دوران امام جعفر صادق در میان دیگر دورانهای ائمه اطهار، دورانی منحصر به فرد بود و شرایط اجتماعی و فرهنگی عصر آن حضرت در زمان هیچیک از امامان وجود نداشته است و این بهدلیل ضعف بنی امیه و قدرت گرفتن بنی عباس بود.
این 2 سلسله مدتها در حال مبارزه با یکدیگر بودند که این مبارزه در سال 129 هجری وارد عملیات نظامی شد.
این کشمکشها و مشکلات سبب شد که توجه بنی امیه و بنی عباس کمتر به امامان و فعالیتشان باشد، از این رو این دوران، دوران آرامش نسبی امامصادق(ع) و شیعیان و فرصت بسیار خوبی برای فعالیت علمی و فرهنگی آنان به شمار میرفت.
نباید تصور کرد که امام به کلی خود را از جریانات و امور سیاسی دور نگه داشت، بلکه همواره از وقتهای مناسب برای ترویج حقانیت خود و بطلان هیأت حاکمه بهره میبرد و به این منظور نمایندگانی را نیز به مناطق مختلف بلاد اسلامی میفرستاد. عباسیان برای کسب قدرت و محبوبیت در دل های مردم از وجهه اهل بیت پیامبر(ص) استفاده میکردند و حتی شعارشان الرضا فی آل محمّد بود.
آنان بهدنبال اشخاصی با وجهه مردمی بودند که هم از بستگان پیامبر باشند و هم درمیان مردم محبوبیت داشته باشند. لذا بهترین شخص در نظر عباسیان امام صادق(ع) بود. امام صادق(ع) پیشنهاد آنان را رد کردند و فرمودند: نه شما از یاران من هستید نه زمانه، زمانه من است. حتی برخی از بستگان آن حضرت نزدیک بود با این پیشنهادها فریب بخورند، اما امام با روشنگری خاص خود به آنان فهماندند که به ظاهر توجه نکنند.
امام میدانست که عباسیان نیز هدفی جز رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت را مطرح میکنند، صرفاً به خاطر جلب حمایت تودههای شیفته اهل بیت است. امام میدید که سران سیاسی و نظامی عباسیان در خط مستقیم اسلام و اهل بیت نیستند و لذا حاضر نبود با آنان همکاری کرده و به اقداماتشان مشروعیت بخشد.
بهعنوان مثال از حوادث مهم در زمان امامت حضرت، قیام عمویشان زیدبن علی است که شکست خورد و با شهادت زید به پایان رسید.پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید.
امام نیز از این فشارها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان، دوره سختیها و انزوای دوبارة آن حضرت و تشیع بود.
منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود. سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چارهای ندید، جز آنکه امام صادق(ع) را که رهبر شیعیان بود، از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند.
آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ بزرگوارش به خاک سپرده شد.
دوران امامت امام را از نظر سیاسی در3 بخش میتوان طبقهبندی کرد:
1 - دوره نهضت ضداموی یادوره سقوط بنی امیه، که این خودحدود18سال به طول انجامید و در آن اضطراب و آشوب در سراسر کشور اسلامی بهچشم میخورد.
2- دوره حکومت ابوالعباس سفاح که حدود4سال به طول انجامید.
3- دوران حکومت منصور (136-148) یعنی 12 سال که دورهای بس سخت ودشواربود، زیرا منصور بارها و بارها قصد قتل امام را کرد ولی موفق نشد.
از این رو امام در دوران امامت خود با 2 گروه عمده مواجه بود:
1- سیاستمداران و زمامداران که وجودعلمی او را تحمل نمیکردند.
2 - گمراهان و منحرفان که برای نظرات خود دلایلی بیمحتواداشتند و بحث با آنان و اقناع آنان وجهت دادن شان به سوی حق بس دشوار بود.
به این ترتیب بود که در دوره امامت امام، مسلمانان بیش از پیش به علم و دانش روی آوردند و در بیشتر شهرهای قلمرو اسلام، به ویژه در مدینه، مکه،کوفه، بصره و ... مجالس درس و مناظره های علمی دایر و از رونق خاصی برخوردار شد.