یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶ - ۱۲:۰۶
۰ نفر

ترجمه امیررضا نوری‌زاده: این روزها در خیابان‌های مسکو در کنار پرچم روسیه، شعاری ساده به چشم می‌خورد: «طرح پوتین پیروزی روسیه ».

البته برای روس‌هایی که دردهه سوم زندگی‌شان هستند، این شعار جدیدی نیست چرا که آنها هنوزشعار قدیمی‌دوران کمونیست را با این مضمون به خاطردارند: «طرح‌های حزب، طرح‌های مردم».

اکنون با در نظر گرفتن اینکه انتخابات پارلمانی روسیه درراه است شعارهایی از این دست می‌تواند تبلیغ خوبی برای حزب حاکم روسیه متحدباشد. همه انتظار دارند که این حزب درانتخابات پیروز شود و دلیل اصلی چنین انتظاری فقط خواست پوتین است.

ولادیمیر پوتین که 8 سال قبل به قدرت رسید، این روزها از محبوبیت فراوانی در روسیه برخورداراست اما قانون اساسی روسیه به او اجازه نمی‌دهد تا برای سومین دوره پیاپی در مقام ریاست جمهوری باقی بماند.

او هفته گذشته در یک کنفرانس خبری با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی عنوان کردکه قطعا در بهارسال آینده، کاخ کرملین را ترک خواهد کرد. او هنوز تصمیمی‌برای آینده نگرفته است، ولی وعده داده که همچنان نفوذ خود را حفظ خواهد کرد.

از این رو شاید شغل بعدی او در گاز پروم یا یکی از بنگاه‌های اقتصادی روسیه باشد اما میراث پوتین برای روسیه چه خواهد بود؟

پس از بحران دهه90 که اوج آن در حمله تانک‌ها به پارلمان روسیه درسال 1993 و ورشکستگی بسیاری از بانک‌ها در سال 1998 بود، پوتین آرامش اقتصادی و رشداقتصادی سالانه 7 درصدی را برای روسیه به ارمغان آورد.

البته اختلاف طبقاتی نیزدر روسیه شدیدترشد و افراد زیادی یک شبه ثروتمند شدند ولی تمامی‌درآمد حاصل ازفروش نفت و گاز به جیب مالکان شرکت‌های خصوصی یا صندوق ثبات اقتصادی واریز نشد بلکه مبالغی هم صرف مدرنیزاسیون مدارس و بیمارستان‌ها شد تا مردم تفاوت‌ها را احساس کنند.

از طرفی مهمترین دستاورد قابل توجه حاکمیت پوتین برای تحلیل گران خارجی، سیاست خارجی اوست که البته برخی از نومحافظه کاران آمریکایی آن را تهاجمی‌دانسته اند.

پوتین در ادبیات خود معمولاً از الفاظ استقلال و حق حاکمیت بیش از سایر عبارات استفاده می‌کند. گرچه در دنیای امروز استقلال لفظی لوکس محسوب می‌شود و تنها کشورهای بزرگ و ثروتمند قادر به دستیابی به آن هستند اما پوتین در سخنرانی هفته گذشته خود یاد آور شد که اکثرکشورها وابسته به همسایگان یا ائتلاف‌هایی هستند که در آن حضور دارند و صد البته حق با پوتین است به ویژه زمانی که منظور از استقلال، استقلال از آمریکا باشد.

برخی از تحلیلگران مطرح می‌کنند که پوتین یک نئو امپریالیست است ولی خود او به طور حتم این مسئله را رد می‌کند. پوتین با ایدئولوژی نابود کردن بورژوازی بزرگ شد اما دنیای فعلی چیزی بجزاین راطلب می‌کند، چرا که طبقه متوسط اکنون نبض جامعه دمکراتیک محسوب می‌شود و پوتین نیز در یکی از سخنرانی‌های خود اشاره داشت که از ایده گسترش هرچه بیشتر طبقه متوسط جامعه روسیه حمایت می‌کند.

با این همه پازل حاکمیت در روسیه پیچیده تر از اینهاست، چرا که حزب حاکم مانع هر گونه رقابت دمکراتیک عادلانه دراین کشور شده است. آنها پارلمان را همیشه ضعیف نگاه می‌دارند و شرایط را برای قوت گرفتن احزاب مختلف با هدف کسب بیش از7درصد آرا در پارلمان مشکل می‌کنند.

آنها شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی را تحت کنترل کامل دارند و از سرکوب مخالفان و در پاره‌ای ازموارد، از کشتن آنها ابایی ندارند. به هرحال یک قرن تاثیر‌گذاری غرب بر امور داخلی روسیه سپری شده است و این مهم‌ترین میراث پوتین برای این کشور است.

او پایه‌های نظام سیاسی و اجتماعی را پایه گذاری کرده است که نیازی به حمایت غرب برای ادامه حیات ندارد. او سیاست خارجی ای را دنبال می‌کند که لزوما در راستای منافع آمریکا یا اتحادیه اروپا نیست. روسیه نه با غرب رقابت می‌کند و نه در مقابل آن ایستاده است ولی تلاش می‌کند تا روابطش باغرب خوب باشد.

با این وجود، اگر غرب تصمیم به آغاز جنگ سرد جدیدی گرفته است روسیه یا آن را نادیده خواهد گرفت  یا با ملایمت پاسخ خواهد داد.

گاردین
20 سپتامبر

کد خبر 32210

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز