این ترجمهها زمینه آشنایی ما با نویسندگان دیگر کشورها و تجربههای ادبیشان را فراهم میسازد. اما در مقابل این واردات، ما آنگونه که شایسته ادبیاتمان است کتاب یا اندیشهای را صادر نمیکنیم، بهطوری که ادبیات معاصر ما بهویژه در حوزه داستاننویسی برای مخاطبان جهانی ناشناخته است. از سوی دیگر برخی نویسندگان معتقدند این ترجمهها طوری بازار نشر را در اختیار گرفتهاند که عرصه برای ارائه آثار نویسندگان داخلی تنگ شده است. آنچه در ادامه میآید، نظر برخی فعالان ترجمه در این باره است.
نیاز به حمایت و تعامل
با وجود رابطه گسترده ایران و جهان عرب، تبادل ترجمه میان این دو فرهنگ چندان مطلوب نیست. میتوان گفت از 40سال گذشته تاکنون کمتر از 500 کتاب از ادبیات عرب به فارسی ترجمه شده است اما در برابر آن وضعیت کتابهای ترجمه شده از زبان فارسی به عربی اصلا مطلوب نیست. موسی بیدج، مترجم و مدیر دفتر ادبیات ایران و عرب حوزه هنری درباره علت اصلی ضعف ترجمه از زبان فارسی به دیگر زبان میگوید: برای پاسخ این سؤال باید مثلثی فرضی ترسیم کنیم که یک ضلع آن ادبیات است، ضلع دیگر آن مترجم است و ضلع سوم را برنامهریزی و حمایت تشکیل میدهد.
مترجم کتاب باد خانه من است
ادامه میدهد: بدون هیچ تعارفی باید بگویم که ادبیات ما هیچچیزی کمتر از ادبیات عرب ندارد بهویژه آن حس عاطفی که در ادبیات دیرینه ما موج میزند و امروز هم نشانههایش در ادبیات ما هویداست. ضلع دیگر این مثلث را مترجمان تشکیل میدهند که از این نظر هم ما مترجمان بزرگ و پیشکسوتی داریم که بسیار توانا و قابل هستند.
او با بیان اینکه اشکال کار در ضلع سوم است توضیح میدهد: ضلع سوم اتفاقاپایهای است که آن 2 ضلع دیگر روی آن استوار هستند. منظور من حمایت و برنامهریزی است. برای اینکه ادبیاتمان را به جهان صادر کنیم لازمه آن برنامهریزی دقیق و حساب شده است. پس اگر این امر اتفاق نیفتاده نشاندهنده خللی است که در این حوزه وجود دارد.
سعید سعیدپور، مترجم آثار کلاسیک و معاصر ایران با بیان اینکه ترجمه از فارسی به دیگر زبانهای زنده امری ضروری است، میگوید: در ضرورت این امر جای تردید وجود ندارد، اما باید از آن سو تقاضا برای این ترجمه وجود داشته باشد.
وی شرط ایجاد این تقاضا را ارتباط متقابل میان 2 کشور یا 2 فرهنگ میداند و ادامه میدهد: باید ارتباط، پویندگی و دادو ستد فرهنگی میان 2 کشور برقرار باشد. این ارتباط اکنون با برخی کشورها بیشتر و با برخی کمتر است و شرایط سیاسی نیز در این میان بسیار تاثیر میگذارد. نتیجه حاصل نیز این است که غیرازکارهای خاورشناسان و برخی آثار مبتذل شاهد کار جدی کمتری باشیم.
مترجم آثار مولانا و سعدی میافزاید: برای ایجاد این بستر نیاز به معرفی و تبلیغ داریم. همه کتابهایی که در سطح بالای بینالمللی مطرح میشوند، از جایی معرفی و تبلیغ شدهاند. متاسفانه ما این ابزار را در اختیار نداریم.
ترجمههایی که در انزوا ماندهاند
سعیدپور با توضیح درباره ترجمههای مبتذل و نازل از آثار بزرگان ادب ایران میگوید: البته ترجمههای بسیار خوبی از آثار ایرانی صورت گرفته که هم مربوط به ادبیات کلاسیک است و هم ادبیات معاصر، اما متاسفانه یکسری ترجمههایی باب شده بهویژه درباره مولانا که بسیار نازل هستند، ولی در کشورهایی مانند آمریکا پرفروش هستند و در عوض ترجمههای فوقالعاده بهدلیل معرفی نشدن در انزوا ماندهاند.
موسی بیدج نیز در حوزه ترجمه آثار فارسی به عربی میگوید: میزان ترجمه از فارسی به عربی یک دهم ترجمه عربی به فارسی است. نکته دردناکتر این است که این ترجمههای فردی و بدون حمایت نهادهای دولتی البته ما را به جایی نمیبرد و نمیتواند عقبماندگیها را جبران کند.
وی با اشاره به بازخورد ترجمههای صورت گرفته در جهان عرب میگوید: نقدهای بسیاری بر این کتاب در آنجا نوشته شده است و منتقدان از بلاغت و ترجمه این آثار بسیار راضی بودهاند که این زمینه دلگرمی ما را فراهم کرد، اما هنوز از حمایت داخلی خبری نیست.
وضعیت ترجمه در بازار نشر
اما سهیل سمی، مترجم رمان ماندگار اپرای شناور، به فراوانی ترجمه در بازار داخل اشاره میکند و میگوید: دلیل عمده چشمگیربودن ترجمه کتاب بهویژه در حوزه ادبیات را میتوان در نبود قانون کپی رایت و همچنین تعداد قابل توجه آثار درخور توجه بینالمللی در این حوزه جست و جو کرد.
وی با اشاره به ترجمههای ضعیف در بازار نشر و آسیبشناسی آنها هم میگوید: ترجمههای ضعیف دایره مخاطبان کتاب را کاهش میدهد و آنها را که بالقوه کتابخوان هستند و بهصورت تفننی مطالعه میکنند دلسرد میکند، با این حال باید بگویم که کیفیت ترجمه به نسبت دهه گذشته بسیار بالا رفته است.این مترجم همچنین با انتقاد از تیراژ کم کتاب در ایران و تاثیر منفی آن بر مترجمان حرفهای میافزاید: 10درصد قیمت پشت جلد برای کتابی با تیراژ 1500 نسخهای فاجعهای است که به هیچ وجه نمیتواند پاسخگوی زحمت مترجمان حرفهای باشد.