اما نخستین بار در سده چهارم هجری بود که به دست امیر سامانی، منصوربننوح و با پشتوانه فتوای فقهای ماوراءالنهر، این امر به صورتی «رسمی» جامه عمل پوشید. این ترجمه از قرآن به مرور به چنان جایگاهی دست یافت که در سدههای بعدی، مادر ترجمههای فارسی قرآن به شمار میآمد.
اما آنچه که هفته گذشته در موسسه پژوهش میراث مکتوب، مورد بحثوفحص قرار گرفت، چیزی فراتر از این امور بود. جوانی مستعد و دانا (سیدمحمد عمادیحائری) کتابی را تألیف کرده (قرآن، فارسی، کهن) و در آن به سنجش عیار ترجمههای فارسی از قرآن دست زده و متن ترجمهها و تحریرهای گوناگون و کهن را با یکدیگر مقابله داده تا در نهایت تفاوت و تباینها آشکار شود.
این پژوهش گویا چنان مقبول طبع افتاده که جمعی از سرآمدان و استادان ادبیات عرب و ادب پارسی همگی در این موسسه گردهم آمدند و لب به تجلیل از این اثر گشودند.
دکترعلی موسوی گرمارودی- ادیب و شاعر- که او نیز ترجمهای از قرآن کریم عرضه داشته است مدیر جلسه بود و دکتر امامی استاد ادبیات عرب و معارف اسلامی که او نیز مترجم قرآن است و دکترآذرتاش آذرنوش- استاد شهیر متون کهن و متنشناس مبرز - نیز در جلسه حضور داشتند و در باب این اثر و قضایای دیگر، خطابههای خود را سامان دادند.
دکتر امامی در ابتدا اینچنین خطابه خود را آغاز کرد: «این کتاب را که در سلسله نشرهای مربوط به متنشناسی از سوی موسسه، بخت طبع و نشر یافته است بنده تورقی کردم و آن را میستایم، اما بهتر بود به جای لفظ «قرآن» در عنوان کتاب از گزاره «ترجم ه قرآن» استفاده میشد. در باب کهنترین ترجمههای فارسی از قرآن نیز حتی اگر نام ترجمه طبری را ببریم، درباره زمان آن و مولف آن حرف و سخن بسیار است.
نقلهای مختلفی توسط پژوهشگر کاتب کتاب بیان شده است که فصل اول کتاب را دربرمیگیرد. در فصلهای بعدی نیز 6 تحریر از ترجمههای قرآن بر مبنای ترجمه اصلی که نام ترجمه رسمی هم به آن داده میشود، مورد بررسی قرار گرفته است و به تغییراتی که یا سلیقهای بوده و یا به گویشها باز میگشته اشاره شده است که البته به دلیل جغرافیای وسیع زبان فارسی نمیتوان گفت که یک امر خاص معیار بوده و براین اساس نگاه گویشی در این تحریر عیان است.»
پس از تمجید از این اثر به طرح نقد و نقادیهای خود در باب اثر پرداخت و چنین نظر داد که این کتاب میتواند بیش از این بسط یابد و شرحی افزونتر را کسب کند و همچنین به «بیان فرمولی»
کتاب نیز تلویحا خرده گرفت و گفت: «در شرح کتاب، از حروف لاتین برای بسط مفهوم استفاده شده است. این فرمولها و نشانهها برای نمودار جواب میدهد، اما جایی که قصد بیان داریم چندان درست نمینماید و بهتر بود از رموز فارسی هم استفاده میشد. سخن من به این معناست که بهره بردن از فرمول ریاضی برای توضیح ادبی مناسب نیست. در باب استفاده از علائم خاص، هرچند از حیث صرفهجویی در تطویل متن این کار خوب است، اما نشانهها در نظر آقای عمادی حائری چنان مهم آمده که گمان بردهاند هر چه بیشتر به کار برند هنری است؛ در حالی که به زعم من این کار در جای خود اگر به کار رود «هنر» است.
پس از این سخنان که تجلیل و نقد را با یکدیگر در برداشت، دکتر امامی به طرح مسائلی پرداخت که مربوط به متنپژوهی و ترجمه قرآن بود. او خطاب به حجتالاسلام نقدی، مدیر مرکز ترجمه قرآن قم که در جلسه جزو مستمعان بود گفت: «من پیشنهاد میکنم که شما کار دیگر و ماموریت مهم دیگری را هم به کار قرآنی مرکز اضافه کنید. ما مسلمان و ایرانی هستیم و مخاطب قرآن نیز هستیم. اما مسئله خطاب در برابر زبان چیست؟ آیا تفاهم در آن مطرح است یا خیر؟ این گره باید گشوده شود.
اگر ما مخاطبیم که هستیم، این خطاب چگونه صورت میگیرد؟ آیا بعد از آنکه مسلمان شدیم، زبان دیگری هم مساوی قرآن با ما سخن گفته؟»وی سپس پیشنهاد داد: «من معتقدم چند مسئول در جهان اسلام و ایران گردهم آیند. این رسمالخط عثمان طه و واژگان و عبارات مبهماش و مسائلی را که در متن قرآن مطرح شده را بررسی کنند تا همه چیز یکی شود. ما اکنون چندین ترجمه قرآن داریم و به جای تکرار آن به زبانهای دیگر، میشود یک تحقیق جمعی را بنیان نهاد تا یک ترجمه واحد به ایرانیان عرضه شود. ما یک قرآن داریم و بهتر است یک ترجمه از آن داشته باشیم. اگر ما مسئولیت ارائه معانی قرآن را به جهان داریم، بهتر است اول زمینهای فراهم شود که معانی مفردات و مرکبات متن قرآن برای ما روشن و آشکار شود. تا کی به دیگران استناد کنیم که فلان مفسر مثلا چه گفته است؟!»
سخن به اینجا که رسید، دکتر گرمارودی از در مخالفت برخاست: «میتوان این پیشنهاد را در جلسهای به بحث گذارد اما بنده فیالجمله بهشدت با نظر دکتر امامی مخالفم. ترجمه یک کار هنری است، قرآن نیز تغییرناپذیر است اما ترجمهها هر کدام رنگ و بوی خود را دارند. فیالمثل بنده در ترجمه «مکرو ومکرالله» گفتهام و نیرنگها بیرنگ میشود. برخی از این امر استقبال کردهاند و خوشحال شدهاند. این پیشنهاد مانند آن است که برای شعر هم بخشنامه صادر کنیم که همه یکسان عمل کنند!» دکتر امامی نیز با کمی افروختگی در پاسخ گرمارودی گفت: «سخن بنده ناظر به وحدت قرآن است نه ترجمههای هنری.»
دکتر آذرنوش و نقد ترجمه و متنپژوهی ایرانی آذرنوش که پس از دکتر امامی رشته کلام را به دست گرفت، کوشید تا ورای تجلیل از اثر موصوف، به شرح امهات و کلیات تئوریک متن پژوهشی نیز بپردازد و از کاستیهای آن در ایران سخن بگوید. او ابتدا در پاسخ به نقد دکتر امامی بر بیان فرمولی و مجمل کتاب، چنین گفت: «کتاب آقای حائری را من مانند یک رمان تا آخر خواندم و این کوتاهنوشتن ایشان را کاری «مدرن و اروپایی» میدانم و به او تاکید میکنم بر این امر بیفزاید. بیماری نوشتههای ما رودهدرازیای است؛ که میان ما و عربها مشترک است. پس این جوان به خاطر مجملنویسی باید تمجید شود.»
او سپس در نقد ترجمههای ایرانی سخن راند و با افسوس گفت که مترجم ایرانی امروز در حد یک «معادلیاب» شده است؛ «مترجم ما تکتک واژههای ایرانی را در زیر آیههای قرآنی مینویسد و نیمی از کار را انجام میدهد و مابقی را به عهده خواننده وامیگذارد. همین مترجم اما در برابر همان آیه در تفسیر، فصاحت و بلاغتی به خرج میدهد و آنقدر زیبا مینویسد که انسان متحیر میماند. هنگامی که مترجمهای ما به کار ترجمه در تفاسیر میپردازند، بیش از 10 مدل ترجمه و پیام با محتوای سمانتیک و حتی عاطفی گوناگون دارند و در هر جا به شیوهای متفاوت عکسالعمل نشان میدهند. مترجم وقتی ترجمه رسمی انجام میدهد با وسواس کلمه به کلمه را معادلیابی میکند. اما در دیگر صور قضیه مانند ترجمه حدیث به نحو دیگری واکنش میدهد.»وی در این راستا اصل «روانکاوی مترجم» را متذکر شد و گفت: «این امر میتواند موجه و بحث مهمی باشد و حتی در قالب یک تز دکترا مطرح شود.»
آذرنوش سپس به طرح مسئله کمکاری نخبگان درباره ادبیات فارسی و عرب در ایران پرداخت. او زیان این امر را برای ادبیات پارسی جبرانناپذیر خواند و به بیان مصادیق مدعیات خود پرداخت: «وقتی که من کتاب تاریخ ترجمه را مینوشتم، بیش از 4مقاله درباره ترجمههای قرآن به زبان فارسی پیدا نکردم، حال آنکه ما درباره کتابی (قرآن) حرف میزنیم که در باب اعتقادات و دین ما موضوعیت دارد و زبان جامعه ماست. ترجمه تفسیر طبری زبان انسانهای زنده است و زبان مردمی است که در کوچه و بازار روزگار میگذرانند و نماز میخوانند؛ درست برخلاف زبان فردوسی که زبان فاخر ایرانی است. البته من نمیخواهم به شوکت فردوسی ان قلتی بیاورم چرا که او بزرگتر از این چیزهاست و عظمت و افتخاری بیبدیل دارد، اما میخواهم بگویم که تفسیر طبری 60 سال پیش از اثر فردوسی نوشته شده است؛ پس اختلاف زمانی مهمی وجود دارد. اما در باب این کتاب ما فقط 4 مقاله داریم و در باب فردوسی 10 هزار تا! در حالی که اگر نتوانیم امروز برخی از واژگان فردوسی را به کار بریم، واژگان موجود در کتاب طبری کاملا راهگشاست. این کتاب مستطاب اکنون به نحوی چاپ شده است که جای تاسف دارد.»
دکتر آذرنوش آنگاه به طرح نکتهای پرداخت که از هر حیث برای نخبگان ایرانی به طور اعم و متنپژوهان به طور اخص بسیار واجد اهمیت است. او از یک استاد دانشگاه آکسفورد سخن گفت که به وی گفته است دانشجویش برای تز دکترای خود 120 نسخه خطی تفسیر طبری یافته است؛ «بنابراین هنوز نسخههای یافت نشده ترجمه و تفسیر بسیار زیاد است. بنابراین ما میتوانیم دنبال نسخی باشیم تا شاید به یک متن جدی برسیم.» آذرنوش سپس به طرح مسئلهای مهم در باب ترجمههای کهن از قرآن پرداخت و گفت: «تمام آنچه که برخی از بزرگان ما نظیر مرحوم رجایی در باب مقدار زیادی از کتابهایی که ترجمههای مستقلی از قرآن کریم میپنداشتند، چیزی جز تحریر تحریف شده یا گویش پذیرفته همان کتاب طبری نیستند. این مقولات را البته با کلمه نمیتوان ثابت کرد، چرا که ممکن است بگویند عین هم درآمده است؛ در حالی که چنین نیست و برخی از ترجمهها پر از غلط گفتاری هستند و به ما میفهماند که جمله از آن یکی گرفته شده است و از روی ترجمه دیگری نوشته شده است. فیالمثل در این باب من معتقدم که میبدی از کتاب طبری به عنوان ترجمه رسمی الهام گرفته است، یعنی همان کاری که مرحوم قمشهای و دیگران نیز کرده بودند.»
در طلب نسخ طبری
اما آذرنوش نیز مانند دکتر امامی خطابه خود را باطرح یک پیشنهاد به پایان برد؛ «من میخواهم پیشنهادی را مطرح کنم که به نظرم بزرگترین خدمت به قرآن و زبان فارسی است. سخن من این است که کتاب تفسیر طبری چاپ عالمانهای را به خود ببیند. اگر همتی شود و همه نسخههای این کتاب جمعآوری شود و سپس در جایی عدهای محقق و دانشمند و دانشجو به کار این ترجمهها و کتاب بپردازند، بالاخره این امکان وجود دارد که ما 90درصد به متن اصلی ترجمه طبری دست یابیم و از آن به عنوان یک سند فارسی بهرهمند شویم. این کار میتواند یک گام خدایی و ملی باشد و باعث سرافرازی زبان فارسی و خدمت تام به قرآن کریم باشد.»