در ظرف چند هفته، ویروس گلدکوئست آنقدر گسترش یافت که میلیونها دلار از کشور خارج شد و صدها هزار آدم نه تنها اموالشان بلکه شرافتشان را هم در این قمار فروختند، آنها وارد قمار دوسر باخت شدند تا به خیال خودشان به سکههای طلایی گلدکوئست برسند.
زندگیهای زیادی از هم پاشیده شد تا جلوی فعالیت گلدکوئستیها گرفته شود، خسارتهای جبرانناپذیر اقتصادی و اجتماعی برجای ماند، گلدکوئست مثل بلای سیاهی بود که جامعه ایرانی را با بحرانی باور نکردنیای روبهرو کرد.
تب دروغین طلاجویان گلدکوئست که فرونشست، همه با خوشحالی جشن گرفتیم که مشکلات زیادی حل شد اما تا بهخودمان بیاییم، بار دیگر برق سکههای طلا، شوک اجتماعی جدیدی را وارد کرد، «سکههای تقلبی طلا»، بلای سیاه دیگری که هر روز دهها مالباخته و فریب خورده را راهی مراکز پلیس و یا دادسراها میکنند. این بار اگر مطبوعات هر چه زودتر درباره این بلای جدید اطلاعرسانی نکنند، شاید ماجرا به اندازه گلدکوئست مالباخته و شاکی روی دست قوه قضائیه و پلیس بگذارد.
کوری با برق سکههای طلا
مرد ایستاده است مقابل قاضی جراحی، بازپرس شعبه 15 دادسرای صادقیه، او 50 میلیون تومان پول داده تا سکههای طلای قلابیای را بخرد که یک پول سیاه هم نمیارزند. او یکی از فریبخوردگان باند طلاهای سکههای سیاه هستند که کلاهبرداران با سناریویی عجیب و باورنکردنی سر او را کلاه گذاشتهاند.
«آقای قاضی 2 نفر بودند، آمدند به مغازه طلافروشیام، یک سکه طلای عتیقه داشتند که میخواستند بفروشندش، وقتی محک زدم و دیدم اصل اصل است پرسیدم که آن را از کجا آوردهاند، آنها هم گفتند یکی از اقوامشان که یک چوپان است، کیسه بزرگی از این سکههای عتیقه را در چاهی در جنگل پیدا کرده و به آنها داده است. از آنها خواستم اگر سکههای دیگری هم دارند به مغازه من بیاورند تا به قیمت خوبی از آنها بخرم، ولی آنها گفتند فامیل چوپانشان تا رنگ پول را نبیند، بقیه سکهها را به کسی نمیدهد. آنها گفتند میتوانند با مرد چوپان حرف بزنند تا او در مقابل گرفتن 50 میلیون تومان، کیسه سکههای عتیقهاش را که چندین برابر میارزد، به من بدهد.»
مرد طلافروش در حالی که با دستمال عرقهایش را پاک میکرد، ادامه داد: «طمعکار شده بودم، برای همین با آنها قرار گذاشتم تا نزد چوپان برویم، وقتی قبول کردند چند روز بعد 50 میلیون تومان پول برداشتم و با آنها به خانهای روستایی در جنگلهای سیاهکل رفتیم.»
در آنجا مرد چوپانی در داخل یک اتاق نشسته بود، میگفتند سکهها متعلق به اوست، یک کیسه سکه هم در داخل اتاق بود که مرد چوپان با دیدن ما آن را در بغل گرفت و وانمود میکرد که با وسواس مراقب آنهاست. وقتی همراهانم با او صحبت کردند چند تا از سکههای کیسه را به من داد، امتحانشان کردم، اصل اصل بودند، بنابراین پولی را که همراه داشتم به آنها دادم و آنها کیسه را در ماشینم گذاشتند، اما وقتی به تهران برگشتم متوجه شدم همه سکهها تقلبی هستند.
هر کسی میتوانست حدس بزند چه اتفاقی افتاده بود، آنها بعد از آنکه سکههای اصل را به من نشان داده بودند، کیسه دیگری را داخل خودروام گذاشته بودند که آن را با سکههای طلای تقلبی پرکرده بودند، ولی وقتی به روستا برگشتم هیچ نشانی از آنها نبود و تازه آنجا بود که فهمیدم بدجوری فریب خوردهام و مرد چوپان و کیسههای طلا همه سناریویی برای کلاهبرداری از من و افرادی مانند من بوده است.
مرد طلافروش تنها یکی از فریبخوردگان ماجرای سکههای طلای قلابی است که در ماههای اخیر به دادسراهای کشور مراجعه کردهاند، هر روزه دهها نفر دیگر مثل او هم طعمه باندهای مختلفی میشوند که در برق کورکننده سکههای طلا کلاهبرداریهای چند ده میلیونی را رقم میزنند.
اطلاعرسانی مانع کلاهبرداری
کلاهبرداران باند سکههای تقلبی حالا دارند مثل قارچ رشد میکنند و هر روز زیاد و زیادتر میشوند، آنها حالا در بیشتر شهرهای کشور فعالیتشان را آغاز کردهاند و در حالی که اطلاعرسانی درستی در این باره صورت نگرفته است، خیلی راحت طعمههای طمع کار خود را فریب میدهند و دارو ندار آنها را به تاراج میبرند. سرهنگ قاسمی، رئیس اداره اجتماعی پلیس آگاهی کشور با تاکید بر وظیفه رسانهها در آگاهیدهی و اطلاعرسانی به جامعه میگوید:« اگر رسانهها و مطبوعات، شگرد کلاهبرداری اعضای این باندها را برای مردم معرفی کرده و دست این کلاهبرداران را برای مردم رو کنند، آن وقت کسی فریب آنها را نمیخورد و درصورت مواجهه با آنها موضوع را به پلیس اطلاع میدهد.»
شگردی برای کلاهبرداریهای میلیونی
شگرد کلاهبرداران باندهای سکههای طلای تقلبی خیلی ساده و پیش پا افتاده و در عین حال حساب شده است، آنها روی بزرگترین نقطه ضعف آدمها دست میگذارند، روی طَمع آدمیزاد.
اعضای شبکه هنگام برخورد با شما، خود را آدمهای بسیار سادهلوح و حتی احمقی نشان میدهند و با نشان دادن یک سکه طلا مدعی میشوند که چند کیسه از آنها را به تازگی خودشان یا یکی از آشنایانشان پیدا کرده و حاضرند در مقابل مبلغ اندکی این سکه قدیمی را بفروشند. آنها میدانند برق طلا آنقدر طمع شما را قلقلک میدهد که وسوسه میشوید نه تنها آن سکه طلای عتیقه واقعی را بخرید، بلکه تلاش میکنید بقیه سکهها را هم به هر ترتیبی که شده به دست بیاورید، بنابراین حاضر میشوید میلیونها تومان و گاهی تمامی اندوختهتان را بدهید تا بتوانید کیسه سکههای طلا را بخرید.
شما هم از آنجا که فکر میکنید فروشنده آدم سادهلوحی است و میتوانید بعد از خرید سکهها به قیمت بسیار پایین یک شبه به ثروتی صدها میلیون تومانی دست پیدا کنید، خیلی زود حرف آنها را باور میکنید. کلاهبرداران در مرحله بعدی، به بهانه انجام معامله طعمه خود را که دهها میلیون تومان پول به همراه دارد به یکی از شهرهای دورافتاده میکشانند و در آنجا بعد از آنکه بار دیگر چند سکه اصلی و واقعی را نشان میدهند، پولهای او را میگیرند، اما به جای کیسه واقعی که سکههای اصل در آن است، کیسه دیگری را که با سکههای تقلبی پر شده به او میدهند.
تاکنون مهمترین باندهایی که گیر افتادهاند و راز فعالیتهای آنها فاش شده است، طعمههای خود را به جنگلهای سیاهکل، شهرستان شوش دانیال، روستاهای اطراف کرج و حتی مناطق حاشیه تهران کشاندهاند و کلاهبرداریهای دهها میلیون تومانی خود را رقم زدهاند.
کلاهبرداری با طعم کتک
علاوه بر شیوه تعویض کیسهها، در چند مورد از کلاهبرداریها، اعضای باندهای سکههای تقلبی، بعد از کشاندن طعمه خود به مناطق دورافتاده، آنها را مورد ضرب و جرح قرار داده و بعد از ربودن پول و چک پولهایشان، آنها را زخمی و رنجور در جنگل رها کردهاند تا بمیرد.
در ماجرای یکی از این باندها که طعمههای خود را به جنگلهای دورافتاده شمال میکشاندند، آنها بعد از ربودن پولهای چند مرد طلافروش، آنها را به قصد کشتن، کتک زده بودند و بعد از رها کردن در جنگل تهدیدشان کرده بودند که درصورت شکایت به پلیس آنها را به قتل خواهند رساند.
مامورنماها، تعویض کیسه چک پولها
علاوه بر روشهای بالا، کلاهبرداران باندهای سکههای تقلبی از شگردهای دیگری نیز برای ربودن پولهای طعمههایشان استفاده میکنند. یکی دیگر از شگردهایی که اعضای این باندها به کار میبرند، شگرد تعویض چکپولها با اسکناسهای 500 تومانی است.
در این شگرد کلاهبرداران بعد از آنکه طعمههای خود را که پول زیادی به همراه دارند، به محل قرار میکشانند چکهای مسافرتی آنها را به بهانه شمردن میگیرند و سکههای طلای واقعی را به آنها نشان میدهند. اما چند لحظه بعد ناگهان وانمود میکنند منصرف شدهاند و به این ترتیب چکهای مسافرتی را در داخل یک پلاستیک سیاه برمیگردانند، اما وقتی که طعمهها از محل انجام معامله دور میشوند تازه متوجه میشوند که رودست خوردهاند، کلاهبرداران در یک لحظه چکهای مسافرتی آنها را با اسکناسهای 500 و هزار تومانی تعویض کردهاند.
در موارد دیگری که بیشتر در کرج رخ داده است، اعضای باند طعمه را برای انجام معامله به محل قرار در منطقهای دورافتاده میکشانند، اما در هنگام انجام معامله و وقتی مطمئن میشوند مشتری طمعکار پول زیادی به همراه خود دارد، از طریق تلفن همراه به سایر اعضای باند اطلاع میدهند و در این هنگام است که چند عضو دیگر باند با معرفی خود بهعنوان مامور مبارزه با موادمخدر و یا مامور مخفی پلیس آگاهی، به آنها نزدیک میشوند و به بهانه بازرسی پول و چک پولهای همراه طعمه را سرقت کرده و در یک لحظه ناپدید میشوند.
جلوی دیو سرکش طمع را بگیرید
اگر چه مطبوعات، دستگاههای قضائی و پلیس در زمینه اطلاعرسانی برای جلوگیری از گسترش شبکههای سکههای تقلبی مسئولیت سنگینی دارند اما مهمتر از اینها، افراد جامعه هستند که باید جلوی دیو سرکش طمع را بگیرند و آرزوی ثروتمند شدن یک شبه را به فراموشی بسپارند.
داستان پینوکیو، وقتی که گربه نره و روباه مکار از او میخواهند سکههای طلایش را در جنگل طلا بکارد و او نیز همان کار را میکند، شاید بهترین تمثیلی باشد که میتوانست از کودکی به ما یاد بدهد که جنگل طلایی در کار نیست، اما بسیاری از ما هرگز این داستان یادمان نماند و از اینرو بارها و بارها پینوکیو میشویم.