«پایهای کمی با هم صحبت کنیم.» یا «پایهای یک دست آبگوشت بزنیم.» نمونههایی از این دست در ادبیات و مثلهای کهن فراوان داریم. اما این کلمه پایه از کجا سروکلهاش در ادبیات ما ایرانی جماعت پیدا شد؟ در واقع خاستگاه این کلمه در دیزیفروشیها بود و از همانجا میان مردم باب شد. برای فروش و تبلیغات آبگوشت در دیزیفروشیها فردی بهعنوان بفرما زن دم دکان میایستاد و کارش شبیه داد زنهای امروزی بود که با صدای بلند فریاد میزد یک «پایه» برای آبگوشتخوری نیاز است. اما چرا برای آبگوشتخوری دنبال«پایه» بود؟
آبگوشت را معمولاً برای دونفر به بالا طبخ میکردند. پیش میآمد که در مغازه مشتری نبود یا تعداد افراد برای دیزی خور کم بود. بفرما زن برای دعوت از رهگذران از اصطلاح پایه استفاده میکرد و با صدای بلند فریاد میزد: «یه پایه برای دیزی» این دعوت برای بسیاری از کارگران، مسافرها و در راه ماندگان و... فرصت خوبی بود تا اگر پول کافی برای یک پرس غذای کامل ندارند، با شریک شدن درغذای چند نفره پول کمتری را پرداخت کنند و اصطلاح «پایه» از همینجا شکل گرفت.
یکی از واژههایی که در محاورههای روزمره از آن زیاد یاد میکنیم، کلمه «پایه» است.
کد خبر 518600
نظر شما