چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۶ - ۰۹:۵۲
۰ نفر

آرش نورآقایی: اگر بدانیم که فرهنگ وابسته به طبیعت است و اگر قرار باشد توسعه را بر مبنای طبیعت و فرهنگ یک قوم استوار کنیم، چه خواهیم کرد.

در گام نخست سعی می‌کنیم تعریفی از سه مقوله فوق ارائه دهیم و سپس موضوع اصلی را پی‌گیری کنیم.

 طبیعت به معنای جهان مادی، جهان فیزیکی، جهان پدیده‌ها و جهان هستی از آن یاد شده است.همچنین در مفهوم جهان فیزیکی است که شامل همه پدیده‌ها و موجودات زنده است. طبیعت را به معنای  جهان فیزیکی که شامل گیاهان، حیوانات و مناظر طبیعی است نیز در نظر می‌گیرند.

در این مقاله منظوری که ما از طبیعت مد‌نظر داریم همان محیط زیستمان است.

فرهنگ

واژه لاتین Cultura که به زبان‌های فرانسه، انگلیسی، ایتالیایی، روسی و آلمانی راه پیدا کرده است به معنی کشت کردن، پرورش دادن، معالجه و مراقبت کردن، حرمت ورزیدن و عبادت کردن است.

تغییر یافته این واژه در زبان فرانسه به معنای عمل پروریدن، تکامل بخشیدن،غنا دادن، در زبان انگلیسی به معنای عمل کشت خاک، پرورش حیوانات، پرورش و تربیت بدن انسان، پرورش و توسعه فکر و استعداد، در زبان ایتالیایی به معنی مجموعه شناخت‌ها، حالت‌ها، استعدادها و تمایلات مادی و اجتماعی انسان و در زبان روسی در ارتباط با احساس فکری، موقعیت معنوی و دریافت‌های طبیعی انسان است.

واژه فرهنگ در زبان آلمانی(Kulture) در مفهوم مجموعه روش‌های محیط زیست، حیات ملت‌ها و ارزش‌های آن به کار رفته و در زبان امروز مردم یونان با روح و معنویت انسان و هم با زمین و کار بر روی آن رابطه دارد.

همچنین در زبان عربی به معنی تربیت و ادب و فهم و در زبان عبری به معنی تمدن و معرفت و پرورش و توسعه اخلاق و رفتار است.

واژه مرکب «فرهنگ» در زبان و ادبیات فارسی در معناهای علم و دانش و  عقل و ادب و بزرگی و سنجیدگی و نیکویی، فضیلت و وقار و شکوهمندی و حکمت و هنر و معرفت آمده است.

همچنین در برهان قاطع آمده که « فرهنگ کاریز آب را نیز گفته‌اند.چه «دهن فرهنگ» جایی را گویند از کاریز که آب بر روی زمین آید.»

نهایتا این‌که با بررسی واژه «فرهنگ» در زبان‌های غیر ایرانی و هم در زبان و ادب فارسی به ارتباط این مفهوم با سه مفهوم طبیعت، انسان و جامعه پی می‌بریم.

توسعه

«توسعه» در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفته‌تر شدن،قدرتمندتر شدن و حتی بزرگ‌تر شدن است(فرهنگ لغات آکسفورد، 2001). طبق تعریف،توسعه کوششی است برای ایجاد تعادلی تحقق‌نیافته یا راه‌حلی است در جهت رفع فشارها و مشکلاتی که پیوسته بین بخش‌های مختلف زندگی اجتماعی و انسانی وجود دارد.

ادبیات توسعه در جهان، بعد از جنگ جهانی دوم مطرح شد و از آن پس تکامل یافت. هدف،کشف چگونگی بهبود شرایط کشورهای عقب‌مانده (جهان سوم) تا شرایط مناسب همچون کشورهای پیشرفته و توسعه‌یافته است.

«گونار میردال» معتقد است که توسعه یعنی دور شدن از«توسعه نیافتگی» و رهایی از چنگال فقر و در مواردی هم توسعه به عنوان نوعی حرکت تاریخی و گذار از یک مرحله تاریخی به مرحله‌ای دیگر تعریف شده است، یعنی همان مرگ تدریجی نظام کهن و تولد و رشد تدریجی نظام تازه‌ای از زندگی.

در تعریف توسعه، گاه با واژه‌هایی همچون توسعه اقتصادی، توسعه فرهنگی و توسعه اجتماعی مواجه می‌شویم. باید دانست که توسعه مدت‌های درازی تنها به معنای رشد اقتصادی بود.اما امروز می‌دانیم هرچند که رشد اقتصادی عاملی اساسی و ضروری در توسعه است، اما به تنهایی کافی نیست.

در حقیقت هنگامی که این رشد در جهت برآوردن نیازها و خواست‌های جامعه و افراد قرار می‌گیرد، اهداف اجتماعی و فرهنگی نیز در کنار مسائل سیاسی و اقتصادی مطرح می‌شوند.

امروزه مفهوم توسعه در نظر بیشتر محققان همه جنبه‌های زندگی بشری را در برمی‌گیرد. برخی از کارشناسان معتقدند که تعریف توسعه باید از نیازهای انسانی آغاز شود که صرف نظر از پوشاک، خوراک و مسکن به مسائل زندگی معنوی انسان نیز می‌پردازد. با این که جریان توسعه مستلزم افزایش تولید است، ولی این شرط لازم و کافی نیست.

در ادبیات توسعه، واژه دیگری هم مطرح است.«توسعه پایدار».توسعه پایدار، توسعه ای است که نیازهای امروز را بدون تضعیف توانایی نسل های بعد، برای رفع نیازمندیهایشان مرتفع می‌کند.

مفهوم توسعه پایدار شامل3 جزء اصلی است:

1 - مسائل مربوط به اکولوژی، منابع طبیعی و تغییرات جهانی(global changes)
2 - مسائل مربوط به همبستگی و همچنین عدالت، چه بین نسلهای امروز و آینده، چه بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه
3 - مسائل مربوط به رشد اقتصادی و مقررات آن، مسائل مربوط به تولید و مصرف.                        

توسعه پایدار نوعی از توسعه است که هماهنگ با فرهنگ ، نوع زندگی، نحوه تفکر، نظام اجتماعی و سایر خصوصیات یک جامعه است و ریشه در گذشته آن جامعه دارد. بدین‌سان، توسعه که یک مفهوم مدرن است با پایداری که یک ارزش تاریخی است ، پیوند زده می‌شود. با این پیش‌فرض، توسعه پایدار در عرصه حقوق بین‌الملل جایگاهی ویژه دارد.

فرهنگ و توسعه این‌که چرا حفظ ارزش‌های فرهنگی اهمیت دارد به این موضوع برمی‌گردد که فرهنگ نه تنها تجربه‌ها را ذخیره می‌کند و از نسلی به نسل دیگر می‌سپارد، بلکه به همین اندازه هم نماینده کشف و جستجوی آینده است.باید دانست که کاربرد فرهنگ از پیشرفت آینده آدمی جدایی‌ناپذیر است.

موضوع قابل توجه این است که درست است که در سراسر جهان تمامی ملت‌ها و کشورها به توسعه می‌اندیشند، اما در کنار آن به سوی افزودن مراکز و الگوهای فرهنگی نیز گام بر‌می‌دارند.

وقتی در مورد ارتباط توسعه و فرهنگ سخن می‌گوییم باید توجه داشته باشیم که مسئله‌ای به نام توسعه فرهنگی نیز در این میان نمود پیدا می‌کند. توسعه فرهنگی به معنای تکامل ارزش‌هاست و به هیچ وجه در تضاد با حفظ ارزش‌ها نیست.

بنابراین هنگامی که روح تازه‌ای در ارزش‌های فرهنگی دمیده می‌شود و چشم‌اندازهای جدیدی رخ می‌نماید، تحلیل و پذیرش این نورسیده باید در جامعه به نحو شایسته انجام گیرد.این مهم با وارد کردن توسعه در فرهنگ و داخل کردن فرهنگ در توسعه شدنی است.

توسعه هنگامی فرهنگی می‌شود که ذهن انتقادی درباره چرایی و چگونگی آن در افراد جامعه وجود داشته باشد و مردم در رابطه با آن، بودن یا نبودنش تصمیم بگیرند.

باید دانست که اجزای فرهنگ با یکدیگر رابطه ارگانیک دارند و هریک وظیفه و نقشی بر عهده دارند که ممکن است مثبت یا منفی باشد و نظام فرهنگ موجب می‌شود که هر تغییری در یکی از اجزا، کل مجموعه را تغییر دهد.

فرهنگ امری مداوم و متحرک است که هیچ‌گاه باز نمی‌ایستد و اگر تحول آن متوقف شود از بین می‌رود.بنابراین نمی‌توان منکر وجود تحول مداوم در هیچ یک از جوامع امروزی جهان شد. این موضوع رابطه فرهنگ و توسعه را باز‌می‌تاباند.

در این‌جا لازم است از مفهوم دیگری که در رابطه با فرهنگ پدید می‌آید، یاد کنیم و آن «سیاست فرهنگی» است.این به معنی تغییری اساسی در روابط دولت و شهروندان است.سیاست فرهنگی مستلزم آگاهی، آزادی، پرس‌وجو، انتقاد، نوآوری، بیان و ارتباط است. یک سیاست فرهنگی شایسته، به معنی توسعه کامل ارزش‌های فرهنگی و آرزوهای جامعه است.

ما نیازمند تعریف دیگری با عنوان «محیط فرهنگی» هم هستیم. از آن‌جا که آدمی جزیی جدایی ناپذیر از جهان طبیعی است، روابط آگاها‌نه‌اش از طبیعت نشانه‌ای‌است از ارزش‌هایی که آن‌ها را می‌پروراند.بنابراین بیگانگی و ناآگاهی از طبیعت پیرامون، ضربه مستقیم و بالقوه خطرناکی به فرهنگ است.

توسعه چگونه باید انجام گیرد: رابطه میان طبیعت،فرهنگ و توسعه، رابطه‌ای پویاست که بی‌توجهی به این ارتباط صدماتی را متوجه جامعه و محیط زیست خواهد کرد. 

به همین منظور، توسعه باید بر مبنای شناخت از طبیعت و فرهنگ یک جامعه صورت گیرد.در واقع توسعه می‌بایستی حافظ میراث طبیعی و فرهنگی هر منطقه‌ای باشد.قابل توجه است که طبیعت و فرهنگ هر منطقه و هر قوم دارای سطوح مختلفی از اهمیت است که با بررسی آن‌ها و بر مبنای آن‌ها باید به برنامه‌های توسعه اندیشید.

طبیعی است که تعامل نهایی میان3 مفهوم فوق الذکر در پی چالش‌هایی خواهد بود.بنابراین توجه به این نکته ضروری است که بررسی این چالش‌ها نهایتا باید نتایج مثبت به بار آورند و از اثرات منفی بر سبک زندگی جامعه بکاهند و البته جوابگوی نیازها نیز باشند.

در برنامه‌‌ریزی‌های توسعه، شناخت ویژگی‌های طبیعی، تنوع زیستی، رفاه اجتماعی و اقتصادی، آسایش و امنیت و رضایت‌مندی جامعه و ارزش‌های فرهنگی باید مورد توجه قرار گیرند.

در این راستا،برنامه‌های توجیهی به منظور معرفی و افزایش سطح آگاهی عمومی لازم به نظر می‌رسد.
 
منابع :

  • مقاله «واژه شناسی فرهنگ»: ناصر تکمیل همایون
  • مقاله «چند تعریف از فرهنگ»: ثریا شیبانی
  • مقاله «انسان،فرهنگ و محیط زیست»: ترجمه م.ه.
  • مقاله« چشم‌اندازهای فرهنگ در جهان کنونی»: رنه مائو:ترجمه آدینه
  • مقاله«توسعه چیست»: محمدرضا میرزاامینی
کد خبر 32962

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز