علاقه به حفظ شخصیت در تمام افراد جامعه دیده میشود. همانطور که دانشمند و ثروتمند پایبند بهشخصیت خود است. یک فرد عادی و مستمند نیز به شخصیت خویش علاقهمند است. همچنان که یک کلمه توهینآمیز یا یک نگاه تحقیرآمیز شخص را درهم پیچیده و ناراحت میسازد رفتار توبیخآمیز و ملامتبار، کودک خردسال را نیز به رنج و تشویق میافکند زیرا او نیز شخصیت خود را متزلزل مییابد. پس شخصیتطلبی جزء ذات هر انسانی است و همه بدان پایبند میباشند.
نفی شخصیت
روانشناسان پس از بررسیهای علمی به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از جنایتکاران و تبهکاران بزرگ اجتماعی کسانی بودهاند که در دوران کودکی از آنها نفی شخصیت شده است. یعنی؛ جامعه چنین افرادی را به کلی طرد کرده و هیچ نوع شخصیتی برای آنان قائل نبوده است.
این عده وقتی احساس کردند که جامعه آنان را طرد کردهاست، یکباره همه پردهها را کنار زده و به رفتارهای زننده غیراجتماعی دست زدهاند تا عقدههای خود را خالی کرده و از جامعه انتقام گرفته باشند. به طور مسلم اگر شخصیت این افراد تا حدودی تثبیت میگشت ممکن بود این نیرو و استعدادها به جای این که در مسیر غلط و ناروا به مصرف برسد در مجرای صحیح و اصولی به کار افتاده و منشأ آثاری میگشت.
اشتباه بزرگ مربیان
یکی از اشتباهاتی که در محیط خانه و مدرسه صورت میگیرد این است که اگر دانشآموزی یادگیری درسیاش کم باشد و نتواند مانند دیگران در جنبههای درسی پیشرفت کند، چنین شاگردی را در خانه و مدرسه به عناوین گوناگون مورد سرزنش قرار میدهند، بدون اینکه توجه داشته باشند که این کار بزرگترین خیانتی است که در محیط خانه و مدرسه انجام میگیرد.
کمبودهای عاطفی
روانشناسی، رفتارهای افراد را توجیه میکند و میکوشد علل رفتارها را به دست آورد و برای تغییر آنها عوامل اولیه را برطرف سازد. روی همین اصل اساسی، روانشناسی کمبود آموزشی شاگردان عقب مانده را با کمبودهای هوشی و عاطفی آنان مرتبط میداند.
همچنین شاگردانی که در اثر کمبود مواد اولیه غذایی یا فعالیتهای مغزی یا فقدان امنیت خاطر نمیتوانند در گروه شاگردان موفق قرارگیرند، در حقیقت گناه و مسئولیت متوجه اولیای آنان است.به همین دلیل یکی از شرایط اساسی تعلیم و تربیت، شناسایی شخصیت شاگردان است.
اگر معلم به خصوصیات جسمی و روحی و عاطفی شاگردان واقف باشد هیچگاه عجولانه قضاوت نکرده و شاگرد ضعیف را سرزنش نخواهد کرد.روانشناسی میکوشد به جای توبیخ و ملامتهای بیجا، علت و انگیزه عقبماندگی شاگردان را دریابد و تا حد امکان در رفع موانع تلاش کند.
تربیت نوین
در تربیت نوین، کودک یک انسان کامل شناخته شده است، انسانی که با دیگر افراد تفاوتی ندارد جز اینکه از نظر جثه کوچک است. در گذشته سؤالات کودکان یک نوع فضولی قلم داده میشد ولی در تربیت نوین پرسشهای کودکان نشانه هوش و بیداری، حس کنجکاوی آنان دانسته شده و برعکس.
کودکانی که ساکت و صامت در گوشهای مینشینند و در گذشته آنان را با ادب قلمداد میکردند، امروزه جزء کودکان گوشهگیر و بیمار به شمار میروند؛ زیرا کودک سالم که فعالیت مغزی داشته باشد مجهولاتش را میپرسد. تعلیم و تربیت نوین معتقد است که هیچ محرم اسراری بهتر از پدر و مادر وجود ندارد.
بنابراین امروزه پدر و مادر باید نقش رفیق و دوست را عهدهدار بوده، مادر به عنوان یک رفیق دلسوز دخترش را راهنمایی کند و پدر هم همانند دوستی با فرزندش رفاقت کند. در آموزش نوین به جای اینکه شاگردان مورد ملامت و توبیخ قرار بگیرند، سعی میشود مشکلات عاطفی برطرف شود.