و این واقعیت زمانی چهره تلخ خود را بیشتر مینمایاند که درصد قابلتوجهی از این زنان و دختران درصورت رسیدگی نشدن بهموقع، در همان چند ساعت اولیه ترک منزل، از سوی باندهای سوءاستفاده از زنان و دختران بیپناه شناسایی و به قیمت یافتن سرپناهی امن و غذای گرم، مجبور به انواع بزهکاریها میشوند.
پناه بردن به خانههای امن
در زمان ریاستجمهوری محمد خاتمی، یک تحقیق ملی از سوی مرکز امور مشارکت زنان در سراسر کشور درخصوص خشونت خانوادگی صورت گرفت که به موجب آن اعلام شد که 66 درصد از زنان ایرانی حداقل یک بار در زندگیشان خشونت خانگی را تجربه میکنند.
براساس این گزارش، 30 درصد از زنان حداقل یکبار دچار خشونت فیزیکی حاد و
10 درصد دچار خشونتهایی با صدمات موقت شدهاند. این آمار نشان از میزان بالای خشونت در خانوادههای ایرانی دارد.
مکانی که براساس باور بسیاری باید امنترین محل زندگی انسانها باشد ولی ظاهرا برای بسیاری از زنان به ناامنترین مکان مبدل شده است.شاید به صدا درآمدن همین زنگ خطر بود که سازمان بهزیستی را به فکر فرو برد و تصمیم گرفت شبکه اورژانس اجتماعی را در سراسر کشور راهاندازی و33 خانه موقت برای زنان خشونت دیده دست و پا کند؛ خانههایی که هرچند برای مدتی کوتاه میتوانستند کاشانه و سرپناهی برای زنان سیلیخورده از اجتماع باشند.
دکتر فرید براتیسده، مدیرکل دفتر امور زنان سازمان بهزیستی درخصوص این خانهها میگوید:«خانههای موقت مخصوص زنانی است که با همسر خود دچار درگیری شدهاند، اما هیچگونه مسئله و آسیبی ندارند، این زنان برای مدتی به این خانهها میآیند و خدمات روانشناسی دریافت میکنند و دوباره به منزل خود باز میگردند.» وی زمان ماندن زنان در این مکانها را متفاوت میداند و خاطرنشان میکند: «دوره این اقامت میتواند از کمتر از 48 ساعت تا چند روز باشد.»
بهطور مسلم چنین مراکزی اهدافی را نیز برای خودشان دنبال میکنند و میخواهند به آن برسند. دکتر امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس و کارشناس امور اجتماعی برخی از اهداف مراکز اسکان موقت را اینگونه بر میشمرد:«ارائه خدمات اورژانسی به زنانی که فاقد سرپناه هستند، ارائه خدمات به زنان خشونتدیده یا در معرض خشونت، کمک به تحکیم بیشتر نهاد خانواده و پیشگیری از فروپاشی آن، کمک به ترمیم و ارتقای خانواده و جامعه، پیشگیری از بروز و رسوخ آسیبهای اجتماعی جامعه در زنان پناهجو و زنان در معرض آسیبهای اجتماعی.»
وی ادامه میدهد: «البته باید به این اهداف موارد دیگری همچون ایجاد بستر مناسب برای توانمندسازی زنان پناهجو، کمک به ایجاد امنیت روانی اجتماعی اقتصادی برای زنان در معرض خشونت، جلوگیری از تداوم خشونت علیه زنان پناهجو، ارزیابی دقیق مسائل فردی خانوادگی اجتماعی آنان، ارزیابی و توجه به بهداشت جسمی و روانی این مددجویان را نیز اضافه کرد.»
آنچه در این میان مهم مینماید شناسایی خانواده و بستگان مددجو است تا بتوان به او کمک کرد تا به خانوادهاش برگردد.
مدیرکل دفتر امور زنان سازمان بهزیستى از وجود 3 خانه موقت در تهران خبر میدهد و تاکید میکند: «امسال قصد داریم کیفیت خدماتى را که در این مراکز به زنان ارائه مىشود، ارتقا دهیم؛ به گونهای که حتی در برخی مواقع فرزندان نیز همراه زنان در این خانهها نگهداری شوند.»
اما این نکته را نباید فراموش کرد که محدودیت این مراکز از نظر تعداد و هزینههایی که نگهداری از این زنان و دختران به سازمان تحمیل میکند، موجب میشود که در نهایت این مراکز پس از مدتی نتوانند پذیرای این دختران و زنان باشند. ترخیص این دختران از این خانهها در شرایطی صورت میگیرد که معلوم نیست پس از ترخیص چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود. این در حالی است که درصد قابلتوجهی از این دختران و زنان امکان بازگشت به خانه را ندارند و ناچار ظرف مدت کوتاهی دوباره سر از خیابانها درمیآورند.
رسالت گمشده خانههای امن غیرمخفی
در همه جای دنیا خانههای امن هیچگونه نشانه مشخصی ندارند و تنها یک پلاک است؛ حتی آدرس این خانهها در هیچ کدام از کتابهای آدرس عمومی وجود ندارد و خط اورژانس اجتماعی که فقط مختص زنان خشونتدیده است، آدرس این مراکز را به شخصی نمیدهد.
همچنین هیچ مردی اجازه ورود به این مرکز را ندارد و زنان نیز اجازه ندارند آدرس این مرکز را به شوهر، خانواده و دیگران بدهند. در حقیقت این خانهها کاملا مخفی هستند و فقط پلیس از محل آنها خبر دارد و مخفی بودن این مکانها هم این دلیل است که کسانی که این زنان را مورد خشونت قرار دادهاند، نتوانند به آنها دسترسی داشته و صدمات بیشتری را به آنها وارد کنند.
حتی روزنامهنگاران نیز نمیتوانند بهراحتی از این مکانها دیدن کنند. اما به اعتقاد برخی دیدن خانه موقت زنان در تهران همانقدر ساده است که دیدن یک مهدکودک یا کارگاه خیاطی!
خانههای سلامت، مراکز بازپروری و مراکز اسکان موقت درصورتی که بهدرستی مدیریت نشوند، قطعا زمینه تشدید انواع آسیبهای اجتماعی را در میان مددجویان فراهم خواهند آورد.
تجمع دختران و زنان مددجو در این مراکز میتواند زمینه بروز شرایط بحرانیتر را فراهم کند، چرا که مددجویان با قرار گرفتن در کنار یکدیگر، تجربیات روزهای بیرون ماندن از منزل و نحوه گذران زندگیشان را در اختیار یکدیگر قرار میدهند و همین مسئله موجب آموزش منفی در میان مددجویان خواهد شد.
صورت مسئله را پاک نکنیم
با تمام این اوصاف متأسفانه مسئولان خانههای سلامت و مراکز اسکان موقت با ترخیص مددجو، وظیفه خود را تمام شده میپندارند، در حالی که مهمترین بخش فعالیت این مراکز تازه پس از ترخیص مددجو آغاز میشود؛ چرا که لازم است پس از ترخیص مددکاران وضعیت روحی و روانی و شرایط خانوادگی مددجو را برای مدتی بهطور نامحسوس تحت نظر داشته باشند تا درصورت مشاهده علائم و نشانههایی از بروز بحران، از وخیمتر شدن شرایط مددجو که منجر به ترک مجدد منزل میشود، پیشگیری شود. سازمان بهزیستی و مسئولان خانههای سلامت باید بدانند که غفلت آنان از این مهم میتواند فاجعهبار باشد.