اما بعضی سخنرانان و پزشکان حاضر در این همایش، نگرانیهایی هم داشتند بابت اینکه نکند خدای ناکرده، این بحث تجاری بشود و از حالت انسانی خودش بهدرآید.
این نگرانیای بود که یکی از پزشکان خانم مطرح کرد. البته پیشنهادات دیگری هم داشت دال بر اینکه حتما لازم نیست که پزشکان بخواهند به نظریه «همه چیز توانی» پایبند باشند و مشکل زوجین نابارور را حل کنند؛ آنها میتوانند دنبال آلترناتیوهای دیگری هم باشند؛ یعنی به جای فرزند، میشود فضا و روابط خانوادگی را جوری تعریف کرد که کمبود فرزند، خیلی احساس نشود.
یکی از پزشکان باسابقه که ردیف جلوی همایش هم نشسته بود، حسابی مخالفت میکرد. البته بحثهای جالبی هم برای خودش داشت؛ این پزشک از دغدغه پول حرف زد (به جای حرکتی انسانی) و پناه برد به خدا از اینکه بعضیها دلال چنین کاری بشوند.
علاوه بر این از خانمی مثال آورد که به او گفته بود وقتی قیافه کسی را که از او نطفه گرفته، رؤیت کرده، 2 شب نتوانسته بود بخوابد؛ از بس که حالت روانیاش بههم ریخته بوده.
جناب دکتر میگوید که «یکی میگوید 3 تا بچهام را هدیه کردهام. شما باشید، راضی میشوید به این کار؟ خدا کمک کند که ما باعث این کار نشویم و دلال این کار».
جالبترین بحثهای گروه علمی را خانم دکتری داشت که کنار ما نشسته بود و بلند شد و حرف زد.
او از تزلزل روحی خودش گفت بهعنوان پزشکی که دارد این کار را میکند؛ «به مریضم میگویم چند دفعه تخمک دادهای، میگوید 12 دفعه! خب، اگر این جنینهای اهدایی بزرگ شدند و خواستند با هم ازدواج کنند، تکلیف چیست؟ یعنی چی که 2 تا خواهر و برادر با هم ازدواج کنند؟ اگر بخواهید بگویید که ازدواج نکنند، خب، هویتشان مشخص میشود...
تازگیها هم یاد گرفتهاند که نمیگویند من قبلا تخمک و جنین دادهام. مریضی داشتم که خواهرش آمده بود تا به او جنین بدهد. سونوگرافی که کرد، گفتم خدا را شکر پسر است. گفت چرا خدا را شکر؟ خودش هم یک پسر داشت. گفتم اگر دختر میشد، بعد که بزرگ میشدند و این دخترخاله پسرخاله میخواستند با هم ازدواج کنند، چی میشد؟»
این دکتر خانم برایمان از مریضی گفت که چند بار تخمک و جنین اهدا کرده بود تا هزینه پیوند کلیهاش را دربیاورد!
این راهی است که تازه شروع شده و آنقدر عجیب و متفاوت هست که این همه جنجال و تردید و پرسش و اما و اگر در آن وجود داشته باشد.
مهم این است که بتوانیم با همفکری، جوابی برای همه این تردیدها و پرسشها بیابیم و جنجالها را آرام کنیم.