یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۱:۲۶
۰ نفر

نگین شیرآقایی: دیدن بخش ایران موزه لوور یا موزه بریتانیا برای یک ایرانی مانند خوردن قورمه‌سبزی در جزایر باهاماس است؛ نوستالژیک و غرورآفرین.

ابهت ایران، انسان را در خود فرو می‌برد و هر ایرانی بازدیدکننده، خود را شاهزاده‌ای ساسانی یا هخامنشی می‌پندارد که پس از سال‌ها به خانه‌اش بازگشته. ناخودآگاه سینه‌اش را جلو می‌دهد و سرش را بالا نگه‌ می‌دارد؛ هرازگاهی هم سعی می‌کند به‌گونه‌ای به دیگر بازدیدکنندگان بفهماند که ایرانی است و وارث فرهنگ و تاج و تخت هنری 11 هزار ساله. همان‌ها که آنها هم ملاحظه می‌کنند.

اما دیدن بخش ایران باستان موزه ملی ایران برای یک ایرانی مانند زمانی است که در یک مهمانی ناچار شود کفش‌هایش را درآورد؛ آن هم درست وقتی که جورابش سوراخ است؛ شرمگنانه. از نگاه گردشگران خارجی انگشت‌شمار حاضر در سالن می‌گریزد، نکند آن قیاس را در ذهنشان مرور کنند.

اولین بار که در سال 1316 مردم پا به موزه ملی ایران گذاشتند ساختمانی دیدند بس زیبا و درخور شأن ایران. سر درش ایوان کسری بود و درون آن پر از نمونه‌های بی‌نظیر هنر ایرانی از 11 هزار سال پیش تاکنون، اما 7 دهه بعد که ایرانی‌های امروزی در این موزه قدم می‌گذارند، با فضای دیگری مواجهند و این پرسش به ذهن می‌آید که چه بر سر گنجینه تاریخ و فرهنگ ایران آمده که انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها آثاری بهتر از ما در اختیار دارند و ما از دور تنها نظاره‌گر جلال و جبروت تاریخ‌مان هستیم؟ کجای راه را به اشتباه رفتیم که هنر ایران را در لوور و موزه بریتانیا بهتر از موزه ملی ایران می‌توان دید؟ تاریخمان را به تاراج برده‌اند و در خوابیم یا گنج در خانه است و ما بی‌خبریم؟ چه شده  که جام مارلیک و منشور کوروش را باید در آن سوی مرزها جست و جو کرد؟

تا دهه 40 خورشیدی قانونی در ایران وجود داشت که به باستان‌شناسان خارجی اجازه می‌داد 50 درصد از اشیائی را که از حفاری‌های خود در ایران به دست می‌آورند، به کشور خود منتقل کنند.

در همان زمان‌ها بود که بخش مهمی از آثار تاریخی ایران از کشور خارج شد، بخش دیگری هم در سال‌های بی‌توجهی به میراث فرهنگی از مرزهای ایران گذشتند و در حراجی‌های بین‌المللی به کلکسیونرهای خصوصی فروخته شدند، بخشی در دادگاه‌ها پیگیری شدند، تعدادی به ایران عودت داده شد و تعدادی دیگر مشمول مرور زمان شدند و اینگونه شد که گل‌نوشته‌های هخامنشی، جام مارلیک، کتیبه‌های تخت جمشید و لوح حمورابی به خزانه دیگران رفت.

«درست است که بخشی از اشیا دیگر در ایران نیست، اما آن‌قدر اشیای داخل کشور ما به واسطه غنای تاریخی زیاد است که در حال حاضر با کمبود جا مواجهیم.» این را محمدرضا کارگر، مدیر سابق موزه ملی ایران می‌گوید؛ کسی که 7 ماه پیش پس از ۱۰ سال مدیریت بر موزه ملی ایران جایش را به فرد دیگری داد.او می‌گوید: «اشیائی که شما در موزه‌های دنیا از ایران می‌بینید اشیای منفردی هستند که شاخص دیده می‌شوند، اما برای معرفی فرهنگ و تمدن یک کشور چند شیء نمی‌تواند کافی باشد، بلکه به مجموعه‌ای از اشیا نیاز است.»

به گفته او، آنچه در مجموعه موزه ملی ایران شامل موزه ایران باستان و موزه اسلامی نمایش داده می‌شود، به 5 هزار شیء  هم نمی‌رسد. این در حالی است که کارگر تخمین می‌زند موزه ملی ایران بیش از 100 هزار شیء  داشته باشد. این رقم را محمدرضا مهراندیش، رئیس جدید موزه ملی ایران بالاتر هم می‌برد. او می‌گوید: «کارگروهی برای شناسایی اشیای موزه ملی راه‌اندازی شده که در همین چند ماه اخیر مشخص کرده حداقل 200 هزار شیء شناسایی نشده در انبارهای موزه ملی وجود دارد.»

موزه‌ای که نمی‌داند چه دارد

این ماجرای اشیای موزه ملی هم خودش عالمی دارد. اینکه هنوز مشخص نیست در موزه ملی ایران چه تعداد شیء وجود دارد، به این پرسش جواب می‌دهد که چرا هرازگاهی در اخبار می‌آید که فلان شیء در موزه ملی ایران گم شده است. بعدها یک عده می‌روند تحقیق می‌کنند و بعد از چند هفته یا می‌گویند شیء هنوز هم هست یا به کلی منکر وجود آن می‌شوند.

جواب ماجرا را باید در میان سخنان کارگر جست‌و‌جو کرد. آنگونه که کارگر می‌گوید موزه ملی ایران موزه مادر است و نتیجه تمام کاوش‌های باستان‌شناسی که در ایران صورت می پذیرد به این موزه منتقل می‌شود؛ یعنی باستان‌شناسانی که در فلان تپه باستانی اشیاء را از دل خاک بیرون می‌آورند، آنها را در میان کاغذهایی می‌پیچند و  درون جعبه‌ای می‌گذارند و روی آن نام منطقه کاوش و تاریخ کشف را می‌نویسند. بعد آنها را به موزه ملی ایران می‌فرستند تا امانتدار باشد و این اشیاء را حفظ کند. از آن طرف، موزه ملی هم امکانات محدودی دارد.

اگر شیء شاخصی در میان جعبه‌ها باشد، آنها را بیرون می‌آورند. گاهی هم نه! نتیجه این می‌شود که مهراندیش بگوید: «همین چندی پیش جعبه‌ای از اشیای باستانی پیدا کردیم که از 50 سال پیش تاکنون حتی از جعبه هم خارج نشده بودند.» البته مهراندیش تاکید می‌کند که موزه ملی ایران از حیث اشیائی که در خود دارد در دنیا بی‌نظیر است، زیرا اغلب موزه‌های دنیا اشیای  خود را از حراجی‌ها می‌خرند و کمتر موزه‌ای می‌توان یافت که اشیای آن، همه از کاوش‌های باستان‌شناسی، مستقیم به انبارها آورده شوند. این روند سبب شده که اشیای موزه ملی ایران همگی شناسنامه درست داشته باشند.

عِلم عتیقه

هرچند ایران مالک آثار باستانی زیادی است، اما خود ایرانی‌ها کمتر از 70 سال است که با نحوه استخراج آنها از دل خاک آشنا شده‌اند. نگهداری این اشیا در موزه‌ها هم همچنین. آن زمان که در سال 1753 میلادی آثار علمی «سر هانس سلوان» در ساختمان فعلی موزه بریتانیا به نمایش درآمد تا سرآغازی باشد برای فعالیت مهم‌ترین موزه دنیا، ایرانی‌ها نهایت مهربانی‌شان با آثار تاریخی، آب کردن سکه‌های طلا بود. به همین دلیل است که انگلیس درون خود موزه‌ای جای داده که 13 میلیون شیء دارد.

به همین نسبت دانش ما از موزه‌داری مدرن دنیا هم عقب است. کارگر می‌گوید: «در دنیا 3 عامل مهم و مرتبط را برای موزه‌داری برمی‌شمرند؛ اشیای موزه، معماری و دانش موزه‌داری». به عقیده او، هرچقدر هم که موزه‌ها از نظر شیء قوی باشند تا زمانی که نتوانند آن را در معماری مناسب با فضاهای درست ارائه دهند، موزه خوبی نیستند.» این اتفاقی است که در موزه ملی ایران در حال روی دادن است. گنجینه‌ای غنی از آثار درون انبارهای این موزه خاک می‌خورند و فضایی برای ارائه آنها نیست. کارگر در مورد اینکه در این 10 سال چرا موزه ملی ایران آن اشیای ناب انبارها را به نمایش نگذاشته، می‌گوید که امکانات برای ارائه آنها مناسب نبود.

در مجموعه ایران باستان اشیای طلا و نقره که هم ارزش مادی زیادی داشته و هم مردم آنها را دوست دارند اصلا به نمایش درنیامده‌اند زیرا ویترین و فضای مناسب برای ارائه آنها وجود نداشت.

او در پاسخ به این پرسش که چرا موزه‌های ایران و به‌عنوان نمونه موزه ملی نتوانست خود را طی این سال‌ها بالا بکشد، می‌گوید:«ابتدا باید این نیاز را حس کرد که کمبودی هست تا برای رفع آن قدم برداشت. بحث دیگر، بحث حمایت‌های مالی است و نکته مهم‌تر داشتن نیروی کاری است که بتواند این تحول را ایجاد کند. در حال حاضر به‌نظر می‌رسد موزه‌داری ایران در هر 3زمینه با مشکل مواجه است. »

مهراندیش، مدیر موزه ملی ایران، درباره دلیل نبود این 3 زمینه که کارگر به آن اشاره می‌کند، می‌گوید:«میراث فرهنگی ایران خیلی در غربت بوده و وقتی موضوعی در غربت است، رشد هم نمی‌کند. زمان می‌خواهد تا حوزه فرهنگ کانون توجه دولتمردان و مردم قرار گیرد».
او می‌افزاید:«نگاه ما در موزه‌داری نگاه مدرنی نیست؛ از رده خارج است.» او از این می‌گوید که در موزه ملی ایران هنوز سامانه فیش‌برداری به‌صورت کاغذی است و استفاده از رایانه در آن رواج نیافته است.  او از تغییر رویکرد در این موزه خبر می‌دهد؛ از اینکه قرار است سامانه رایانه‌ای در آن راه‌اندازی شود.

سامانه راهنمای هوشمند موزه هم 3 ماه است که راه‌اندازی شده است. در این سامانه اشخاص در بدو ورود می‌توانند گوشی‌هایی اجاره کنند که به 2 زبان فارسی و انگلیسی اشیای موزه را برای آنها معرفی می‌کند. به گفته مهراندیش، او تلاش می‌کند تا تغییر نگاهی را در مورد موزه ملی ایران انجام دهد: «در حال حاضر اینجا موزه باستان‌شناسی است. باید کاری کنیم که در موزه ملی همه جلوه‌های تاریخ تمدن و فرهنگ ایران در کنار آثار تاریخی به نمایش درآورد.»

این موضوعی است که کارگر هم به آن اشاره می‌کند و می‌گوید: «موزه‌داری در ایران شیء محور است در حالی که موزه‌داری باید انسان محور باشد.»

خانه‌ای برای دوست

اما ایجاد چنین تغییری مستلزم تغییر در معماری بنا  است؛ آن اصلی که کارگر در همان ابتدای صحبت‌ها از آن یاد می‌کند. چند سال پیش ایران با کشور ایتالیا تفاهمنامه‌ای را امضا کرد که براساس یکی از بندهای آن ایتالیایی‌ها به‌صورت رایگان طرح توسعه موزه ایران باستان را تدوین کردند. در این طرح بنای یک طبقه موزه ایران باستان به بنایی 3 طبقه تبدیل می‌شود؛ ویترین‌های مدرن، سامانه نور و گرمایش مدرن و امکاناتی از این قبیل درون موزه جای می‌گیرد.

کارگر معتقد است اگر این طرح در موزه ملی ایران اجرا شود استانداردی برای همه موزه‌های ایران ایجاد می‌شود. در حال حاضر موزه‌های ایران با یکدیگر سنجیده می‌شوند، در حالی که وقتی موزه‌ای استاندارد در ایران داشته باشیم بقیه هم مجبور می‌شوند خود را با آن هماهنگ کنند. برآورد اولیه اجرای این طرح حدود 50 میلیارد تومان است. البته این طرح مدتی است که آماده شده اما از اجرای آن خبری نیست.

مهراندیش درباره دلایل اجرا نشدن آن می‌گوید: «در حال حاضر بخش اسلامی موزه ملی ایران به‌دلیل تعمیرات و نوسازی بسته است. امیدواریم که این بخش تا بهمن ماه امسال آماده بهره‌برداری شود. پس از بهره‌برداری از بخش اسلامی بازسازی موزه ایران باستان را در دستور کار قرار خواهیم داد زیرا این بازسازی به 5 سال زمان نیاز دارد و نمی‌توان همزمان  هر دو بخش موزه ملی ایران را تعطیل کرد.»

به هر حال می‌توان از سخنان مهراندیش اینگونه برداشت کرد که در آینده موزه ملی ایران بازسازی می‌شود. زمان مشخص نیست، اما این کورسوی امید در دل ما سوسو می‌زند که وصله‌ای برای سوراخ جورابمان در راه است.

کد خبر 52199

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز