فرهنگ یک گروه یا جامعه (فرهنگ عمومی) عبارت است از مجموعهای از باورها، نگرشها، گرایشها، آیینها، اندیشهها، تجربهها، هنر، عادات رفتاری و ارزشها و نیز مسائل و موضوعات و مقولات مادی، از جمله؛ ابداعات و اختراعات که تک تک افراد به عنوان اعضای این گروه یا اجتماع آنها را فرا میگیرند و در زندگی فردی و اجتماعی خویش محور کارشان قرار میدهند؛ یعنی یک واقعیت کاملاً همگانی. (پژوهش در فرهنگ عمومی،ص 194).
در حقیقت، ملیت یک ملت، به فرهنگ آن است. اگر به تمایز ملتها از یکدیگر دقت کنیم، خواهیم دید بیشترین چیزی که یک ملت را به یک حکومت و دولت و یک تشکیلات و قواره سیاسی و یا به استقلال برای یک ملت بودن نسبت میدهد ، فرهنگ و مجموعه آنچه فرهنگ مینامیم ، است. از این رو، فرهنگ همه چیز یک جامعه است و به فرموده رهبر فقید انقلاب، فرهنگ مبداء همه خوشبختیها و بدبختیهای یک ملت است. مادامی که یک تحول فرهنگی در جامعه بهوجود نیاید، تحول اقتصادی، سیاسی و اجتماعی لازم یا شکل نمیگیرد و یا در صورت شکلگیری، ناپایدار است و تداوم پیدا نمیکند.
تبادل فرهنگی یا تهاجم فرهنگی
در تبادل فرهنگی که کاملاً آگاهانه و با اراده رخ میدهد، چون فرهنگها گیرنده عناصر مطلوب فرهنگی یکدیگرند، هدف، بارور و کامل کردن فرهنگ ملی است و این ویژگی، نقطه تمایز آن با تهاجم فرهنگی است؛ چرا که تهاجم فرهنگی عبارت است از: تلاش برنامهریزی شده و سازمان یافته تمام یا بخشی از یک یا چند گروه اجتماعی، فرهنگی، یا ملت، جامعه، تمدن و یا دولت برای تحمیل مبانی و اصول اجتماعی، باورها، ارزشها، اخلاقیات و رفتارهای مورد نظر خویش بر دیگر گروهها و جوامع و ارائه اطلاعات انبوه به ملتها و تغییر در نظام و ارزشهایشان، بهطوریکه تصمیمگیریها در کشور مورد تهاجم منجر به تأمین سیاسی و اقتصادی کشورهایی بشود که از این حربه بهره میبرند.
بنابراین، هدف ازتهاجم فرهنگی کنترل فرآیند تصمیمگیری و شیوه اطلاعرسانی و تغییر در نظام ارزشهاست که به استیلای سیاسی و اقتصادی آنها منجر میشود؛ با این ترتیب که مهاجم فرهنگی سعی میکند با استفاده از برتری اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و فنآوری به مبانی اندیشه و رفتار یک ملت هجوم آورد و با تحریف و تضعیف و احیاناً نفی و طرد آن، زمینه حاکمیت اندیشه، رفتارها و ارزشهای مطلوب خویش را فراهم آورد.گفتنی است که عموماً عکسالعملهایی که در برابر یک هجوم فرهنگی از جانب کشور مورد هجوم نشان داده میشود، به 2 نحو آسیبپذیری فرهنگی یا انقلاب فرهنگی است که به توضیح هر یک میپردازیم:
تفاوت آسیبپذیری فرهنگی با انقلاب فرهنگی
در آسیب پذیری فرهنگی، با اجتماعی مواجهیم که در مقابل تهاجم فرهنگی که هدفی جز مسخ فرهنگ جوامع دیگر ندارد، خود را باخته و پذیرای هجوم اوست و به دست خود، درونیترین دروازههای شخصیت خویش را در برابر بیگانه میگشاید تا آنجاکه کاملاً استحاله فرهنگی شده و با بیگانه یگانه میشود. مشهود است که در آسیبپذیری فرهنگی، پیکاری به چشم نمیخورد و هرچه هست، فعالیت یکی و در مقابل، انفعال و پذیرش دیگری است.
در مقابل این نوع عکسالعمل، روشن است که فرهنگ هر ملت در صورتی که دارای ثبات و استحکام باشد به مثابه سپری است که آن ملت را در مقابل این هجوم حفظ میکند و آن را به مبارزه وا میدارد، به انقلاب فرهنگی تعبیر میشود.
بنابراین انقلاب فرهنگی؛ جهاد ملی با تبعیت فرهنگی و مقابله با اعمال نفوذ سیاسی بیگانگان و مظاهر سلطهگر فرهنگ بیگانه است، ضمن تقویت ریشههای فرهنگ خودکفا و ایدهآل، تقویت مبانی دینی و معنوی و تضمین سلامت فکری و روحی در سایه آن، شکوفایی اندیشهها، نوآوری و تحرک، حصول خودکفایی و استقلال در زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فکری، سیاستگذاری و ضابطهگذاری در امور خرد و کلان فرهنگی و آموزشی که بیشک لازمه این امر، بررسی و تحلیل شرایط و جریانهای فرهنگی جهان و خود کشور است. به این ترتیب انقلاب فرهنگی با مطالعه و تحلیل فرهنگ پیشین آغاز میشود و مقصود از مطالعات فرهنگی، تجزیه و تحلیل، طبقهبندی و شرح و تطبیق علمی این جریانات و پدیدههاست.
در ایران اسلامی نیز ضرورت اهتمام به انقلاب فرهنگی و نگاه ژرف و دقیق به گستره آن وجود دارد و آن بدین سبب است که تحقق انقلاب اسلامی به معنای واقعی کلمه که همان تجلی دین اسلام در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی افراد بشر است، جز با حرکت در مسیر انقلاب فرهنگی ممکن نخواهد بود؛ چرا که تداوم و گسترش یک انقلاب سیاسی همچون انقلاب اسلامی ایران در گرو بقا و رشد فرهنگ اسلامی در نسلهای حال و آینده است.
به هر صورت، انقلاب فرهنگی در ایران به مجموعهای از اقدامات جمهوری اسلامی ایران در دوران پس از انقلاب سال 57 گفته میشود که با هدف ایجاد تحول ژرف و بنیادین فرهنگی در سطح جامعه پیگیری میشود که این درجه از آگاهی ملی پس از طی 3 دوره تاریخ سیاسی «نادیده انگاری» و دوره بهت و دوره خودیافت آغاز شده است. البته هدفگذاری اصلی از انقلاب فرهنگی، اسلامی سازی جامعه ایران بود. ما پس از انقلاب سیاسی، برای پاسخگویی به نیازمندیهای جامعه انقلابی، ناگزیر از تغییر بنیادین در الگوهای اداره امور جامعه در برنامهریزیهای فرهنگی همچون علم و دانش هستیم و برای نیل به این مقصود باید تمامی تواناییهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به کار گرفته شود تا در نتیجه، شاهد تحول و تکامل در ساختارها، الگوها و شکل نظام خود باشیم.
در این راستا، باید گام اول و اصلی را برای تحقق دینی شدن حکومت و همچنین برای حفظ و شکوفایی انقلاب برداریم و این وظیفه بیش از همه به عهده نهادهای آموزش و پرورش، بهویژه دانشگاههاست. البته گفتنی است، گرچه انقلاب فرهنگی در یک جامعه منحصر به «انقلاب آموزشی» نیست و اصولاً فرهنگ عمومی کشور که مهمترین بستر سیاستها و ضابطههای اتخاذ شده برای انقلاب فرهنگی است، در نظام آموزشی آن خلاصه نمیشود و آداب و رسوم، علم و هنر، ادبیات، باورهای دینی و رسانه را نیز دربرمیگیرد؛ با این وجود، ضرورت انقلاب و تحول فرهنگی در مدارس و دانشگاهها از ارزش والایی برخوردار است. از این رو، لازم مینماید یک عامل و مرکز هوشیار ببیند که مشکلات فرهنگی این عرصه و میدان چیست و اولویتهای فرهنگی را در مقاطع خاص پیدا و آنها را مرزبندی کند، ضمن اینکه به مشکلات کوتاه مدت هم توجه نکند.در این خصوص میتوان محورهای ساماندهی فرهنگی در این ساحت را بر موارد ذیل متمرکز کرد:
1 - اسلامی کردن محیط و فضای آموزشی دانشگاهها و دیگر مراکز علمی و تغییر خط مشی آینده و برنامههای آموزشی دانشجویان به گونهای که نتیجه کار آنها در خدمت مردم قرار بگیرد. 2- تربیت استاد و گزینش افراد شایسته برای این امر 3- کاهش تورم کمی در آموزش عالی و گزینش دانشجو 4- گذر از مرحله کسب علم و رسیدن به مرحله کشف علم 5- و به پیرو محور چهارم، تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی و در یک کلام، تبدیل دانشگاههای غیر منطبق با نیازهای جامعه به یک قطب تفکر.
سیاستگذاری فرهنگی
از دیدگاه صاحبنظران، جامعه رشد یافته جامعهای است که بتواند نیازهای فرهنگی خود را در رهگذر حیات و حرکت اجتماعی، بازشناخته و قدرت پاسخگویی به این نیازها و بهرهگیری از آنها را در جهت رشد و تکامل مادی و معنوی دارا باشد که از این پدیده به سیاست فرهنگی تعبیر میشود. سیاست فرهنگی درواقع، همان توافق رسمی و اتفاق نظر کارگزاران فرهنگی در تشخیص، تدوین و تعیین مهمترین اصول و محورهای لازم در حرکت فرهنگی است که هدف آن ایجاد تقارن با تودههای مردم است.