اگر در این مدت، مؤمنان کوشیده باشند تا حجاب گناه و دوری از خداوندرا از صفحه دل و جان خویش کنار زنند، «فطر»آنها آغاز شده است. از این رو، عید فطر باوجود اصیل یا همان فطرت الهی انسان ارتباطی وثیق دارد. درواقع فرارسیدن عید فطر، جشن نوزایی انسان است؛ اما در این میان نماز عید فطر اوج این شکوه را به نمایش میگذارد و صفهای درهمتنیده نمازگزاران نمایی از وحدت آفرینش و انسانها یا به بیان عرفانی و فلسفی وحدت آفاق وانفس و وحدت ذهن و عین را به ظهور میرساند.
هر عیدی بازگشت چیزی یا امری را نوید میدهد. البته، «بازگشت» از آن دست واژههایی است که در قاموس فرهنگی و اجتماعی امروز، بارهای معنایی متفاوت و چه بسا منفیای را در اذهان به یاد میآورد. به همین دلیل، برای پرهیز از هرگونه سوءفهمی، بر این نکته تاکید میشود که این «بازگشت»، از چیزی یاامری خبر میدهد که آدمی در رویارویی با آن تجربهای شادیآفرین را از سرمیگذراند. میتوان پرسید که این چه نوع بازگشتی است که در عین تکرار – چرا که هر بازگشتی، تکرار چیزی است- نه تنها رنجآور و ملالآفرین نیست، بلکه برعکس، شادیآفرین است؟ در زندگی روزمره، اگر فردی از یک سفر طولانی یا از پس غیبتی دراز نزد ما برگردد، به نسبت احساس نزدیکیای که با وی داریم، خوشحال میشویم. این، دقیقاً به رشته پیوند میان ما و او بازمیگردد و این پیوند هر چه استوارتر، احساس شادی ما از دیدن دوباره او ژرفتر و بیشتر. یا شاید بتوان گفت که خاطره مشترکی هر دوی ما را در ورای زمان و مکان به یکدیگر پیوند میدهد.
اما عید و از آن میان، عید فطر بازگشت چه چیز یا چه امری را نوید میدهد؟ چه پیوندی میان ما و آن امر بازگشته وجود دارد؟ چه خاطره مشترکی ما و آن امر بازگشته را به هم گره میزند؟ پاسخ به این پرسشها با ژرفنگری در فلسفه ماه رمضان و روزهداری به دست میآید. «رمضان» را در لغت به معنای گداختن و ذوب شدن دانستهاند و از مجموع یافتههای نقلی و عقلی میتوان پی برد که روزهداری چیزی جز گداختن گناهان از تن و جان آدمی نیست. از این رو، رمضان فرصتی است برای دوری انسان از گناه. اگر گناه را حجابی بر وجود اصیل آدمی در نظر آوریم، رمضان، او را با وجود اصیل خویش آشتی میدهد. این وجود اصیل که از آن میتوان به «فطرت» تعبیر کرد، یادآور پاکی اولیه انسان است؛ یعنی آن هنگام که بر صورت خدای خویش آفریده شد در جوار خداوند (در بهشت) میزیست. در این وضعیت آرمانی، بین او و خدایش، فاصلهای نبود و حقیقت با او سرشته بود. به همین دلیل، در حدیثی طولانی علی(ع) به نقل از پیامبر(ص) 7 خصلت برای روزهداران برمیشمارد که 3خصلت نخست آن، به بحث ما مربوط میشود:
1 - هر چه حرام در پیکرش باشد محو و ذوب گرداند؛ 2- به رحمت خدای عزوجل نزدیک میشود، 3- با روزه خویش خطای پدرش حضرت آدم(ع) را میپوشاند. این 3 خصلت، به نحو فشرده بیانگر 3 مفهوم بنیادین است: پاکی، رحمت و بخشایش.
اگر آدم(ع)؛ نخستین انسان و البته اولین پیامبر، به وسوسه شیطان از میوه ممنوعه خورد و گناه را برای انسان رقم زد، هم خود او از قرب خدای خویش محروم شد و هم نوع انسان. در واقع، از این پس بود که آدمی از وجود اصیل یا فطرت خویش دور افتاد و پلیدی گناه را بر تن و جان خویش انباشت و به فرجام از رحمت الهی به دور افتاد؛ اما این هجران دوری نپایید و – همان گونه که در قرآن آمده- خداوند روزه را بر ملتها و امتهای مختلف تاریخ قرار داد تا از این طریق، رشته جان آدمی با وی پیوند یابد و درهای رحمتش بر انسان گشوده شود.
پس روزه؛ یعنی به سوی فطرت الهی پوییدن و پیوند دوباره با خدواند برقرار کردن. شاید به همین دلیل، رمضان را ماه ضیافت خداوند دانستهاند، چرا که این ضیافت رمزی است از مواجهه بیواسطه ما با او. پنداری میهمانیای است برای آشتی؛ آشتی با فطرتی که نشان از خداوند دارد. هم از این رو، در پایان هر روز از این ماه، بر خوان حضرتش روزه میگشاییم (افطار) و در پایان هر ماه، جشن باشکوه فطرت (عید فطر) را برپا میداریم. واژههای «فطرت»، «فاطر» (صفت خداوند در معنای آفریننده)، «افطار» و «فطریه» از ریشه «فطر» در معانی آفریدن، شکافتن و ابداع و نوآوری آمده است و چه زیباست همنشینی این معانی در این واژه و ترکیبات آن. بهاین معنا که هر آفرینشی (و در اینجا آفرینش الهی) پیدایی امری نو و تازه است.
بنابراین، فطرت، آن وجود اصیل و پاکی است که خداوند در انسان به ودیعه نهاده است؛ وجودی که آدمی در پایان ماه رمضان، با آن مواجه میشود و این همان بازگشتی است که – همان گونه که در آغاز این نوشته یادآور شدیم- نه تنها ملالآور نیست، بلکه شادیآفرین است. در واقع رمضان با گداختن گناهان فردی و نیز گناه وجود شناختی (آدم(ع)) بر تن و جان آدمی، حجاب دوری از خداوند را میشکافد و او را با وجود اصیل خویش رویارو میکند. این یادآور لحظه آفرینش آدمی بر صورت خداوند است و براستی عید فطر، در این معنا جشن آفرینش انسان است. پس فطر، شکافتن و شکستن در خود و آفریده شدن در هیأتی دیگرگونه است. به همین دلیل عید فطر، بازگشت به لحظه آفرینش و یادآور هنگامهای است که خداوند تازه انسان را آفریده بود و هنوز بر گوشت و جان او گناهان نروییده بودند.
بیتردید، عید فطر، همچون جشنها و عیدهای دیگر، انسان را با زمان ازلی لحظه آفرینش پیوند میزند،یعنی زمانی که ما را از زمان تاریخی و روزمره فرا میبرد و افقهای بیشماری برای دگرگونی و نوشدن در برابرمان میگسترد. به این معنا، انسان از نو خود را در هیأتی نو میآفریند و از این پس – به قول عارفان- آدم ثانی پدیدار میشود. پس، عید فطر؛ یعنی جشن آفرینش این انسان؛ انسانی که پنداری چونان کودکی که از شکم مادر زاده شده، گوشت و پوستی تازه دارد و هنوز لوث گناهان بر دل و نهاد او جا نگرفته است.
آیا چنین لحظه فرخندهای، شایسته جشن گرفتن و شادی کردن نیست؟ به همین دلیل، وقتی انسان وجود اصیلش (فطرت) را بازمییابد، شادمان میشود. بیتردید، خاطره مشترکی که این دو؛ یعنی انسان و فطرتش را به یکدیگر پیوند میزند، چیزی جز زمان بیکران آفرینش نیست. خاطرهای آنچنان ژرف و استوار که طرحی نو برای آدمی درمیاندازد.
اما درهنگامه این جشن نوزایی انسان (فطر)، نمازی که موسوم به همین نام؛ یعنی نماز عید فطر است، برگزار میشود که حکایت از شکوه و عظمت این روز دارد. این نماز، به سان هر نماز دیگری، شکرانهای است به پیشگاه خداوند و البته در اینجا شکرانه
فرا رسیدن این عید بر مسلمانان.
چه زیباست، هنگامی که صفهای درهمفشرده نمازگزاران عید فطر را میبینی. تو گویی، همه، دیوارهای خودمحوری را فروشکستهاند و ارمغان این عید؛ یعنی پاکی، رحمت و آمرزش را با یکدیگر بخش میکنند. مومنان در نماز از خدای خویش که این عید را برای آنها قرار داده، سپاسگزاری میکنند. در حقیقت، نماز عید فطر یادآور پیمان نخستینی است که خداوند در روز ازل از انسان گرفت. به این صورت، نمازگزاران «قالوابلی» گویان، بر آن پیمان مقدس پامیفشارند و دوباره بر عهدی که با خدای خویش بستهاند، میمانند. این است، رمز وحدت و انسجامی که شاید هیچگاه در طول سال به این عظمت شاهد آن نباشیم؛ وحدتی که رهاورد بازگشت به همان وجود اصیل (فطرت) آدمی است.
در واقع، نماز عیدفطر، نمایش شکوه پیوند جانهای بازیافته انسان هاست؛ جانهایی که در سفر معنوی رمضان، به ظاهر جدا از هم بودند؛ اما اینک سیمرغ جان را در آینه فطرت الهی به تماشا نشستهاند. اکنون نمازگزاران، به معنای راستین «فطر» نایل میشوند؛ چرا که نخست در خود میشکنند و از خود فرامیروند و در اقلیم بیکرانه دوست، با یکدیگر پیوند میخورند. چون اقلیم حضرت دوست،عرصه غیاب «خود» و حضور «دیگری» است. و به این سان، عید فطر، جشن با هم زیستن است. در اینجا مومنان، جنگ هفتادودو ملت را به کنار مینهند و دست در دست هم شکرانه فرا رسیدن عالم و آدمی نو را در گوش فلک زمزمه میکنند. این یگانه حقیقتی است که از جمع نمازگزاران برمیخیزد و چه زیباست، حقیقتی که از دل چنین جمعی برمیآید.