قیمت اغواکنندهای که نظر هر رهگذری را جلب میکند. البته این دستفروشان یک شرط برای خرید دارند و آن هم ندیدن اجناس بستهبندی شده است و خرید کاملاً شانسی انجام میشود. بنابراین آدمهای خوششانس جنس خوبی نصیبشان میشود و بدشانسها در نهایت با آه و پشیمانی راهی میشوند. بساط آنها اغلب در معابر پر تردد مانند خیابانهای انقلاب، طالقانی، ولیعصر(عج)، مدائن و جمهوری و میدان آزادی پهن میشود که این گزارش وصف این بازار جدید در پایانه اتوبوسهای میدان آزادی است.
هوا کمکم تاریک میشود و برخلاف همه که دست از کار کشیدهاند و مسیر خانه را پیش گرفتهاند، گونیهای بزرگ و ساکهایشان را از روی دوششان زمین میگذارند و با وسواس خاصی پارچههای ساده و برخی هم گلدار را روی زمین پهن میکنند و وسایلشان را روی آن میچینند. این وصف دستفروشان پایانه میدان آزادی است.
عصرها اینجا را قرق میکنند تا لقمه نانی درآورند و آخر شب در سفره خانواده بگذارند. در بین دستفروشان داد و فریاد دو جوان نظر رهگذران را جلب میکند. «بدو بدو فقط 3 هزار تومن!» در شرایط کنونی اقتصادی که حتی کسب و کارهای 2 هزار تومانی هم قیمتهایشان را افزایش داده و اجناسشان را به مبلغ 3 یا 4 هزار تومان عرضه میکنند، گرد شدن چشم مسافران از حیرت امری طبیعی و منطقی است.
همراه با مردم قدم در مسیری که انتهایش به بساط دو جوان دستفروش میرسد، میگذاریم. در طول مسیر نیم نگاهی به وسایل عرضه شده توسط سایر بساطیها میاندازیم. قیمتها از 20 هزار تومان شروع میشود و در نهایت هم به 50 هزار تومان میرسد. هرچه به مقصد نزدیک میشویم، صدای دستفروشان جوان بلند و بلندتر میشود. جمعیت زیادی اطراف بساطشان حلقه زدهاند. لباس و شلوارک مردانه و لباس و مانتو نخی زنانه دستدوم در بساطشان وجود دارد.
- رقابت در انتخاب
زن و مرد بستهها را زیر و رو میکنند و امیدوارند با 3 و در نهایت 5 هزار تومان بتوانند جنس خوبی بخرند. بحث بین خریداران بالا میگیرد. یکی میگوید: «من قبلاً خرید کردهام و خوشبختانه جنس خوبی هم نصیبم شده.» این جمله کافی است تا اشتیاق مردم برای خرید زیاد شود. آنها سعی میکنند از بین بستهها بهترین را انتخاب کنند. فروشندهها فریاد میزنند: «بستهها را باز نکنید. پولش رو بدید و بعد ببینید.»
خانم میانسال جواب میدهید: «مگه میشه جنس رو ندید و خرید؟» یکی از جوانان با لحن ناراحت میگوید: «کسی اجبار نکرده. دوست نداری خرید نکن. برو خانوم بزار به کارمون برسیم.» بستههای لباسهای دستدوم یکی یکی توسط مشتریها انتخاب و خریداری میشود. چند قدم آن طرفتر از بساط دستفروشان وضعیت خاصی پیش میآید. پلاستیکها باز میشوند و برخی راضی از خرید میگویند: «خداراشکر جنسی که خریدیم در مقایسه با قیمتش خیلی خوب است.» عدهای هم که گویا بدشانسی آوردهاند و جنس خوب نصیبشان نشده با ناراحتی میگویند: «حیف پولمان هدر رفت. بیخودی 5 هزار تومان دادیم.»
- نظرات متفاوت است
خانم میانسال که گویا دل خوشی از خرید ندارد میگوید: «یک بار از این دستفروشان خرید کردم. بعد از باز کردن پلاستیک دیدم لباس مندرس است. خیلی ناراحت شدم و تصمیم گرفتم دیگر هیچوقت چنینکاری را انجام ندهم.» او در پایان حرفهایش به یک ضربالمثل معروف هم اشاره میکند و میگوید: «به قول قدیمیها هیچ گرونی بیحکمت نیست و هیچ ارزونی بیعلت. البته فروشندهها مقصر نیستند و از همان اول میگویند که حق باز کردن پلاستیکها را نداریم اما قیمتهایشان وسوسهکننده است و دست به جیب میشویم و متأسفانه سرمان کلاه میرود.»
برخی از مردم هم ترجیح میدهند قبل از خرید، جنس را ببینند. بنابراین بعد از توقف کوتاه مسیرشان را کج میکنند و به سمت فروشندههایی میروند که اجناسشان را به شرط دیدن عرضه میکنند و میگویند: «عقل سلیم حکم میکند قبل از خرید، جنس را باید دید و به نظر پول دادن بابت چیزی که نمیبینید درست و منطقی نیست.» رمضانی با این بخش از حرفهای مردم موافق نیست و میگوید: «همسرم کارگر است و درآمد زیادی ندارد. 3 فرزند دارم و با توجه به گرانیها نمیتوانم از مغازهها خرید کنم. اغلب لباس بچهها را از این دستفروشها میخرم و همیشه جنس خوبی نصیبم شده.»
- ما کلاهبردار نیستیم
فروشندهها در مورد این نوع دستفروشی حرفهای جالبی دارند. آنها مدعیاند از مندرس و پاره بودن لباسها اطلاعی ندارند و میگویند: «برخلاف تصور خریداران، ما لباسها را بستهبندی نمیکنیم و آنها را بستهبندی شده و کیلویی میخریم. بنابراین واقعاً از وضعیت لباسهای داخل پلاستیکها اطلاعی نداریم. متأسفانه برخی از خریداران ما را مقصر میدانند و به محض دیدن لباسهای مندرس، معیوب و پاره کلی حرفهای ناشایست و زشت نثارمان میکنند.» یکی از فروشندهها میگوید:
«گاهی اوقات خریداران به ما میگویند کلاهبرداریم اما در حقیقت اینطور نیست. ما قبل از خرید میگوییم که اجازه دیدن جنس را ندارند و مردم خودشان به اختیار خرید میکنند. پس هیچ غل و غشی در کارمان نیست و به نظر خودمان کسب و کارمان حلال است.» آنها معتقدند هر کسب و کاری طرفداران خاص خودش را دارد و برخی از مردم خریداران پر و پاقرص اینگونه اجناس هستند.
- خرید اجباری به دلیل فقر اقتصادی
انتخاب شغل و انجام برخی از کارها نه تنها از روی میل و خواسته نیست بلکه به دلیل شرایط اقتصادی و اجبار است. گاهی اوقات فشارهای مالی آنقدر زیاد میشود که مردم دست به ریسک میزنند وکاری انجام میدهند که از نظر دیگران غیرمنطقی اما از دیدگاه خودشان اصولی و درست و منطقی است. خرید و فروش اجناس به شرط ندیدن نمونه بارز همین فقر اقتصادی است.
کسب وکاری که فروشندهها برای تأمین مخارج زندگی اقدام به عرضه اجناسی میکنند که آن را ندیدهاند و خریداران هم به دلیل مشکلات اقتصادی و کمبود بودجه، ترجیح میدهند جنس را ندیده بخرند اما هزینه کمتری پرداخت کنند. بنابراین نه میتوان به فروشنده خرده گرفت و نه خریدار را شماتت کرد، چراکه هر دو به دلیل نیاز و تأمین مخارج و مایحتاج زندگی دست به این کار زدهاند و طبق قانون کسب و کار هم هیچکدام مرتکب جرم نشدهاند و نمیتوان آنها را متخلف دانست.
اگر به هر دلیل چنین کسب و کارهایی باعث نارضایتی شده است و مسئولان به دنبال راهحل هستند میتوانم پیشنهاد بدهم که بهترین گزینه ایجاد اشتغال است. وقتی نیروی کار، شغل داشته باشد به چنین کسب و کارهایی روی نمیآورد و عرضهای نخواهد بود. بنابراین بازار تقاضا هم از بین میرود و از سوی دیگر چراغ تولیدیها روشن میشود و اجناس با قیمت مناسب در اختیار خریداران قرار میگیرد و دیگر نیازی به وارد کردن این اجناس که منبع بیماری هستند، نخواهد بود.
- سیفاللهسیف اللهی-جامعهشناس و استاد دانشگاه
نظر شما