سه‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۷ - ۰۴:۵۵
۰ نفر

حجت‌الله سیفی، امسال با فیلم بلند ویدیویی «به خاطر خواهرم» در جشنواره کودک و نوجوان همدان حضور داشت.

این فیلم، که اولین کار او برای این قشر سنی به شمار می‌رود، دیپلم افتخاری برای نگاه انسانی‌اش را از آن خود کرد. سیفی، که قبل از این فیلم‌های «کیلومتر پنج»، «جست‌وجو در شهر» و «عروس کاغذی» را کارگردانی کرده است، دو هفته قبل با دوچرخه در باره به خاطر خواهرم گفت‌وگو کرده بود. او بعد از استقبال از فیلمش در جشنواره، یادداشتی برای خوانندگان دوچرخه نوشته است.

سیفی همراه با بازیگر نوجوانش پشت صحنه فیلم- عکس از مهدی سیفی

   سال 1348، همراه خانواده‌ام در اهواز زندگی می‌کردیم. چهارده ساله بودم و در کلاس دوم دبیرستان درس می‌خواندم. به سینما خیلی علاقه‌ داشتم، ولی هنوز راه ورود به دنیای فیلم‌سازی را پیدا نکرده بودم. با یک دوربین قدیمی عکاسی می‌کردم و در مدرسه روزنامه‌ دیواری  درست می‌کردم. تازه یک دوچرخه خریده بودم که قیمتش 2500 تومان بود و باید پول آن را قسطی پرداخت می‌کردم.

 این دوچرخه را هم به عشق سینما خریده بودم. با خودم قرار گذاشتم وقتی خواستم فیلم بسازم، برای صحنه‌هایی که دوربین نیاز به حرکت دارد، از دوچرخه استفاده کنم و صحنه‌ها را سوار برآن بگیرم. بالاخره یک روز یک دوربین هشت میلی‌متری از راه رسید. هم‌کلاسی‌ام گفت بیا فیلم بسازیم، ولی زمان امتحان بود و می‌خواستم درس بخوانم. شاگرد متوسط کلاس بودم، نمی‌خواستم نمره‌هایم پایین باشد.

 بعد از امتحان خیلی سریع فیلم‌نامه  را نوشتم. اسم فیلم «ترس» بود و قصه‌اش درباره بچه‌ای بود که دارد مشق می‌نویسد و صدایی می‌شنود. ترس از این صدا باعث می‌شود او ظرف آب را روی دفتر مشق خود بریزد، بعد معلوم می‌شود این صدا مربوط به حرکت یک گربه بوده است. تازه قسط آخر دوچرخه را داده بودم که یکی آن را به سرقت برد. من هم قید حرکت دوربین را زدم! فیلم را با کلی دردسر ساختیم. از یک طرف پیدا کردن بازیگر خیلی سخت بود و از طرف دیگر فیلم‌برداری آن. با آن که مکان فیلم‌برداری ما فقط گوشه‌ای از حیاط بود، ولی کار کردن در همین مکان هم راحت نبود.

   فیلم‌های فیلم‌برداری شده را به لابراتوار دادیم تا چاپ کند. چند روز بعد که برای دریافت آن رفتیم، صاحب لابراتوار گفت هواپیمایی که فیلم شما داخل آن بود، ربوده شده و ربایندگان آن را به لبنان برده‌اند! ما هیچ وقت نتوانستیم فیلم‌هایی را که گرفته بودیم ببینیم! صاحب لابراتوار به عنوان خسارت یک حلقه فیلم خام به ما داده که با آن فیلمی به نام «پرسه‌های سوخته» را ساختم. البته بزرگ‌ترها به من می‌گفتند اتفاق‌هایی که برای فیلم اولت افتاد،‌ به معنی آن است که نباید به سراغ فیلم‌سازی بروی.

اما من مطمئن بودم این اتفاق‌ها برای امتحان کردن من بوده، تا میزان علاقه‌ام به فیلم‌سازی را بفهمم! همان‌جا تصمیم گرفتم در بزرگسالی فیلم‌ساز شوم و این راه را ادامه دهم. فقط از خدا خواستم سایه سارق‌ها از محدوده فیلم‌هایی که می‌سازم دور باشد.

کد خبر 56595

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز