در این چند سالی که ساخت مجموعههای مناسبتی در تلویزیون تبدیل به یک رسم خوشایند شده رفتهرفته نویسندگان و کارگردان های بسیاری به ساخت این نوع کارها تمایل پیدا کردهاند که تنوع آنها به جهت دیدگاه و رویهای که داشتهاند سال به سال باعث تازگی طرح و مضمون در این کارها شده بود، اما امسال شاهد پخش سریالهایی بودیم که گرچه در ظاهر با ژانر و شمایل متفاوتی از هم به تصویر درآمدهاند اما تمام سعیشان این بوده تا موضوعاتی را پی بگیرند که قبلا امتحانش را پس داده و در جذب مخاطب موفق بودهاند.
البته نکته مثبتی که امسال در کارها نمود پیدا کرد کم کردن بار طنز از تلویزیون و فراهم کردن شرایطی برای زدن حرفهای مهمتر به جای سبکسری و لودگی بود. در اینباره نظر چند تن از منتقدین را جویا شدیم، بلکه در سالهای آتی شاهد کیفیت بیشتری در تولیدات مناسبتی باشیم.
جواد طوسی از میان سریالهای امسال میوه ممنوعه و اغما را موفقتر میداند و نتیجهای که سازمان براساس نظر سنجی از مردم ارائه کرده را خیلی درخور بررسی نمیداند و معتقد است که تولید کارهای نازل و افت کیفی کارها سطح سلیقه مخاطب را پایین آورده و اگر بخواهیم در تولید کار محدود به این سلیقه باشیم به خطا رفتهایم ولی اگر قصدمان واقعا پیشرفت و ارتقای کیفیت است باید نظرسنجی از یکسری اهل فن و کارشناسان به عمل بیاید تا بستری ایجاد شود برای سیاستگذاریهای آتی.
او در رابطه با مجموعههایی که امسال از تلویزیون دنبال کرده میگوید: در بین چهار مجموعهای که امسال درشبکه های مختلف پخش شد تنها اغما و به خصوص میوه ممنوعه توانستند این رغبت را در بیننده به وجود بیاورند تا آنها را دنبال کند در «میوه ممنوعه» تقریبا همه چیز از اجرا، ساختار تا دیالوگ نویسی که یک تشخصی در این کار پیدا کرد درست بود و این باید بررسی شود و الگو قرار بگیرد.
اگر صحبتهای حسن فتحی کارگردان میوه ممنوعه را که به شکل تلگرافی در این ایام در روزنامهها به چاپ رسیده خوانده باشید میبینید که تقسیم کار و استفاده از افراد لایق از جمله علیرضا نادری که از اهالی تئاتر است و همفکری و همیاری با آنهاست که این نتیجه موفق را حاصل کرده.
نگاه خاکستری که به شخصیتها و نوشتن دیالوگهایشان بر این مبنا صورت گرفته باعث ملموستر و واقعیتر جلوه کردن آنها شده. گرچه در مورد شخصیتهایی مثل جلال و حاج یونس این بیشتر صدق میکرد. به هر حال در مجموعه با نقاط قوت بسیاری در این کار روبهرو بودیم هم به لحاظ کارگردانی، هم چیدمان بازیگران و مهمتر از همه اینها متن و دیالوگ.
در واقع اگر بخواهیم تقسیمبندی صورت دهیم باید گفت کارگردان برای فضا، لوکیشن و شخصیتپردازی با یک فکر و برنامهریزی از پیش تعیین شده عمل کرده است که باعث موفقیت آن شده است. درباره اغما هم ممکن است من با نگاه ماورائی و متافیزیکی افراطی آن موافق نباشم، اما فکر میکنم تلاش شده بود تا با همفکری میان فیلمبرداری و کارگردان اجرای خوبی صورت گیرد.
وی درباره پخش و نحوه گزینی از شبکههای سراسری معتقد است:« فکر میکنم مجموعه ای که برای شبکه یک در نظر گرفته میشود به خاطر فراگیرتر بودن باید بیشتر به اصل مخاطب شناسی فکر کند ضمن اینکه کمی از این نگاه محافظهکارانه فراتر رود و جسارتهایی هم به خرج بدهد. در نهایت همانطور که گفتم این دو مجموعه را قابل بحثتر میدانم و در مورد سریال شکرانه اصلا نفس نمایش آن در ماه مبارک رمضان را متوجه نشدم!»
چیستا یثربی یکی دیگر از منتقدان تئاتر، سینما و تلویزیون با اظهار نارضایتی از مجموعههای ماه رمضان امسال گفت:« به شدت معتقدم که کارهای امسال نسبت به سالهای پیش از مسائل معنوی فاصله داشته و سنخیت چندانی با آن نداشت.
مثلا میوه ممنوعه که از بقیه موفقتر بود هم حتی در هر زمان دیگری قابل پخش بود؛ ولی از لحاظ کیفیت اگر مقایسه کنیم میوه ممنوعه یک سمفونی از بهترین بازیگران بود و سوژه جذاب و اجتماعی و البته مردم پسندی داشت. استفاده از یک دیالوگ نویسی حرفهای و موفق مثل علیرضا نادری هم از اقدامات به جایی بود که در این کار صورت گرفت، گرچه فکر میکنم که در مورد همه شخصیتها تلاش لازم به کار گرفته نشده و بیشتر در مورد شخصیت جلال این حالت نمود داشت و در این مورد شخصیتی مثل هستی به شدت میلنگید.
اغما هم از نظر کارگردانی و بازی حرف اول را میزند. اما متن بسیار ضعیف بود و یک داستان چند خطی بیشتر نداشت که مدام کش پیدا کرد. روزهای اول من خیلی خوشحال بودم و احساس کردم نگاه متفاوت و تازهای است به شیطان و حضورش در زندگی آدمها، ولی خوب ادامه پیدا نکرد و متأسفانه انگار در تمام قسمتها هنوز همان قسمت اول را تعریف میکردند.
با این شرایط به نظرم کارگردانی و بازیها فراتر از متن عمل کرد و مخصوصا امین تارخ بار دیگر ثابت کرد که استاد بازیگری است، در مورد یک وجب خاک ترجیح میدهم حرفی نزنم فقط اینکه در همان قسمتهای اول میشد حدس زد که تبدیل به کارهای روتین طنزی خواهد شد که بارها و بارها نظیرش را دیدیم.
شکرانه هم به نظر من در حد یک طرح مانده و هنوز تا تبدیل شدن به یک سریال راه درازی در پیش داشته، در نتیجه به تصویر درآوردنش نتیجه مطلوبی در پی نداشته است. و در کل باوجود احترامی که برای مجموعه میوه ممنوعه و تلاش کارگردانی و گروه بازیگران اغما قائلم باید بگویم از انتظاری که از سریالهای مناسبتی رمضان داشتم کارهای امسال بسیار دور بود .
رضا درستکار نیز دیگر منتقدی است که در اینباره نظرات جالبی داشت:« مجموعهای که من به شکل مستمر دنبال کردم میوه ممنوعه بود که از استانداردهای تلویزیون ما یک سر و گردن بالاتر بود و این به لحاظ سوژه و متن و دقتی که در دیالوگ نویسی داشتهاند اتفاق افتاده است.
نگاهی به متون تاریخی که مصداق با ارزش شیخ صنعان است و همینطور داستان حضرت ابراهیم و برداشتن سد بین انسان و معبود که از این داستان در ذهن تداعی میشود و تلفیق این ارجاعات با مسائل حاد فرهنگی و اجتماعی حال حاضر نقطه قوت مجموعه است.
نکته بعدی اجراست که در این کار به نظر میرسد حسن فتحی در این امر به پختگی رسیده و کارگردانی موفقی داشته، انتخاب بازیگران شکل درستی داشته و گذشته از همه اینها باید تشکر و قدردانی کرد از مدیرانی که پشت این مجموعه ایستادند و اجازه دادند موضوعات ممنوعه مطرح شود تا بیننده در آیینه آن خودش را ببینند و اصلاح کند.
در مورد مجموعه اغماء هم کارگردانی خوبی صورت گرفته اما محتوا و مضمون جای بحث دارد و فکر میکنم هنوز آمادگی مردم برای پذیرفتن این موضوعات کم است و احتیاج به ظرافت بیشتری دارد.
یکی دیگر از اشکالات این کار انتخاب بازیگر است. مخصوصا در مورد امینتارخ که انتخاب صحیحی نبوده و در کل اجراهای ضعیفی از بازیگران در این کار شاهد بودیم، باقی مجموعهها را هم نتوانستم دنبال کنم فقط نکته دیگری که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که بعد از 3ماه تعطیلی تابستان که تلویزیون هم تعطیل بود(!) پخش 4 مجموعه از تلویزیون اتفاق خوبی بود و باید این ضربالمثل« همیشه شعبان، یکبار هم رمضان» برای تلویزیون وارونه شود، بلکه در ماههای دیگر هم شاهد خالی بودن آنتن نباشیم و یکباره در یک ماه از سال اینطور غافلگیر نشویم!»
اما طهماسب صلح جو نیز همچون جواد طوسی فکر میکند سریال خودش باید بیننده را پای تلویزیون بکشاند و برایش جذابیت ایجاد کند تا آن را تا قسمت آخر پی بگیرد. من نتوانستم تمام کارها را ببینم چون آنقدر جذابیت نداشتند که وادارم کنند وقتم را برای دیدنشان تنظیم کنم ولی میتوانم بگویم به طور کلی کارها نسبت به سالهای گذشته ضعیفتر بودند، البته سعی کرده بودند که به نوعی حال و هوای همانکارهای قبلی را داشته باشند اما نظیره سازی ضعیفی به نظر رسیدند که کیفیت آنها را نداشت و اغلب در بیان فکر و ذهنیتی که داشتهاند موفق نبودند.
شاید میوه ممنوعه تا حدودی با بقیه متفاوت بود، ولی بازهم با معیارهایی که دوست داشتیم در یک سریال ببینیم، نبود.