معضلات زیست محیطی مانند: مدیریت حوزه آبریز بین کشورها،مدیریت ماهیگیری بین المللی،باران های اسیدی،تخریب لایه اوزون ، گرم شدن آب و هوای کره زمین و... چالش هایی است که حل آنها مستلزم همکاری های بین المللی است.
از چالش های مهم پیش رو برای حل این گونه مشکلات، نبود یک مدیریت مرکزی است که توافق های صورت گرفته برای حل مشکلات را به اجرا درآورد.
تخریب لایه اوزون یکی از مهمترین معضلات زیست محیطی درسطح جهان است که برای حل این معضل باید همکاری های بین المللی مناسب صورت گیرد.در ادامه، سیر تاریخی همکاری های بین المللی برای کاهش آسیب به لایه اوزون مورد بررسی اجمالی قرارگرفته است.
استفاده از کلروفلوروکربن در یخچال ها از حدود سال1930 آغاز شد.تا سال1970 هرساله حدود یک میلیون تن از این ماده، به صورت ماده اصلی ایجاد برودت در یخچال ها،به شکل قوطی های اسپری و برای تولید صنعتی استفاده می شد.در سال1970 جیمز لاولاک از تکنیک های جدیدی برای پیدا کردن اثر CFCs روی اتمسفر شهر لندن استفاده کرد.
درخواست وی برای تخصیص بودجه ای برای اندازه گیری تمرکز کلروفلوروکربن در حوزه اقیانوس اطلس رد شد.لاولاک بر ایده خود اصرار کرد ونشان داد کهCFCs درمناطقی دورازخشکی قابل تشخیص است.4 سال بعد دو شیمی دان به نام های اف.شرود رولند و ماریو مولینا تشخیص دادند که حتی تمرکز اندکی از CFCs می تواند از دیدگاه نظری،لایه اوزون را که از افراد در مقابل اشعه ماوراء بنفش حفاظت می کند تخریب کند.این بینش موجب شد تا در سال 1995 آنها برنده جایزه نوبل شیمی شوند.
همچنین مشخص شد که CFCs برای یک دوره زمانی طولانی در اتمسفر باقی می ماند و در نتیجه قرار گرفتن بیشتر در معرض تشعشعات اشعه ماوراء بنفش موجب افزایش خطر ابتلا به سرطان پوست خواهد شد.در اوایل دهه 1980 دلایل به دست آمده باعث شد تا از نگرش احتیاطی در مقابل تهدید تخریب لایه اوزون حمایت شود.
کنوانسیون وین(1985) کشورها را ملزم ساخت که این مسئله را حل کنند،ولی تعهداتی ایجاد نشد.
از دهه 1920 دانشمندان در یک شبکه گسترده جهانی که در سال 1957به قطب جنوب تعمیم یافت،بر لایه اوزون نظارت داشته اند.یک دانشمند درایستگاه بریتانیا درقطب جنوب،با تشخیص کاهش لایه اوزون در اواخر دهه 1970،در سال 1984 اطلاعات معتبری را منتشر کرد.
مدت اندکی پس از آن، تصاویر ماهواره ای از سوراخ لایه اوزون در قطب جنوب توجه همگان را به خود جلب کرد.این افزایش تعهدات موجب شد تا درپروتکل مونترال در سال1987،که ادامه کنوانسیون وین بود، تعهداتی برای کشورهای توسعه یافته برای کاهش استفاده از مواد تخریب کننده اوزون درنظرگرفته شود.پروتکل مونترال همچنین بخش هایی را برای برآورد آثار تخریب لایه اوزون و نیز فناوری و اقتصاد مواد تخریب کننده اوزون ایجاد کرد.
در سال 1990شواهد محکم تری از تأثیر ترکیبات کلورین و برومین بر اوزون به دست آمد. درآن سال پروتکل لندن برای کنوانسیون وین اجرا شد.به موجب این پروتکل،کشورهای درحال توسعه توافق کردند تا به تعهدات خود، بر اساس یک دوره زمانی مورد توافق،عمل کنند و کشورهای توسعه یافته نیز پذیرفتند که صندوقی برای کمک به آنها تأمین کنند.بعدا 2 اصلاحیه اضافی دیگر به کنوانسیون وین افزوده شد.
بخش های فنی،شامل همکاری چند گانه گروه های ذی نفع،به روشن کردن نگرش های فنی برای مرحله بندی کاهش استفاده از مواد تخریب اوزون کمک کرد.همچنین تعهد شد که بیش از 3/1میلیارد دلار کمک به کشورهای در حال توسعه اعطا شود.نتیجه این شد که کاهش قابل پیش بینی در تمرکز مواد تخریب کننده اوزون در اتمسفر رخ داد و لایه اوزون تا حدود زیادی احیا شد.
مسئله جهانی حمایت ازلایه اوزون،به دلایل مختلف ساده تر از سایر مسائل جهانی است. تولید واستفاده ازمواد تخریب کننده لایه اوزون برای اقتصادها-برخلاف گازهای گلخانه ای که تولید آن به شدت در بخش های انرژی و حمل و نقل صورت گرفته است- اهمیت چندانی ندارد.پیدا کردن جایگزین های کم خطرتر برای اکثر مواد، با هزینه کمتر ساده تراست، اقتصاد سیاسی دستیابی به توافق نیز مساعد بود.
در سطح ملی،کشورهای صنعتی ثروتمند که مسئولیت اصلی تولید مواد را برعهده دارند، تا حدودی به دلیل این که تخریب لایه اوزون در مناطق معتدل بسیار شدیدتر از مناطق استوایی صورت گرفته است، از جمله کشورهایی بودند که بیشترین خطر سرطان پوست را متحمل می شدند وشرکت هایی که بیشتر مواد تخریب کننده اوزون را تولید می کنند تولید کننده اکثر مواد جایگزین نیز هستند.
حل مسئله مستلزم نوعی توافق در مورد واقعیات و هزینه ها و آثار اقدام یا اقدام نکردن است.اولین گام برای حل مسئله،شناخت مسئله و قراردادن آن در دستور کار عمومی است.
گام بعدی دستیابی به توافق درباره اهمیت،تهدید و راه حل های بالقوه مسئله است. در ابتدا، فعالان از اطلاعات برای درخواست اقدام استفاده می کنند و مدافعان به وضعیت موجود اطلاعات و تفسیرها با عنوان هایی غیردقیق، ناکامل و تعصب آمیز حمله می کنند.
پیشرفت در حل مسئله مستلزم اطلاعات بهتر ومورد توافق بر سر تشخیص است.درک مسائلی چون باران اسیدی و گرم شدن کره زمین، مستلزم درک چگونگی رفتار هزاران کارخانه و میلیون ها خانوار و چگونگی ترکیبات و واکنش های شیمیایی در اتمسفر است.
این فرآیندها را می توان فقط از طریق مدل های شبیه سازی پیچیده و مدل هایی که فقط در مقابل مشاهدات کافی ودقیق نظام های فیزیکی، بیولوژیک و اجتماعی معتبر است درک کرد.عدم توافق درباره تفسیر اطلاعات و مدل های ساخته شده دارای حدودی است و به طور طبیعی هر گروه ذی نفع تفسیری مناسب با منافع خود را در نظر دارد.آنچه مورد نیاز است یک تریبون مشروع و معقول برای تشویق توافق ها در مورد تشخیص مسئله و اقدام برای حل آن است.
ترکیب کردن اعتبارات و مشروعیت در یک نهاد سیاست گذاری، به ویژه در خصوص مسائل جهانی یک اقدام مناسب است.اعتبار مستلزم وجود عوامل علمی و فنی است که تا حد ممکن باید از فشارهای سیاسی دور باشد.
برعکس، مشروعیت امری کاملا سیاسی است.جناح های مختلف یک توافق بین المللی باید تفاسیرعلمی را مشروع وقابل قبول سازند. به همین ترتیب شهروندانی نیز که ازآنان خواسته می شود با توافق سازش کند،این چنین هستند.
نهادهای واسطه باید این مسائل را به گونه ای تحلیل کنند که از نظر سیاسی قابل قبول و از نظر علمی انسجام داشته باشد.این عمل چگونه امکان پذیر است؟
IPCC مثال خوبی در این زمینه است. IPCC منشوری است که به سازمان هواشناسی جهانی و برنامه محیط زیست سازمان ملل برای برآورد خطرات ناشی از تغییرات آب و هوایی در نتیجه اقدامات انسانی اجازه می داد.
طی 13سال گذشته، فعالیت های IPCC به تشویق توافق در مورد ماهیت و علل تغییرات آب و هوا در جهان کمک زیادی کرده است.
کنوانسیون بین المللی آلودگی هوا و توافق های میان کشورهای اروپایی و اقتصادهای در حال توسعه را درباره کاهش آلودگی تشویق کرده که علت اصلی باران اسیدی،سوراخ شدن لایه اوزون و سایر مسائل زیست محیطی است.کنوانسیون این عمل را با جمع آوری، هماهنگ سازی و تحلیل اطلاعات درباره آلودگی و شرایط زیست محیطی انجام می دهد.
این فرآیند موجب تشویق ارتباط میان سیاستگذاران و دانشمندان و تسهیل توافق بر سر تعریف عملیاتی اهداف شده و نگرش عقلایی را برای رسیدن به این اهداف فراهم آورده است.
اولین توافق اساسی کنوانسیون بین المللی آلودگی هوا ،پروتکل هلسینکی(1985)، از جناح های مختلف درخواست می کرد تا نسبت به سال1980آلودگی ناشی از سولفور را 30درصد کاهش دهند.
بسیاری از ناظران این هدف را هدفی معتدل میدانند. ولی گزارشی از همکاریهای انجام شده ارائه شده که منجر به 6 پروتکل بعدی درباره کاهش آلودگی شده است.