این کاره باشید، بارها در این لحظهها، از خود پرسیدهاید: «قبل از من، کی روی تخت این اتاق خوابیده؟! کی به این تابلوی کسلکننده اتاق نگاه کرده؟!» اگر اهل تماشای تلویزیون هم نباشید که دیگر هیچ؛ دائم تخیل میکنید:«ممکن است کسی توی همین اتاق، در تنهاییاش، آخرین نفسها را کشیده باشد؟!» متوجهاید که؟ دارم از یک جور احساس مشترک در لحظات تنهایی یک سری آدم که دارند موقعیت یکسانی را تجربه میکنند حرف میزنم؛ تنهایی و البته تخیلی در مایههای نیکلسن «تلألو» استنلی کوبریک یا جانی دپ «پنجره مخفی».
خب، اگر دست کم تجربه تنهاییاش را داشته باشید، در این چند خط یادداشت راحتتر میشود نوشت که هیچ چیز وحشتآورتر از یک اتاق خالی در کلبهای متروکه یا هتلی بزرگ نیست!(بیلی وایلدر)
مایک انسلین، محقق و نویسنده موفق کتاب هایی درباره حوادث فراطبیعی است. آخرین کتابی که سرگرم نگارش آن است به حوادث فراطبیعی رخ داده شده در هتلها اختصاص دارد.
انسلین در طول تحقیقات خود نامهای دریافت میکند که او را برای رفتن به هتل دلفین و اقامت در اتاق «۱۴۰۸» ترغیب میکند.
مایک پس از تحقیقات اولیه در مییابد که تاریخچه آن اتاق آکنده از حوادث و مرگهای غیر طبیعی است.
بنابر این سعی میکند تا آن اتاق را تلفنی رزرو کند؛ اما متصدیان هتل از این کار خودداری میکنند. انسلین عازم هتل شده و برای گرفتن اتاق شماره «۱۴۰۸» اصرار میکند.
مدیر هتل « جرالد اولین» با دادن پروندهای حاوی مدارکی هراس انگیز از مرگهای رخ داده در اتاق «۱۴۰۸» سعی میکند تا وی را از اقامت در آن اتاق منصرف کند ولی انسلین قبول نکرده و مسئولیت تمامی حوادث آتی را بر عهده میگیرد؛ اما ساعتی پس از ورود با حوادثی روبهرو می شود که به خطرناک بودن اتاق ایمان می آورد.
مایک هراسان تصمیم میگیرد تا از اتاق خارج شود، اما این کار غیر ممکن است؛ تمامی راه های خروجی اتاق به نحوی اسرار آمیز مسدود شده اند و راه به جایی ندارند.
انسلین سعی میکند تا از طریق تلفن و اینترنت با خارج از اتاق، مخصوصاً همسرش که دور از وی زندگی میکند، تماس برقرار کند؛ اما نیرویی که در اتاق وجود دارد، مانع از این کار شده و او را وادار میکند تا با حقایق تلخ و ترسناکی که در گذشتهاش وجود دارد رو در رو شود؛کاری که انسلین را به سوی خودکشی سوق می دهد.
«1408» دومین فیلم بلند هالیوودی و انگلیسی زبان « یانمیکائیل هافستروم»، فیلمساز سوئدی است. وی از اواخر دهه ١٩٨٠ با ساختن فیلم تلویزیونی Terrorns finger شروع به کارگردانی کرد.
12سال بعد اولین فیلم سینمایی خود به نام «روزهایی مثل این» را در سوئد ساخت که در جشنواره گلدباگ نامزد جایزه بهترین کارگردانی و برنده جایزه بهترین فیلمنامه شد.دومین فیلمش «شیطان» (٢٠٠٣) جایزه فیپرشی جشنواره ویارجیو را به دست آورد.
هافستروم بعد از ساختن Drowning Ghost راهی آمریکا شد و اولین فیلم سینمایی انگلیسی زبان خود را به نام «خارج شده از ریل» کارگردانی کرد.
موفقیت این فیلم مهیج و سابقه وی در ساختن فیلم های ترسناک راه را برای ساختن فیلم ٢٥ میلیون دلاری «۱۴۰۸» هموار کرد. «۱۴۰۸» بر اساس داستان کوتاهی از «استیونکینگ» به همین نام ساخته شدهاست.
قصهای که کینگ آن را بسیار دوست دارد و آن را بر اساس خبری درباره اتاقی بدنام در هتل دل کورنادوی کالیفرنیا و محقق حوادث فراطبیعی به نام «کریستوفر شاکون» نوشته است.
هرچند «1408» پیچیدگیهای سایر داستانهای کینگ را ندارد اما به سادگی میشود رد مؤلفههای آشنایش را در آن یافت؛ مثلا نویسنده بدبینی که به تازگی خانوادهاش از هم پاشیده و تارک دنیا شده و اتفاقا کابوس و ترس بودن در کلبهها و جاهای متروک را هم دارد! باز هم مثل آثار کینگ، معلوم نیست کدام یک از پیشامدهای قصه واقعی است یا دارد در ذهن نویسنده ماجرا اتفاق میافتد؛ البته در این یکی اوضاع قدری پیچیدهتر و مرز بین توهم و واقعیت باریکتر است.
اصلا میشود اینطور در نظر گرفت که کل ماجرا کابوس و توهم نویسنده اتفاقا رمانتیک تنهایی است که دارد کمی با خاطراتش تفریح میکند. او شیفته تخیل است، این را در جمع مخاطبانش در کتاب فروشی اول داستان میگوید.
طرح داستانی «1408» به قدری جذاب و محکم است که صرف وجودش به تنهایی برای شکلگیری یک فیلم موفق در ژانر ترسناک کفایت میکند.
اتاق شیطان صفتی به شماره «1408» در هتلی در شهر نیویورک وجود دارد که ساکن خود را در ظرف حداکثر یک ساعت نابود میکند.
تاکنون 56 مسافر قربانی این اتاق شدهاند، برخی از آنها خودکشی کردهاند و برخی هم بر اثر حوادث به ظاهر طبیعی کشته شدهاند.
آن چه فیلم «۱۴۰۸» را دیدنی میکند، کارگردانی هافستروم است که از همان دقایق اولیه ورود انسلین به اتاق، آن را تبدیل به مکانی مخوف میکند.
میزانسنهای دقیق او در کنار جلوههای ویژه خوب فیلم، به اتاق ۱۴۰۸ فضایی به شدت کلاستروفوبیک میدهد که میتواند هر تماشاگری را از اقامت در اتاقهای هتلها منصرف کند.
«۱۴۰۸» مطمئناً باید بهعنوان یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی از آثار کینگ دیده شود؛ فیلمی که از طنز و طعنه کینگ به سرشت آدمی تهی نشده و به او یادآور میشود که هر لحظه میشود از امکان رستگاری استفاده کرد.
در اصل فیلم «۱۴۰۸» داستان یک رابطه است، رابطه یک مرد با فضای یک اتاق. فضا و موقعیتی که هافستروم آفریده به شدت وهمناک، تهدیدگر و ترسناک است. فیلمساز از نمایش صحنههای خونین خودداری کرده است و فیلم با ترس بنیادی نوع بشر کار دارد؛ ترس از تنهایی، ترس از خود بیگانگی، ترس از محیطهای نا آشنا، ترس از... نکتهای که در «1408» به خوبی درآمده، بازیهای سرخوشانه با عناصر کم تعداد و به ظاهر ساده داخل یک اتاق هتل است.
کارگردانی سنجیده هافستروم، با توجه به فضای کمی که برای مانور دادن در قصه جمع و جور کینگ دراختیار داشته، در چیدمان درست این عناصر، طی یک ساعت مهلت انسلین در اتاق مشخص میشود؛ مثلا این که تابلوها، کلید ترموستات اتاق، ساعت و رادیوی آن، حتی ترانهای که از رادیو دارد پخش میشود، میتوانند در تنهایی آدمها به چه موجودات مخوفی تبدیل شوند.
از نکات جالب دیگر فیلم میتوان به این موضوع اشاره کرد که فیلم سرشار از نمادها و کنایهها به اعداد مخصوصاً عدد ١٣ است. جمع «۱۴۰۸» برابر با ١٣ است.
شاید تنها عیب فیلم پایان بندی نه چندان قانع کننده آن باشد.این پایان بندی به تمامی پرسشهای مطرح شده در ذهن تماشاگر پاسخ مناسب نمیدهد.با این همه«1408» آنقدر ویژگی مثبت دارد که بتوان ایراد پایانی اش را تا حدی نادیده گرفت.اتاق 1408 مکانی است برای آزاد شدن ضمیر نا خود آگاه ما، مکانی برای آزاد شدن همه ترسهای پنهان و بنیادین ما.