به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، یکسال بعد از درگذشت محمدرضا رستمی مراسم یادبودی همزمان با زادروز این نویسنده و روزنامهنگار در تئاتر شهر برپا شد. در این مراسم خانواده، دوستان و همکاران رضا رستمی حضور یافتند.
در ابتدای این مراسم که با عکسهای رستمی و خوانش اشعارش آغاز شد، الهه خسروی یگانه روزنامهنگار و همسر رستمی، در سخنانی گفت: «در یکسال گذشته صحبت بارها در مورد رضا نوشتم و صحبت کردم که هر بار این کار برایم سخت بود. حالا امروز که به بهانه تولد رضا دور هم جمع شدهایم مایلم درباره پرونده پزشکی او که بیسرانجام مانده صحبت کنم.»
او ادامه داد: «بنا به خاصیت روزنامهنگاری در این مورد هم نمیخواهم نگاه شخصی به موضوع داشته باشم و معتقدم اتفاقی که برای رضا و یا آقای کیارستمی افتاد زمینهای بود تا بفهمیم در بیمارستانها با بیماران چطور برخورد میشود؛ به خصوص با بیمارانی که کسی نیست صدایشان را بشنود.»
او با ابراز امیدواری که گردهمایی بعدی حاضران برای شادی باشد، از علیرضا معزی و علیاصغر سیدآبادی برای همراهیهایشان قدردانی کرد.
رها رستمی فرزند رضا رستمی و الهه خسروی به عنوان دومین سخنران روی سن حاضر شد و در سخنانی که حاضران را تحت تاثیر قرار داد، گفت: «راستش نمیدانستم امروز تولد بابام است. او خیلی بخشنده بود و اگر من کار اشتباهی میکردم اصلا با داد حرف نمیزد و منطقی با من صحبت میکرد. تولدش مبارک باشد. زمانی که این اتفاق برای من افتاد اصلا توقع آن را نداشتم به این زودی پیش بیاید، یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت، رها هرکسی در مورد این موضوع از تو سئوال کرد فقط بگو اتفاق بود و ممکن است برای هرکسی پیش بیاید و از دست من کاری برنمیآید. پس این یک اتفاق بود و کاری از دست من برنمیآید.»
علی اصغر سیدآبادی که سابقه سالها دوستی و همراهی با رضا رستمی داشت، سومین سخنران مراسم بود. با اشاره به همراهی چندین و چند ساله با رستمی، گفت: «هیچ کتابی مفیدتر از پیشانی دوست نیست و رضا پیشانی بلندی داشت... وقتی قرار شد امروز صحبت کنم، پیش خودم گفتم از عذاب وجدانی بگویم که در بیکاری رضا داشتیم و اشارهای به لایحه نظام صنفی کنم و یا درباره درستنویسی در مطبوعات بگویم و یا درباره روزنامه نگاری ادبی صحبت کنم... اما دیدم اینها الان حاصلی ندارد... همانطور که رها گفت رضا همیشه بخشنده بود و در بحثهای داغ ما کسی که سعی میکرد میانه را بگیرد و صحبتها به خوبی پایان دهد، رضا بود.»
او در مورد راهاندازی کتابخانهای که حاصل پویش کتاب به جای گل بود، گفت: «به واسطه جمعآوری کتابها در این پویش زمینه راهاندازی کتابخانهای در اسدآباد فراهم شد. طی توافقی با دانشگاه سیدجمالالدین اسدآبادی فعلا کتابخانهای در دانشگاه راهاندازی شده تا کتابها در آنجا قرار بگیرد و در اختیار مخاطبان باشد.»
علیرضا رستمی برادر رضا رستمی، بعد از سخنان سیدآبادی روی سن آمد و در مورد شکلگیری کتابخانه رضا رستمی گفت: «تفاهمنامهای چند روز قبل تدوین و نماینده خانواده، فرمانداری، شهرداری و اداره اوقاف و اداره ارشاد این توافقنامه را امضا کردند تا شرایط راهاندازی کتابخانه فراهم شود. قرار شد تا ۲۰ روز آینده کتابخانه باز شود. فعلا بخشی از دانشگاه سیدجمالالدین اسدآبادی را در اختیار کتابخانه قرار دادهاند تا کتابها انجا باشد و در آینده فضای خارج از دانشگاه در اختیار کتابخانه باشد و کودکان شهر و عموم افراد بتوانند از آن استفاده کنند.»
او گفت: «در مورد پرونده پزشکی و قصوری صورت گرفته و یا تشخیص اشتباه بعضی از دوستان مایلاند سرپوش بگذارند، اما این موضوع جای بررسی دارد، هرچند با همه این بررسیها و حتی به نتیجه رسیدنها دیگر برادر من بازنمیگردد، اما شاید این پیگیری منجر شود تا بعد از این هر پزشکی که میخواهد نتیجه یک آزمایش را بخواند به این موضوع بیشتر توجه کند که آن بیمار یک خانواده دارد و فقدان آن فرد میتواند کل خانواده را تحت تاثیر قرار دهد.»
سیدعبدالجواد موسوی و جلیل اکبریصحت دیگر سخنرانان این مراسم بودند که هر کدام از خاطرات سالهای دور و نزدیک با رستمی سخن گفتند.
علیرضا معزی نیز که بیش از پانزده شانزده سال سابقه همراهی با رضا رستمی داشت، گفت: «باید درباره رفیقی صحبت کنم که دیگر نمیتوانم به او زنگ بزنم و صدایش را بشنوم و این برایم سخت است. وقتی از رضا میگوییم باید درباره شخصیت انسانی او توانش در کار و ادبیات خاصش سخن گفت. او انسانی بسیار خاص بود دیگر بعد از رفتنش مانندش را نتوانستم بیابم. او خصوصیاتی داشت که در هیچکسی یافت نمیشود.»
معزی گفت: «رضا یک جستجوگر تمام و کمال بود و این روحیه جستجوگر او ویژگی نایابی است که قطعا وجود آن در یک روزنامهنگار ضروری است. او هر آنچه داشت خودش کسب کرده بود و فقدان او برای حوزه فرهنگ و هنر دریغی بزرگ به همراه دارد.»
نظر شما