدشت
دوچرخهي عزيزم، تولدت مبارك!
زينب برهاني
20ساله از تهران
دوچرخه جان، تولدت مبارك!
فاطمه صديقي
18ساله از تهران
ما دوچرخهايها هميشه نوجوان ميمانيم.
سپيده طاهرخاني، 16ساله از تهران
دوچرخهجون، من تو رو تا ابد فراموش نميكنم. تو چهطور؟
فاطمهسادات نباتي،13 ساله از تهران
دوچرخهي عزيزم، خوشحالم كه با آمدنت دل هزاران نوجوان را به دنبال خودت كشاندي و با مسابقههاي گوناگونت به ما گوشزد كردي: «شما كه توي خانه نشستيد و زانوي غم بغل گرفتيد، دست بهكار بشويد و نوجواني كنيد.» تولدت مبارك!
حديث بابايي، 15ساله از تهران
حامد قاسمي، 17 ساله از اهر
امیدوارم 15سالگی شیرینی را تجربه کنی. به امید موفقیتهای روزافزون و پایدار بودنت.
سمانه سیاهوشی، 18ساله از تهران
دنيا بدون تقارن نوجوانان دوچرخهاي، براي سالگرد پا به عرصه گذاشتن دوچرخه.
پرنيان محمدنژاد، 16ساله از تهران
نظر شما