تاثیری که از نگاه آنها می تواند مشخص کند که این نهاد تا چه میزان بر لایههای مختلف اجتماعی تاثیرگذار بوده است. از سوی دیگر زمانی یک نهاد مدنی میتواند مدعی شود که در بین سطوح مختلف جامعه از مقبولیت و مشروعیت مطلوبی برخوردار است که بتواند در گام نخست کارآمدی خود را به مردم اثبات کند. به عبارتی دیگر، دو گانه مشروعیت و کارآمدی است که مشخص میکند نهادهای برخاسته از بطن جامعه تا چه میزان توانستهاند با اثبات کارآمدی از مشروعیت و مقبولیت بیشتری در بین افراد جامعه بهرهمند شوند.
جامعهشناسان تاثیر شوراها بر مردم ایران را در سالهای اخیر از دو بعد تاثیرات بر کنشهای اجتماعی و از دیگر سو کنشهای سیاسی مورد ارزیابی قرار میدهند.
در بررسی تاثیر شوراها بر کنشهای اجتماعی نخستین مسئلهای که مطرح میشود تاثیر شوراهای ایران در توسعه اجتماعی کشور است، زیرا زمانی میتوان مدعی بود که در کشور توسعه اجتماعی رخ داده که نشانههای این توسعه بروز یابد. هر گاه سرمایه اجتماعی در کشوری به حد مطلوبی رسیده باشد، میتوان بهدنبال آن مشارکت اجتماعی را در آن کشور انتظار داشت، زیرا این سرمایههای اجتماعی هستند که بستر اعتماد اجتماعی را فراهم کرده و بدین ترتیب مقدمات افزایش مشارکت مردم در سطوح مختلف جامعه را سبب میشوند. حال شوراها بهعنوان یک نهاد مشارکتی که با جلب اعتماد مردم شکل گرفته و تدوام مییابند در هر جامعهای نشاندهنده میزان توسعهیافتگی آن جامعه در سطوح اجتماعی هستند.
«اعتماد اجتماعی» سبب خواهد شد تا مردم به جامعه احساس تعلق کرده و همین احساس آنها را مجاب کند که برای بهبود شرایط زندگی از بعد اجتماعی و اقتصادی گرفته تا سیاسی، مشارکت خود را افزایش دهند و رای به حضور شوراهایی دهند که می تواند یکی از تجلیگاههای «اعتماد و مشارکت» آنها باشد.
تا زمانی که شبکه ارتباط جمعی تنظیمشدهای وجود نداشته باشد مردم احساس تعلق اجتماعی نکرده و همین امر سبب میشود که مشارکت شهروندان کاهش یابد. به همین دلیل یک معیار مطمئن برای کاهش یا افزایش مشارکت جامعه در مسائل از خرد گرفته تا کلان، وجود یک شبکه ارتباط جمعی انسجام یافته است. شبکه ارتباط جمعی به این معنی است که سازمانهای رسمی یا غیررسمی مرتبط با بسترهای اجتماعی باید ارتباط مردم با همدیگر و مردم با حاکمیت را در مسیری مشخص تنظیم کنند و شوراها بهعنوان یک نهاد مدنی در این میان نقشی اصلی در شکلدهی این شبکههای ارتباطی جمعی دارا هستند.
شوراهای شهر و روستا سبب شدهاند تا رابطه یکسویه از سوی حاکمیت به مردم که گاه آمرانه هم میشود تبدیل به یک رابطه دوسویه همراه با تعامل شود. این دقیقا همان انتظاری است که از شورا بهعنوان یک نهاد مدنی در ساختار توسعه اجتماعی انتظار میرود.
مردم زمانی به یک شبکه یا نهاد بهعنوان نمادی از مشارکت اجتماعی اعتماد کرده و با آن همراهی میکنند که مطمئن باشند این مشارکت و اعتماد برای آنها «سودی» در بر خواهد داشت؛ به عبارتی شوراها اولین گام تاثیرگذارشان بر جوامع شهری و روستایی ایجاد این باور در میان مردم بوده که مشارکت آنها، و به تبع آن شکلگیری شوراها مجموعهای از «منفعت» را نصیبشان میکند.
همین تغییر دیدگاه در میان مردم ایران است که سبب شد تا آنها به سوی شوراها متمایل شده و آن را بهعنوان تجلیگاه منفعتیابی از مشارکتهایشان انتخاب کنند؛ به عبارتی شوراها بستر تغییر تفکر عامه مردم و سوق دادن آنها به سمت توسعه اجتماعی هستند.
تاثیر شوراها بر کنشهای اجتماعی
در مقابل شوراها هم بهعنوان یک نهاد نماینده مردم، بر کنشهای اجتماعی و سیاسی جامعه تاثیر میگذارند. شوراها نهادهای نمایندگی هستند که یک پا در جامعه داشته و یک پای دیگر در سیاست دارند و بدین ترتیب به نهادی دوسویه تبدیل شدهاند که همزمان بر کنشهای سیاسی و اجتماعی مردم ایران تاثیر می گذارند؛ به عبارتی میتوان گفت شوراها به خاطر جلب اعتماد و رای مردم از یکسو ریشه در جوامع داشته و از سوی دیگر به خاطر توزیع قدرت و منابع و تاثیری که خواه ناخواه بر منافع گروهی دارند، ریشه در سیاست دارند.
البته تاثیر شوراها بر کنشهای اجتماعی از طریق تنظیم و هدایت رفتارهای مردم در 9 سال گذشته است. شوراها یک نوع هماهنگی و تکرارپذیری بر رفتارها ایجاد میکنند و بدین طریق بر نهادینه شدن رفتارهای اجتماعی مؤثر واقع میشوند. مهمترین تاثیر شوراها بر کنشهای اجتماعی را تاکنون انسجامبخشی به مطالبات پراکنده مردم میتوان عنوان کرد.
شورا باید بتواند مطالبات پراکنده را که از سوی شهروندان یا روستائیان مطرح میشود، منسجم کند و شاید این مهمترین بعد شورا از منظر اجتماعی است چون زمانی که مطالبات اجتماعی مردم از قشرهای مختلف منسجم و طبقهبندی شود، مدیریت محلی میتواند بر پایه منابع و امکانات شهری به شکل کارآمدتری به رفع این نیازها اقدام کند. به همین دلیل انتظاری که از یک جامعه ایدهآل میرود، انتخاب شوراها برای رفع مشکلاتشان به شکل هدفمند است.
مدرن شدن حرکت به سمت پیچیدگی و انضباط است که این حرکت هم با کانالیزه کردن مطالبات اجتماعی صورت میگیرد و سبب میشود رفتارهای مردم نظم یابد. شوراها در ایران در حال طی کردن این مسیر به سوی مدرنشدن هستند؛ به عبارتی شوراهای شهر و روستا مطالبات اجتماعی مردم را کانالیزه و منسجم کرده و رفتارهای مردم را از آشفتگی خارج و به یک هنجارهای مشخص تبدیل میکنند.
به همین دلیل است که شوراها را بستر تولد مدیریت محلی در ایران مینامند زیرا مدیریت محلی رسالتش انسجام و یکپارچه کردن مطالبات جامعه، قرار دادن آنها در دستههای مشخص و استفاده از ظرفیتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه برای اجرای آنهاست. دسترسی به اطلاعات محلی موجب میشود تا شوراها بتوانند چشمانداز و سیاستهای واقعی و مبتنی بر نیازمندیها را برای جامعه محلی خود تهیه کنند.
در نظامهای اداری متمرکز که ایران نیز در زمره آنها قرار دارد، سیاستها و برنامههای اداری از مرکز برای تمامی قلمرو سرزمین صورت میگیرد. اگرچه تمرکز امور میتواند تاثیرات مثبتی مانند سرعت در تصمیمگیری و کنترل بیشتر بر محتوای امور داشته باشد اما از آن جا که تنوع مسائل و مشکلات و گستره آنها در سرزمینهای پهناور همگی در حیطه برنامه ریزیهای متمرکز قرار نمیگیرد، همواره شکاف میان دستگاههای اداری و نیازمندیها و مشکلات محلی وجود دارد که یکی از دلایل اصلی آن نبود اطلاعات کافی از امور و تحولات آن نزد مرکزنشینان است.
شوراها به سبب آنکه در محل شهر یا روستا تشکیل میشوند در جریان زندگی روزمره قرار دارند و نزدیکترین اطلاعات را از مسائل دارا هستند. البته هرچه وسعت و اندازه جمعیت شهر بیشتر باشد، از این مزیت شوراها کاسته میشود و بزرگی شهر سبب ایجاد فاصله میان اعضای شوراها و مردم عادی میشود.
از دیدگاه صاحبنظران شهری، شوراها گرچه در ابتدای شکل گیری نتوانستند چنین تاثیرگذاری را روی جامعه ایران داشته باشند اما در دور دوم، شکلگیری شوراها با انتظارات مشخص بود و همین امر سبب شد تا این نهاد بتواند تاثیر خودش را روی جامعه بگذارد. این دوره از شورا گرچه ابتدا اعتماد مردم به خاطر تجربه نامناسب شورای اول را به همراه نداشت اما توانست با انسجامبخشی به مطالبات پراکنده مردم و مدیریت کارآمد، تاثیر خودش را بر کنشهای اجتماعی داشته باشد.
شوراها و کنش های سیاسی
شوراها همان میزان که بر رفتارهای اجتماعی شهروندان تاثیرگذار هستند، بر رفتارهای سیاسی جامعه هم تاثیر دارند زیرا شوراها به خاطر رفع بخش وسیعی از مشکلات مردم قدرت برتری در میان سایر نهادها از دولتی گرفته تا مدنی بر هدایت افکار عمومی داراست و تشکلهای سیاسی همواره بهدنبال دستیابی به چنین فرصتهایی هستند. به همین دلیل نمیتوان از تاثیر شوراها بر کنشهای سیاسی غافل شد.
احزاب در سه دوره شوراها در کشور نشان دادهاند که متمایل ورود به ترکیب شوراها هستند زیرا در شهرها بهویژه کلانشهرها، شورا همواره به خاطر نقش ویژه در توزیع و تنظیم منابع قدرت و ثروت بستر مناسبی برای ورود حزب به درون لایههای اجتماعی و برقراری ارتباط با آنها و همراه کردن مردم با خودشان هست. به همین دلیل هم احزاب در سه دوره گذشته رقابتهای سنگینی برای تسلط و نفوذ بر شوراها داشتهاند.
از دیدگاه جامعهشناسان، شورا سبب میشود علاوه بر آنکه جایگاه احزاب در میان لایههای اجتماعی تقویت شود، کنشهای سیاسی مردم هم نظم یافته و اقشار مختلف با آگاهی، رفتارهای سیاسی را از خود بروز دهند.
مردم با ارزیابی و سبک و سنگین کردن عملکرد احزاب در یک دوره شورا، با رایی که به اعضای شوراها در دور بعد میدهند در واقع یکی از سادهترین و رایجترین واکنش سیاسی خود را در سطح محلی به احزاب سیاسی نشان میدهند و به این ترتیب میتوان مدعی شد که شورا در کشور عاملی برای ورود احزاب به لایههای پایین اجتماعی و تنظیم کنشهای سیاسی مردم است.
البته شورا هم بهعنوان یک نهاد نمایندگی در سه دوره نشان داده که برایش مهم است که ارتباط خودش با مردم را حفظ کرده و با پاسخگویی به مطالبات، مردم را با حزب سیاسی مسلط برآن دوره همراه کند.
دو گانه مشروعیت و کارآمدی
شوراها حتی در کشور نشان دادهاند که در تعیین مشروعیت یکحزب حاکم چقدر مؤثر هستند. براساس الگوی حکمرانی خوب شوراها با رعایت ویژگیهای مشارکت پذیری، قانون مداری، عدالتخواهی و کاهش نابرابری میتوانند در افزایش کارایی مدیریت حاکم کشور نقش داشته باشند و همین تاثیر شوراها بر افزایش کارایی احزاب و گروههای سیاسی است که زمینه افزایش مشروعیت آن تشکلهای سیاسی را هم فراهم میکند.
به عبارتی با در نظر گرفتن دوگانه مشروعیت کارآمدی در نظام سیاسیـ اجتماعی ایران، شوراهای شهری و روستایی در سه دوره در تعیین مشروعیت احزاب به خاطر میزان کارآمدی که حزب مسلط برای آنها داشته، نقش ویژهای داشتهاند.
زمانی که شوراها بتوانند رضایت مردم را با رفع نیازها و مشکلاتشان جلب کنند به عبارتی کارآمدی خود را به مردم ثابت می کنند که در شورای دوم و سوم شاهد آن بودیم.اثبات همین کارآمدی کافی است تا مشروعیت شورا و به تبع آن تشکل های سیاسی که آن را هدایت می کنند هم فراهم شود.
این موضوع را هم باید مورد توجه قرار داد که مشروعیت یک جناح یا حزب با رای مردم ثابت نمیماند. حداقل شوراها در دور اول ثابت کردند که گرچه با مشروعیت بالایی بر سر کار آمدند اما چون کارایی پایینی داشتند مشروعیت خود را از دست دادند. شورای دوم هم گرچه با مشروعیت پایین کارش را آغاز کرد اما بهدلیل کارایی مناسب سبب شد تا علاوه بر آنکه مشروعیت خود را بالا برد با افزایش دوباره اعتماد عمومی زمینه افزایش مشارکت مردم در انتخابات دور سوم را هم فراهم کند.
به عبارتی میتوان گفت که شوراها از جنبههای مختلف بر جامعه تاثیرات خاص خودش را داشته است، از سویی سبب شده تا کنشهای اجتماعی منسجم و نظم یافته و از سویی کنشهای سیاسی در لایههای پایین جامعه را هم وارد مرحله جدیدی کرده و در مورد احزاب هم تاکنون اثبات کرده است که نقش مؤثری بر مشروعیت بخشی به طیفهای سیاسی دارد.