همشهری آنلاین_ مریم قاسمی: او از ۸ سالگی بهعنوان یکی از جوانترین دخترهای نقال تهران در برنامهها و مناسبتهای مختلف هنرنمایی کرده است و اکنون پس از ۳ سال از حضور حرفهای در این رشته هنری توانسته بهعنوان دانشآموز موفق شهر تهران شناخته شود. النا و خانوادهاش در محله یافتآباد زندگی میکنند و النا موفقیتهایی را که به دست آورده مدیون زحمات پدر و مادرش میداند و تأکید میکند که لذت خواندن شاهنامه فردوسی را به لطف آنها چشیده است.
«النا زندیه» با اینکه سن چندانی ندارد، اما داستانهای شاهنامه را با مهارت بسیار روایت میکند. این نوجوان درباره چگونگی علاقهمندیاش به هنر نقالی میگوید: «پدر و مادرم به تاریخ کهن ایران زمین علاقه زیادی داشتند و قبل از اینکه به مدرسه بروم و خواندن و نوشتن یاد بگیرم، آنها به نوبت برای من کتابهای تاریخی را میخواندند و به همین دلیل من هم به تاریخ علاقهمند شدم و میخواستم کتابهای بیشتری را مطالعه کنم. »
این هنرمند ساکن یافتآباد به هویت و اصالت خاندان زندیه و تأثیر آنها در شکلگیری محله اشاره میکند و میگوید: «زندیه نام فامیل من و اجداد ماست. پدرم وقتی میدید که با شوق زیاد داستانهای تاریخی را گوش میدهم، برایم از ایل بزرگ زندیه حکایتها و داستانهای زیادی تعریف میکرد، برای همین وقتی به مدرسه رفتم، اطلاعات خوبی از تاریخ کشورمان به دست آورده بودم و به مرور زمان این علاقهمندی در من بیشتر شد. »
- خاطره شیرین نخستین مقام قهرمانی
زندیه با یادآوری دوران کودکیاش میگوید: «از زمانی که خواندن و نوشتن یادگرفتم، شاهنامه فردوسی در دستم بوده و افسانهها و روایتهای آن را بارها خواندهام، البته والدینم بهویژه پدرم کتابهای تفسیر شاهنامه را برای من میخواندند و بهصورت خلاصه توضیح میدادند تا با اشعار و داستانهای آن ارتباط برقرار کنم. »
وقتی النا وارد کلاس دوم ابتدایی میشود، معلم و مدیر مدرسه متوجه استعداد و توانمندی او در زمینه هنر نقالی میشوند و از والدینش میخواهند تا اجازه دهند او در مسابقات شاهنامهخوانی و نقالی آموزش و پرورش تهران شرکت کند.
او هر سال در مسابقات شاهنامهخوانی و نقالی اداره آموزشوپرورش شرکت میکند و هر بار دست پر به محله یافتآباد برمیگردد. نخستین بار که مقام اول را کسب کرده، برایش بسیار خاطرهانگیز و شیرین است. میگوید: «وقتی به پیشنهاد مدیر مدرسه شهید فیاضبخش، خانم مهابادی، در مسابقات شاهنامهخوانی و نقالی شرکت کردم، هیجان زده شدم، اما پدر و مادرم مدام به من روحیه میدادند و این روحیه دادنها و اعتمادی که به من داشتند باعث شد تا اجراهای خیلی خوبی داشته باشم و به مقام اول شاهنامهخوانی دست پیدا کنم. وقتی تماشاچیها من را تشویق میکردند، از خوشحالی آنها و پدر و مادرم خیلی لذت بردم. به همین دلیل شیرینی آن روز را هیچوقت فراموش نمیکنم. »
- افتخار محلهام میشوم
پس از کسب عنوان قهرمانی در مسابقات شاهنامهخوانی اداره آمورش و پرورش منطقه ۱۸، النا به چهره معروف در محل زندگیاش تبدیل شده و مدیران فرهنگی به بهانههای گوناگون از او دعوت میکنند تا در مراسم مختلف برنامه اجرا کند. شاهنامهخوان نوجوان محله یافتآباد عنوان میکند که هروقت برای خرید یا گردش همراه پدر و مادرش بیرون میرود، اهالی به او احترام میگذارند. النا میگوید که محبت اهالی آنقدر زیاد است که بیشتر وقتها شرمنده میشود. میگوید: «من فقط میتوانم به آنها قول دهم که برایشان افتخارآفرینی کنم. » وقتی دختر نوجوان هممحلهای با موفقیت در مسابقات شاهنامهخوانی منطقه ۱۸ شرکت کرد، سرای محله شادآباد از او دعوت به نقالیخوانی کرد. ساعتها قبل از شروع برنامه، اهل محل بهویژه کودکان و نوجوانان همسن او آمده بودند تا هنرنماییاش را ببینند.
- آرزو دارم نقال بزرگی شود
«امیر زندیه» پدر النا از اینکه فرزندش در مسیر درست قرار گرفته و میتواند برای محله یافتآباد و منطقه ۱۸ افتخارآفرینی کند ابراز خوشحالی میکند. او عنوان میکند که در طول این سالها النا در مراسم زیادی در مناطق جنوبی تهران شرکت کرده و در بوستان مینیاتوری منطقه ۸ تهران نیز او را بهعنوان اسطوره کوچک ادبی معرفی کردهاند.
پدر خانواده آرزو میکند که روزی دخترش نقال بزرگی در کشور شود و بتواند بهعنوان دختری موفق الگوی نوجوانان شود.
زندیه میگوید: «النا شاگرد ممتاز مدرسه شهید فیاضبخش بوده و حالا هم در مدرسه شهدای هویزه بهعنوان دانشآموزی موفق شناخته شده است. »
- محیط آرام برای فرزندانمان بسازیم
«ندا میرعسگری» النا عقیده دارد که بچههای جنوب شهر خیلی بااستعداد هستند و تنها راه موفقیت آنها را ریلگذاری مناسب و آیندهنگری میداند. او با بیان اینکه خانه نخستین جایی است که فرد میتواند در آن رشد کند، میگوید: «به نظر من اگر محیط خانه سرشار از آرامش و نشاط باشد، بچهها استعدادشان را زودتر نشان میدهند، البته پدر و مادر وظیفه دارند تا امکانات مناسب را دراختیارشان بگذارند و به آنها بال و پر بدهند. »
وقتی از او سؤال میکنیم که شیرینترین لحظه زندگیتان چه موقعی بوده، میگوید: «وقتی النا نقالی میکند و مورد تشویق قرار میگیرد، برایم بسیار لذتبخش است. »
نظر شما