جوان 29ساله بهبهاني كه پلههاي موفقيت را يكييكي طي كرد و از زمينهاي داغ جنوب ايران به تيم ملي فوتبال راه يافت. او هنوز هم گاهي دلش براي آن روزها تنگ ميشود؛ روزهايي كه با تلاش و پشتكار و بدون هيچ حامياي براي رسيدن به قله موفقيت تلاش ميكرد. آفتاب گرم و سوزان تابستانهاي جنوب هم حريف او نبودند. امروز وقتي در كنار بازيكنان ميلياردي در تيم ملي فوتبال تمرين ميكند هيچگاه روزهايي را كه پشت سر گذاشته تا به اينجا برسد فراموش نميكند؛ روزهايي كه با كار بنايي زير تيغ آفتاب در روستاهاي اطراف بهبهان گذشت و سالهايي كه با كار در مهمانسراي شركت نفت و كار در آشپزخانه آنجا سپري شد. او با افتخار از سالهايي كه با كارگري سپري كرده و براي رسيدن به آرزويش در هواي داغ و سوزان جنوب تمرين كرده ميگويد.
در روستاي آلطيب در اطراف بهبهان به دنيا آمدم و از همان دوران كودكي با همه وجود طعم تلخ محروميت را چشيدم. فرزند چهارم خانواده هستم و 4 برادر و 2 خواهر دارم. پدرم راننده مينيبوس بود و هر روز ساعتها در جاده و شهر كار ميكرد تا بتواند هزينههاي سنگين زندگيمان را تأمين كند. از كودكي علاقه زيادي به فوتبال داشتم. ما از اقوام لر هستيم و از كودكي آموخته بودم كه براي رسيدن به هدف بايد تلاش كنم و از انجام هيچ كاري ابايي نداشته باشم. كودكيام با بازي فوتبال در زمينهاي خاكي اطراف روستا سپري شد و در رؤياهايم خود را در تركيب تيم ملي فوتبال ميديدم. پدرم كه در تيمهاي روستايي فوتبال بازي ميكرد مشوق اصلي من براي ادامه راه بود. هميشه سعي ميكردم بازيهاي فوتبال را دنبال كنم و با ديدن بازيكنان فوتبال سعي ميكردم تكنيكهاي آنها را ياد بگيرم. همزمان با درس خواندن كار ميكردم و از 14سالگي همراه داييام براي كارهاي بنايي و جدولكشي به روستاهاي اطراف ميرفتيم. از صبح زود تا بعدازظهر كار ميكرديم. روزهاي داغ تابستان سختترين روزهاي كار بود و بايد زير تيغ سوزان آفتاب كار ميكرديم. هر روز به شوق اينكه عصر به تمرين فوتبال بروم كار ميكردم و بعداز پايان كار همراه با تيم فوتبال جوانان بهبهان تمرين ميكردم. 3 سال از روزي كه در كنار داييام كار بنايي و جدولكشي را شروع كردم گذشت و علاوه بر كار، در تيم فوتبال جوانان شهرم بازي ميكردم و همان سال تيم ما در رقابتهاي ليگ جوانان استان به مقام قهرماني رسيد. بعد از قهرماني تيم، به سن خدمت سربازي رسيدم و بايد مثل بسياري از جوانان اين دوران را نيز سپري ميكردم. بعداز گرفتندفترچه اعزام بلافاصله به خدمت سربازي رفتم. در سربازي نيز شعله عشق به فوتبال هرروز در من بيشتر ميشد و براي پا به توپ شدن لحظه شماري ميكردم. دوران خدمت سربازي نكتههاي بسياري را به من آموخت و ياد گرفتم از خاك كشورم مانند خانوادهام محافظت كنم.
- اميديه؛ سكوي پرتاب
بعد از پايان خدمت سربازي وقتي به خانه بازگشتم بهدنبال پيداكردن كار مناسبي بودم كه بتوانم هزينههاي زندگي را تأمين كنم و به نوعي خرج خودم را دربياورم. همراه پسرداييام براي كار در مهمانسراي شركت نفت به اميديه رفتيم. داييام پيمانكار اين مهمانسرا بود و من نيز در آنجا مشغول بهكار شدم. مسير زندگيام در اين شهر بندري تغيير كرد و امروز وقتي به گذشته نگاه ميكنم ميبينم تقدير براي من اينگونه رقم خورد و اين شهر سكوي پرتاب من به قله موفقيت شد. كار از ساعت7صبح آغاز ميشد و من همه نوع كاري انجام ميدادم. اين مهمانسراي90تختخوابي مربوط به شركت نفت بود. در آشپزخانه اين مهمانسرا كار ميكردم و هر كاري كه به من سپرده ميشد، ازجمله شستن ظرفها يا پوستكندن سيبزميني، تميز كردن آنجا يا خالي كردن بار و هركاري كه بود انجام ميدادم. كار تا ساعت 2ظهر ادامه داشت و بعد از آن در زمان استراحت براي تمرين به باشگاه فوتبال استقلال اميديه ميرفتم. در گرماي سوزان آفتاب تمرين ميكردم و ساعت 5عصر دوباره به محل كارم در مهمانسرا بازميگشتم. كار تا ساعت 10شب ادامه داشت و دوباره فوتبال تمرين ميكردم.
عشق به فوتبال اجازه نميداد خستگي كار مرا از ادامه راه منصرف كند. فوتبال بخش مهمي از زندگي من بود. گاهي پس از پايان كار رستوران ساعتها در گوشهاي با خودم خلوت ميكردم و خودم را در تركيب تيمهاي استقلال و پرسپوليس تصور ميكردم و با خودم ميگفتم: يعني يك روز ميتوانم در اين تيمهاي معروف و تيم ملي فوتبال بازي كنم؟ در طول روز تمركزم فقط فوتبال بود و شايد به همين دليل زياد دل بهكار نميدادم ولي با وجود اين در مهمانسرا هر كاري كه به من محول ميشد به خوبي انجام ميدادم. دستمزد كارم از 200هزار تومان درماه شروع شد و بعد از مدتي به 450هزار تومان افزايش پيدا كرد. سعي ميكردم با پسانداز كردن پولها وسايل ورزشي مورد نيازم را بخرم و به خانوادهام نيز كمك كنم. بازيهاي خوبي در استقلال اميديه انجام دادم و پست اصلي من هم دفاع بود. با تلاش زياد ما، اين تيم به ليگ برتر فوتبال استان خوزستان صعود كرد. آن روزها تيم نفت اميديه در ليگ برتر استان خوزستان حضور داشت و مربي اين تيم بعد از ديدن بازيهايم مرا دعوت كرد كه به اين تيم ملحق شوم. احساس ميكردم در حال طي كردن گامهاي بعدي پلههاي موفقيت هستم. به اين ترتيب با قرارداد 2ميليون توماني براي يك فصل به عضويت نفت اميديه درآمدم و اين نخستين قرارداد رسمي من با تيمهاي فوتبال بود. همراه با تيم نفت اميديه در رقابتهاي ليگ برتر استان خوزستان به مقام قهرماني رسيديم.
هيچگاه آن روزها را فراموش نميكنم. آن روزها تيم نفت اميديه در ليگ دسته سوم بازي ميكرد و من و ديگر بازيكنان همقسم شديم تا زمينه صعود اين تيم به ليگ برتر را فراهم كنيم. با بازيهاي درخشان و فداكارانه بازيكنان تيم، ما توانستيم به دسته دوم صعود كنيم اما براي رسيدن به دسته يك تنها 3 امتياز اختلاف پيدا كرديم و سوم شديم. از اينكه تيم خوب نفت اميديه به ليگ يك صعود نكرد خيلي ناراحت بوديم. آن روزها در كنار كار در مهمانسرا براي موفقيت فوتباليام تلاش ميكردم. خستگي براي من معنا نداشت زيرا ميدانستم كه بايد خودم براي موفقيتم تلاش كنم. من پشتوانه مالي يا كسي كه بتواند مرا به تيمهاي بزرگ بفرستد نداشتم پس بايد با ارائه بازيهاي خوب زمينه پيشرفت را فراهم ميكردم. دعاي خير پدرومادر بهترين پشتيبان من بود و با كار زياد سعي ميكردم به خانوادهام نيز كمك كنم. هيچگاه كار براي من عار نبوده و نيست چون فكر ميكنم كارگري كردن بهتر از بيكار بودن است. متأسفانه برخي جوانان منتظر هستند كه كار بسيار خوب و با حقوق و درآمد عالي براي آنها فراهم شود و تصور ميكنند كه كارگري كردن براي آنها مناسب نيست اما كار جوهره مرد است و من از كودكي آموخته بودم كه بايد كار كنم.
- دستان كارگري
به گذشتهام افتخار ميكنم و با وجود آنكه برخي از اطرافيان توصيه ميكنند چيزي از گذشتهام نگويم اما با افتخار از روزهايي كه با كارگري كردن و خالي كردن بار يا كار در آشپزخانه به موفقيتهاي امروزيام دست پيدا كردهام ياد ميكنم. البته اگر در همان دوران نوجواني موقعيت حضور در مدارس فوتبال را پيدا ميكردم و اگر حمايتكنندهاي داشتم مطمئنم سالها قبل به جايگاه تيم ملي فوتبال ميرسيدم. در 29سالگي به تيم ملي فوتبال رسيدم و اين واقعيتي است كه در مناطق دورافتاده استعدادهاي بسياري در ورزش وجود دارند كه بهدليل نبود امكانات از رسيدن به جايگاه واقعيشان باز ميمانند.
پله بعدي موفقيت من انتخابم از سوي مجيد باقري، سرمربي تيم فوتبال استقلال خوزستان براي بازي در اين تيم بود. وقتي به تيم استقلال خوزستان كه در ليگ يك بازي ميكرد دعوت شدم احساس كردم بايد در اين تيم آنچنان درخشش داشته باشم تا مورد توجه تيمهاي ليگ برتري قرار بگيرم. من مرد روزهاي سخت بودم و با تلاش و پشتكار و تحمل سختي به اينجا رسيده بودم و نبايد اجازه ميدادم اين جايگاه را به راحتي از دست بدهم. همه توان و قدرتي كه داشتم براي بازي در اين تيم گذاشتم و با قهرماني در ليگ يك، تيم استقلال خوزستان بهعنوان سومين نماينده اين استان راهي ليگ برتر شد. مجيد باقري مربي بسيار بزرگي است كه همراه با او در بسياري از مسابقات پيروز از ميدان بيرون ميآمديم و خوشحال بودم كه توسط او كشف شدهام. زيباترين لحظات مسابقات وقتي بود كه در گوشهاي از ورزشگاه پدرم را ميديدم كه براي تشويق من آمده است و با حرارت زيادي مرا صدا ميزند و ميخواهد كه بهترين بازيام را به نمايش بگذارم. ديدن پدر، نيروي مضاعفي به من ميداد و روزهايي را بهخاطر ميآوردم كه پدر مرا به بازي فوتبال و رسيدن به موفقيت در اين رشته ورزشي در كنار درسخواندن تشويق ميكرد. پس از صعود تيم به ليگ برتر، از دفاع راست به دفاع وسط منتقل شدم و با هدايت تيم توسط عبدالله ويسي دوباره به روزهاي اوج بازگشتيم و به آرزويي كه هميشه در ذهن داشتيم نمايش واقعي داديم. در همه لحظات زندگيام خدا را احساس كردم و به هيچ عنوان جايگاهي كه امروز در آن قرار دارم را به راحتي از دست نخواهم داد زيرا معتقدم اگر به آساني يا پول و زد و بند به جايگاهي برسيم خيلي زود آن را از دست خواهيم داد و اين واقعيتي است كه در ورزش ميتوان به خوبي آن را ديد. اما اگر باسختي و تلاش زياد به جايگاهي برسيم آن را محكم حفظ خواهيم كرد.
- دلتنگيهاي قديمي
گاهي دلم براي آن روزها تنگ ميشود. با دوستانم كه در مهمانسرا همكار بوديم و شب و روز را كنار هم سپري كرديم ارتباط دارم و آنها هميشه براي من دعا و با شوق فراوان مسابقات فوتبال تيم ما را دنبال ميكنند. در زندگي احساس خوشبختي ميكنم. 5سال قبل ازدواج كردم و صاحب 2پسر دو و يكساله به نامهاي اميرعلي و كيان هستم و بهترين لحظات زندگيام بودن در كنار آنهاست. در كنار فوتبال و كار، تا مقطع ديپلم رشته مكانيك تحصيل كردم و همه سعي و تلاشم در زندگي رسيدن به آرزوي فوتباليام بود. هر وقت فرصتي پيدا ميكنم براي ديدن پدر و مادرم به زادگاهم ميروم و دستان آنها را ميبوسم چون هرچه در زندگي دارم از دعاي خير آنهاست. قرارداد فوتباليام را با 2ميليون تومان شروع كردم و مبلغ قراردادم در تيم استقلال خوزستان 270ميليون تومان بود. رسيدن به تيم ملي فوتبال، سقف آرزوهايم بود و خوشحالم كه بعد از بازيهاي خوبي كه در تيم استقلال خوزستان انجام دادم كارلوس كيروش مرا به تيم ملي دعوت كرد. اين روزها همه تلاشم اين است كه با تمرينات خوب، نظر سرمربي تيم ملي را جلب كنم و براي رقابتهاي انتخابي جام جهاني انتخاب شوم. پدرم از طرفداران پروپاقرص استقلال است و بعد از صعود استقلال خوزستان به ليگ برتر، يكي از طرفداران اصلي تيم ما شد. اين روزها فقط به تيم ملي فكر ميكنم و هنوز براي تيم آيندهام تصميم نگرفتهام.
- آرزوي آبي پدر
پدر يك قهرمان پرتلاش بودن چه احساسي دارد؟ پدر محمد جواب ميدهد
خدارحم طيبي سالهاست كه همه بازيهاي پسرش را از نزديك دنبال ميكند و يك هوادار واقعي براي محمد است. دوران جواني در تيمهاي فوتبال روستايي بازي ميكرد و تماشاي فوتبال و تشويقهاي او باعث شد تا محمد نيز راه او را ادامه داده و با تلاش و پشتكار به قله موفقيت برسد. پدر در56سالگي هنوز هم با حرارت زياد از فوتبال و سختيهايي كه پسرش براي رسيدن به جايگاه امروزي تحمل كرده است ميگويد. بزرگترين آرزويش بازي محمد در تيم فوتبال استقلال تهران است و هميشه دعا ميكند او را در لباس آبي تيم پايتخت ببيند.
- يك خانواده پرجمعيت
محمد، يكي از افتخارات من و خانواده و اهالي روستا و همچنين شهرستان بهبهان است. در زندگي مشترك صاحب 6پسر و 3دختر و 6 نوه شدهام و 3 پسرم با جديت فوتبال را دنبال كردند كه ميان آنها محمد بسيار موفقتر بود. محمد از كودكي شاهد بازيهاي من در تيمهاي فوتبال محلي بود. از نوجواني علاقه زيادي به فوتبال داشتم و در زمينهاي خاكي روستا در پست مهاجم بازي ميكردم. گاهي اوقات براي مسابقه با تيم روستاهاي ديگر به آنجا ميرفتيم و من بهترين گلهاي فوتباليام را در اين رقابتها ميزدم. يكبار از پشت محوطه جريمه با يك شوت سنگين دروازه حريف را باز كردم و اين گل زيبا هميشه در خاطرم باقي مانده است. شوتهاي بسيار قوي و سنگيني داشتم و اگر توپ به خوبي روي پاي من قرار ميگرفت با شوت سنگين دروازه حريفان را باز ميكردم. محمد نيز هميشه با علاقه زيادي بازيهاي فوتبال مرا تماشا ميكرد و از همان كودكي علاقه زيادي به اين ورزش داشت.
- پدر فوتباليست
از آنجا كه خودم فوتبال بازي ميكردم او و 2برادر ديگرش را نيز به پيگيري فوتبال تشويق ميكردم و به اين ترتيب محمد با جديت بيشتري اين ورزش مهيج را دنبال ميكرد. من با مينيبوس مسافركشي ميكردم و گاهي اوقات نيز مسافر به شهرهاي همجوار يا مشهد ميبردم. البته مسير اصلي من از روستا به بهبهان و بالعكس بود. هميشه از اينكه فرزندانم بهدنبال ورزش بروند خوشحال بودم و از آنها حمايت ميكردم زيرا ورزش ميتوانست محرك خوبي براي تلاش و دوري از كشيده شدن به راههاي خلاف باشد. علاوه بر محمد كه در فوتبال به موفقيت بزرگي دست پيدا كرد پسر ديگرم صادق نيز در تيم فوتبال كارون اهواز بازي ميكرد و سلمان هم در تيم اميديه بازي ميكرد و هميشه سعي ميكردم براي ديدن بازيهاي آنها بروم. محمد از همان كودكي سعي ميكرد مثل يك مرد باشد و علاقه زيادي به كاركردن داشت. من و مادرش هيچگاه مانعي براي رسيدن او به آرزوهايش نشديم چون بسيار در فوتبال بااستعداد بود. وقتي نوجوان بود در زمينهاي خاكي فوتبال بازي ميكرد و من بعد از پايان كارم حتما براي ديدن بازي او به زمين خاكي اطراف روستا ميرفتم. خوشبختانه بهخاطر اينكه در زمينهاي خاكي اطراف روستا بازي ميكرد شيشه خانه كسي را نشكست و همه از او راضي بودند. با پشتكاري كه در او ميديدم ميدانستم اگر حمايت شود به جايگاه خوبي دست پيدا خواهد كرد. او اخلاق بسيار خوبي دارد و سعي ميكند از لحاظ مالي به من و خانواده كمك كند. از نظر مالي وضعيت مناسبي نداشتيم و به همين دليل كار ميكرد تا بتواند حداقل نيازهاي مالياش را تأمين كند. از آنجا كه من علاقه زيادي به تيم استقلال داشتم او نيز همراه من بازيهاي اين تيم را دنبال ميكرد و علاقه زيادي به بازيهاي فرهاد مجيدي و مجتبي جباري داشت و سعي ميكرد با دقت تكنيكهاي آنها را بررسي كند. ميان بازيكنان خارجي نيز مسي و رونالدو 2 بازيكن محبوب او هستند و شيرينترين لحظات زماني است كه همراه او بازيهاي فوتبال خارجي را تماشا ميكنيم.
- خدا كند استقلالي شود
محمد هر زماني كه فرصتي بهدست ميآورد براي ديدن ما به روستا ميآيد و همه اهالي روستا و همچنين بهبهان بهوجود او افتخارمي كنند. من و مادرش هميشه در نماز او را دعا ميكنيم و اميدوارم به آرزويش كه پوشيدن پيراهن تيم ملي فوتبال است برسد. خوشبختانه بهخاطر فيزيك بدني مناسب، كمتر مصدوم ميشود و امسال با بستن بازوبند كاپيتاني و تقويت خط دفاعي، نقش بسيار مهمي در قهرماني تيم فوتبال استقلال خوزستان داشت.
يكي از طرفداران قديمي و با تعصب استقلال تهران هستم و هميشه بازيهاي اين تيم را دنبال ميكردم و ميكنم. آرزويم اين است كه محمد براي استقلال تهران بازي كند و اگر اين اتفاق بيفتد ديگر آرزويي ندارم. آرزو دارم در ورزشگاه آزادي وقتي هواداران نام او را صدا ميزنند حضور داشته باشم و او را تشويق كنم. او براي رسيدن به قله موفقيت شب و روز زحمت كشيده است و هيچگاه اجازه نداده محروميت براي او محدوديت ايجاد كند. اين فصل بسيار اميدوار بود كه جام قهرماني ليگ برتر را بالاي سر ببرد. خوشبختانه بازيكنان تيم فوتبال استقلال خوزستان مثل محمد، زحمتكش و پرتلاش بودند. بسياري از آنها بازيكنان بومي هستند و در گرما و آفتاب خوزستان تمرين ميكردند و قهرماني كمترين حق آنها در فوتبال بود. گرچه من نتوانستم از محمد حمايت مالي كنم اما او با زحمت و تلاش، پلههاي موفقيت را طي كرد و هميشه دعاي خير من و مادرش و مردم روستا و بهبهان بدرقه راه او است.
نظر شما