این آثار با اقتباس از بندهای ترجیع بند معروف عاشورایی محتشم کاشانی با مطلع«باز این چه شورش است که در خلق عالم است/ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» بود که هریک ازهنرمندان در فرصتی یک ماهه بر اساس یک بند خاص از شعر تصویری خلق کردند.
در آیین افتتاحیه این نمایشگاه که با حضور بهمن نامور مطلق، حسن بلخاری، حبیبالله صادقی و جمعی از هنرمندان برگزار شد از آثار به نمایش درآمده بهعنوان شرح سفر قافله عشق در کربلا به زبان هنر نقاشی یاد شد.
ایرج اسکندری، مهدی حسینی، مصطفی گودرزی، حبیبالله صادقی، مرتضی اسدی، زهرا رهنورد، غلامعلی ظاهری، عبدالحمید قدیریان، صداقت جباری، محمدعلی بنیاسدی، کاظم چلیپا و حسین شناور، 12 هنرمند شرکت کننده در نمایشگاه هنر عاشورایی بودند.این نمایشگاه تا 22 بهمن ماه ادامه داشت.
غلامعلی طاهری در مورد این نمایشگاه میگوید: نقاشی من بر اساس بند 9 ترجیع بند محتشم کاشانی است. این ترجیع بند شاهکار مداحی و مرثیه سرایی ادبیات ایران است و پرداختن به آن از حساسیت بالایی برخوردار است.
بند نهم که من روی آن کار کردم، توصیف فضایی است که سیدالشهدا در دشت کربلا با پیکری بی سر رها شدهاست. من در این نقاشی از تلفیق حالت گرایی و نمادگرایی استفاده کردم. تلاش من در این کاربرد این بود که از تصویرگری محض دور شوم چون در تاریخ نقاشی ایران نمونههای بیشماری از این تصویرسازیها وجود داشته و دارد.
وی میگوید: اگر ما بخواهیم در نقاشی نوین ایران با زبان تصویر شعر را بیان کنیم نمیتوانیم از شیوه قدیم استفاده کنیم.
ما باید به گونهای نقاشی کنیم که هم جنبه بیانی و توصیفی آن ادا شود و هم به موضوع شعر نزدیک باشد و در عین حال تصویرسازی نباشد و به اعتقاد من سمبولیسم بهترین روش در این زمینه است.
تابلو استاد طاهری که به سه بخش نسبتا مجزا تقسیم شدهاست با خط و سطوح قرمز و تیره باهم پیوند دارند و ارتباطی بین فرازها به وجود آوردهاست.
در قسمت بالای تابلو پیکر خون آلود سیدالشهداست، در این قسمت هاله تقدسی وجود دارد که باعث میشود بیسر بودن پیکر خیلی محسوس نباشد.
در قسمت پایینتر نقاشی یا فراز2 نیز تعدادی عزادار دیدهمیشوند و بانویی که دست به سوی آسمان دراز کرده و گویی شعر از زبان این زن گفته میشود. زن طوری نقاشی شده که انگار در عین اشاره به پیکر بیسر، خطاب به خدا سخن میگوید.
در کنار این زن تصویری از یک عزادار در حال زنجیر زدن مشاهده میشود و در پشت این تصویر صفی از سر بریده بر نیزه در فضایی سفید و به صورت محو و کمرنگ وجود دارد.
فراز 3 در پایین تابلوست که فردای روز عاشورا به تصویر کشیدهاست، تصویری از پا و سم اسبهای در حال دویدن. در این تصویر پیکری نیست اما لکهای از رنگ طلا دیدهمیشود، گویی این رنگ نمادی است از پیکر شهدا.
استاد طاهری با ابراز خرسندی از فرصت پیش آمده میگوید: ما متولد شده فرهنگ عاشورا و تفکر عاشورایی هستیم. تفکری که از کودکی همراه ماست و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. اگرچه معتقدم نتوانستم حق مطلب را ادا کنم اما کار خودم را نوعی عبادت میدانم.
کاظم چلیپا هم در مورد احساسش به موضوع این نقاشی میگوید: از همان ابتدا احساس سنگینی موضوع را حس کردم.
با اینکه پدرم سابقه دیرینهای در نقاشی عاشورایی داشت و خودم هم سالها در این زمینه کار کردهام، اما در حدود 3 هفته از یک ماه مهلت کار، اتود فکری زدم و تابلوهای بسیاری در پالت ذهنم ساخته شد و فرو ریخت تا این که بالاخره تصویر مناسب در ذهنم شکل گرفت و اتود آن را روی کاغذ زدم.
چلیپا هم با اشاره به سبک سمبولیسم تابلوی خود میگوید: اگر تصاویر را جز به جز نقاشی میکردم به نوعی وارد سبک داستانسرایی می شدم اما من ترجیح دادم برای به تصویر کشیدن این بند، از نگاهی نمادین بهره بگیرم.
به اعتقاد من هنرمندانی که در این زمینه کار میکنند باید نگاهی عمیقتر و فراتر از نگاه معمول به آن داشته باشند، نگاهی متفاوت با آنچه تاکنون بوده و هست؛ برای رسیدن به این جایگاه نیاز به زمان بیشتری است.
او معتقد است آنچه ضامن ماندگاری هنر هنرمند است چیزی نیست جز سبک و اندیشه هنرمند. اندیشهای که در باور هنرمند شکل میگیرد و فراتر از یادگیری تکنیکها و اصول نقاشی است.
همان باور و خلوصی که میتوان آن را در نقاشی قهوهخانهای مشاهده کرد. خلوص و باوری که متاسفانه جای خالی آن را میتوان در نقاشیهای مذهبی معاصر دید.
باوری که حتی در کارهای نقاشان بزرگی چون پیکاسوهم مشهود است و هنر او را ماندگار کرده.
یک تکنیک را بعد از چند سال کار مستمر می توان آموخت اما خلوص و باور است که کار هنرمند را جاودانه میکند. هنرمندی که براساس باور و خلوص کار میکند، در باور دیگران هم تاثیرگذار خواهدبود.
نمایشگاه هنر عاشورایی در کنار نمایشگاههای فراوانی که همواره برگزار میشود از نظر موضوع و فرم پرداختن به واقعه عاشورا منحصر به فرد است.
این در حالی است که هنرمندان شرکت کننده در آن معتقدند چنین موضوعی و با این شیوه کار نیاز به زمان بیشتری دارد تا هنرمند بتواند کاری بهتر و خاصتر ارائه کند.
بااین حال این نمایشگاه گامی موثر در این زمینه بود که با توجه به اعتقادات مردم و محوریت عاشورا و محرم به شیوهای جدید برگزار شد. چنین نمایشگاههایی را میتوان گامی موثر در توسعه فرهنگ عاشورایی به شیوهای مناسب دانست.
کارگاه نقاشی انقلاب به سبک قهوهخانهای
در این مدت، طبقه فوقانی موزه هنرهای معاصر فلسطین میزبان 5 استاد نقاشی قهوهخانهای بود. در این نمایشگاه که بهصورت کارگاه نقاشی از 9 بهمن ماه تا 22 بهمن ماه برگزار شد، علیاکبر لرنی، محمد فراهانی، منصور وفایی، احمد خلیلی و سیدحسین حسینی از پیشکسوتان نقاشی قهوهخانهای به خلق آثاری با موضوع مذهبی و انقلابی پرداختند.
در این نمایشگاه هریک از هنرمندان یکی از وقایع انقلاب را به سبک قهوهخانه ای نقاشی کردند. سید حسین حسینی، یکی از هنرمندان شرکت کننده در کارگاه با ابراز تاسف از وضعیت کنونی نقاشی قهوه خانهای میگوید: علیرغم علاقه جوانان به ویژه دانشجویان هنر به این سبک متاسفانه ما جایی برای عرضه و آموزش این نقاشی نداریم.
این سبک رو به نابودی است و فقط تعداد معدودی از استادان قدیمی به این سبک کار میکنند. استادانی که به علت نبود فضا و امکانات برای آموزش آن نمیتوانند این هنر را به نسلهای بعدی منتقل کنند.
او با انتقاداز اینکه رسانهها در شناساندن این هنر به جامعه کار موثری انجام نمیدهند، میگوید: در تلویزیون و رادیو شاهد انواع تبلیغات هستیم اما کمتر میبینیم که به هنرهای اصیلمان پرداختهشود و با این روند بیم آن میرود که روزی این هنر برای همیشه از بین برود.
محمد فراهانی یکی دیگر از هنرمندان شرکت کننده و شاگرد حسین قوللر آغاسی هم با تاکید براین که اختصاص یک محل به آموزش این سبک تنها راه حل برای بقا خواهد بود، در مورد کارش میگوید:من در اینجا واقعه هفتم تیر را به سبک قهوهخانهای نقاشی کردم.
این سبک کار برای ما نقاشان قهوهخانهای که بیشتر روی موضوعات مذهبی، حماسی و سنتی مانند عاشوراو شاهنامه و غیره کار میکنیم، کاری جدید و متفاوت بود، واقعهای معاصر در قالب سبکی کهن.
فراهانی میگوید: کار نقاش قهوهخانهای خیالی سازی است و این اولین بار بود که از ما خواسته شد طبق مدل خاص و روی موضوعی معاصر کار کنیم.
اگرچه ممکن است این کار برای ما سخت باشد اما میتوان به این سبک هم کار کرد. او معتقد است با تلفیق سبک کهن و جدید در نقاشی میتوان نتیجه بهتری گرفت و مخاطبین بیشتری داشت. در یک طرف بوم نقاشی منصور وفایی صحنهای از جنگ تحمیلی ایران و عراق مشاهده می شد و در سمت دیگر واقعهای از عاشورا.
او در بوم خود تصویری رئال و تصویری قهوهخانهای را توامان نقاشی کرده بود و سعی داشت تلفیقی از رئال و خیال را در بوم خود در معرض دید مخاطبان قرار دهد.
او در مورد کار خود میگوید: به اعتقاد من هدف در هر دو این وقایع مشابه است. در جنگ ما و در عاشورا هدف نجات اسلام بود پس میتوان این دو را بر یک بوم به تصویر کشید.