همشهری آنلاین _ فاطمه عسگری نیا: نقش محلههای تهران و اهالی آن در پیروزی انقلاب اسلامی بر کسی پوشیده نیست، بهخصوص محلههای مرکزی شهر. سری به این محلهها زدیم و پای روایتهای اهالی قدیمی آن نشستیم.
- خاطره علی ربیعی، سخنگوی دولت از روزهای منتهی به انقلاب اسلامی
از جوادیه تا بازار به دنبال سخنرانیهای انقلابی
در آن روزهای انقلاب ۲۳ ساله بودم. در محله جوادیه زندگی میکردیم. درست است فعالیتهای انقلابی در مساجد محلههای پایین با شور و حال خاصی برگزار میشد، اما ما دوست داشتیم همیشه در مجالس وعظ خطیبان بزرگی که به محافل انقلابیون در بازار میآمدند، حاضر شویم. اعتقاد داشتیم این سخنرانیها به اهداف و رسالتهای انقلابی امام(ره) بیشتر نزدیک است. بعد هم سعی میکردیم این سخنان و شنیدهها را در جمع بچههای محل خود بازگو کنیم. بازار نقشی حیاتی در روند حرکتهای انقلابی داشت، به خاطر همین همیشه مجالس سخنرانی بزرگان در مساجد حوالی بازار برگزار میشد. بازار هم تکیهگاه اقتصادی مبارزات بود، هم به لحاظ در بر گرفتن مراکز مذهبی و مساجد مهم، محل خوبی برای دورهمی انقلابیون بود. خیلی اوقات همین مجالس سخنرانی به خاطر تندگویی سخنرانان علیه نظام شاهنشاهی به هم میریخت و در نهایت منجر به دستگیری روحانیون مبارز میشد. در مسیر بازگشت از این مجالس، عمدتاً جوانان انقلابی کار پخش اعلامیه را دنبال میکردند. از بازار تا جوادیه را پیاده میآمدیم وگاه اعلامیهها را دستهای در مسیر پخش میکردیم وگاه کوچهبهکوچه.
- حجتالاسلام سید محمد خلیلی طهرانی امام جماعت مسجد سنگی
کلیشهسازی تصاویرانقلابیون
جوان بودیم و سر پر شر و شوری داشتیم. پدرم روحانی بود و واعظ، اما بیشتر تأکیدش روی درس خواندن بنده بود. اما من که آن زمان همراه با دوستانم دوست داشتم در مبارزات انقلابی حضور داشته باشم، از هر فرصتی برای این فعالیتها استفاده میکردم. خوشنویسیام بین دوستان زبانزد بود و در کارهای هنری کلا ذوق زیادی داشتم. به خاطر همین، هرچه برگه رادیولوژی بود جمع میکردم برای درست کردن کلیشه و کشیدن عکس امام خمینی(ره) روی دیوارها. صبح تا شب تمام عشقمان این بود که به محض تعطیل شدن مدرسه دور هم در خانه یکی از بچهها جمع شویم. کلیشهها را با برگههای رادیولوژی درست میکردیم؛ یا عکس امام خمینی(ره) بود یا عکس دکتر شریعتی.
بعد با اسپری رنگی به خیابان میرفتیم و روی دیوارهای محله این عکسها را چاپ میکردیم. ۲ نفر از بچهها سر کوچهها و خیابان کشیک میدادند و من و یکی دیگر از بچهها با سرعت اسپری را روی کلیشه میپاشیدیم. گاهی آنقدر با هول و عجله این کار را میکردیم که وقتی به خانه برمیگشتیم دستهای رنگی و لباسهای رنگیشده خبر از کارهای پنهان و آشکارمان میداد. تا ۷ سال پیش هم وقتی در محله قدیمیمان قدم میزدم تعدادی از این کلیشههای به یادگار مانده از دوران انقلاب را میشد روی در و دیوار محله دید. از آنجا که از نوجوانی خط خوشی داشتم بچهها کار شعارنویسی روی دیوارهای محله و شهر را هم به من سپرده بودند. ناگفته نماند که در حین خیلی از این فعالیتها با حضور مأموران شاه تهدید میشدیم و پا به فرار میگذاشتیم، اما باز به کارهایمان ادامه میدادیم.
- محمد هاشم مصاحب، محله خراسان:
شرکت در راهپیماییها پنهان از چشم خانواده
آن زمان دانشآموز مدرسه علوی بودم. حضور معلمان مبارز و سخنان آنها باعث شد تا به جمع انقلابیون بپیوندم. از آنجا که این مدرسه از همان ابتدا مذهبی بود یکسری فعالیتهای انقلابی در قالب گروههای تئاتر و سرود صورت گرفت. یادم میآید سال ۵۷، نزدیک محله سرچشمه، مشغول شعار دادن و تظاهرات بودیم که نیروهای گارد حمله کردند. همراه برادرم به کوچهها رفتم. در یک کوچه بنبست، صاحب یکی از خانهها در را به روی ما باز کرد. صاحبخانه گفت بروید پشتبام و از آنجا فرار کنید. گاردیها آمدند و حدس زده بودند که ما در خانه هستیم با لگد به در میکوبیدند. کمی ترسیده بودیم که نکند بیایند داخل. فرماندهشان رسید و گفت: بیایید برویم! آن طرف جمع شدهاند. پدر و مادرم و برادر بزرگ ترم هم در تظاهرات شرکت میکردند، ولی هیچوقت به ما نمیگفتند. مادرم میگفت میروم روضه. یا برادرم میگفت میروم جایی. من هم دست خواهرم را میگرفتم و میرفتیم تظاهرات. بعد که برمیگشتند، گاهی که ما را دیده بودند، میگفتند آنجا چکار میکردید؟ من میگفتم مگر شما روضه نبودید؟
- فاطمه دهمران:
زنان در صف اول راهپیمایی
راهپیماییها اغلب با حضور زنان برگزار میشد. من هم آن زمان سنوسالی نداشتم؛ ۱۲ ساله بودم. پدرم برای شرکت من و خواهرهایم در راهپیمایی کمی سختگیری میکرد. میگفتند مراقب باشید. ولی ما از چیزی نمیترسیدیم. کافی بود به گوشمان برسد که فلان خیابان تظاهرات است، خودمان را میرساندیم. از امامزاده یحیی تا سرچشمه و محله ایران و بهارستان تظاهراتی نبود که در آن شرکت نکرده باشیم. زنان حضور پررنگی در تظاهرات داشتند. دلیلش هم این بود که اغلب پدرانمان درگیر کارهای مخفی بودند و ستادی و اگر در تظاهرات شرکت میکردند ممکن بود لو بروند. یک شب پدرم به مادرم همین حرف را میزد و میگفت اگر در تظاهرات شرکت کنند ممکن است که با لو رفتن یکی، جان همه به خطر بیفتد.
- قدیر علی آب، محله سیروس:
در لیست ترور منافقان بودم
نخستین فعالیتهای انقلابیام را همراه با دانشجویان دانشگاه تهران آغاز کردم. ۱۳ آبان در حیاط دانشگاه تهران، همراه با تعدادی از همدانشکدهایهایم در حال تبادل اطلاعات بودیم که نیروهای رژیم به طرفمان تیراندازی کردند. از آن زمان مصممتر شدم تا در فعالیتهای سیاسی حضور داشته باشم. در مسجد محل پای سخنرانی حاج آقا «رضاغرضی» امام جماعت مسجد گلشن، مینشستیم. اعلامیهها را دستنویس و چاپی در محله و دانشگاه پخش میکردیم. یادم میآید در حمایت از قیام ۱۹ دی قم به خیابانها رفته بودیم. مردم فریاد میزدند و نیروهای ارتش مقابلمان ایستادند. مردم فریاد میزدند ارتش به این... هرگز ندیده ملتی. همان زمان، یکی از دوستانم، «محسن طباطبایی»، تیر به دستش خورد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای کمیته شهید شاهآبادی بودم. سال ۵۹ یکی از برادران سپاه به منزل ما آمد و گفت: اعضای یک خانه تیمی را به همراه مجموعهای از اطلاعاتشان گرفتهایم؛ نام شما جز افرادی بود که منافقان قصد داشتند ترور کنند. منافقان آن زمان ۲ نفر یخفروش و یک نفر شاگرد فرشفروش را برای هشدار دادن به ما اعضای کمیته، شهید کرده بودند.
- محمود بازرگانی، زندانی سیاسی رژیم شاه:
چاپ اعلامیه با هزار و یک مصیبت
آن روزها ساکن جوادیه و راهآهن بودیم؛ جایی که در آن روزها آب آشامیدنی سالم نداشت. خانوادههایی مثل ما توان خرید آب شرب سالم را نداشتند و از همان آبی که در محل بود استفاده میکردیم. پدرم طرفدار پروپا قرص دکتر مصدق بود، به خاطر همین از زنجان به تهران آمد. تمام کودکیام در مسجد فردانش جوادیه گذشت. همه فعالیتهای سیاسی من با گوش کردن به رادیو شروع شد. سال ۴۹ بود.
آن وقتها ۱۳ سال بیشتر نداشتم. فهیده بودم که با رادیو میشود از وقایع جهان خبردار شد و رادیو گوش کردن من همزمان شد با مبارزات مردمی علیه ظلم و ستم شاهنشاهی. یکی از شبهای ماه مبارک رمضان، در سال ۵۲، در مدرسه برهان مشغول شنیدن سخنرانی آقای هماری بودیم که یک پسر نوجوان همانطور که نشسته بود، دستهای اعلامیه در هوا پخش کرد. همه برای برداشتن اعلامیهها عجله میکردند. من موفق شدم یکی از اعلامیهها را بردارم و همراه دوستم زیر نور چراغ کوچه مشغول خواندن شدیم. در این اعلامیه از مردم خواسته شده بود اجازه ندهند اسرائیل به این فعالیتهای ضداسلامی خود با بهرهگیری از توان و امکانات ایران ادامه دهد. نمیدانم چه شد که تصمیم گرفتم این اعلامیه را تکثیر کنم، آن هم در شرایطی که لوازم و وسایل مورد نیاز برای چاپ وجود نداشت و مجبور بودیم از دستگاه استانسیل استفاده کنیم، آن هم دستگاهی که صرفاً در مدرسه بود. برایمان قصه پر دردسری داشت؛ ساختن کلید از اتاق تکثیر مدرسه و چاپ این اعلامیه پراضطراب بود، اما موفق شدیم با هزار و یک دردسر ۱۰۰ نسخه چاپ و آنها را در مساجد شهر توزیع کنیم.
- مسجد ارک
سخنرانیها و فعالیتهای انقلابی و حوادث مهم و تاثیرگذار در مسجد ارک در طول تاریخ انقلاب اسلامی پرتعداد است. مراسم ختم آیتالله بروجردی، بحث انجمنهای ایالتی ولایتی، انقلاب سفید و حادثه فیضیه، ماجرای ۱۵ خرداد، سوءقصد به حجتالاسلام فلسفی و تعطیلی مسجد ارک، بازگشایی و از سرگیری فعالیت انقلابیون در مسجد ارک، مراسم ختم دکتر «علی شریعتی»، مراسم ختم شهید حاج آقا «مصطفی خمینی» و سخنرانی حجتالاسلام «حسن روحانی» و دیگر سخنرانان از جمله این رخدادهاست.
- سهم پاتوقهای انقلابی در پیروزی
انقلاب اسلامی ایران با حرکت مویرگی خود در پاتوقهای مذهبی و فرهنگی تهران پیش رفت. اما کانون خیلی از این فعالیتهای گسترده بازار تهران بود. قطب اقتصادی ایران که نقطه امید انقلابیون برای حمایت از حرکتهای انقلابی بود. بازاریان تهران نقش تعیینکنندهای در سرنوشت حکومت ایران داشتند. به خاطر همین اغلب مساجد و مدارس حوزوی فعال در این نقاط، انتخاب انقلابیون برای برگزاری مجالس وعظ و سخنرانی بود. از مسجد امام خمینی(ره) یا همان مسجد شاه سابق گرفته تا مسجد ارک، مدرسه مروی، مسجد آذربایجانیها و... و. تاریخ شفاهی هرکدام از این مساجد را که ورق میزنیم سهم پررنگ آنها را در پیروزی انقلاب اسلامی ایران میبینیم.
- مسجد آذربایجانیها
سخنرانی تاریخی آیتالله علامه فلسفی در مسجد آذربایجانیها در شب عاشورای ۱۳۴۲ برگزار شد که بر ضد «اسدالله علم» نخست وزیر وقت، بود. جالب این است که در این سخنرانی اسدالله علم و نصیری، رئیس ساواک، پای سخنرانی بودند. جمعیت مستمع در این شب در مسجد به حدی زیاد بودکه علامه فلسفی ناچار از راه پشتبام وارد مسجد شد. همین سخنرانی، علامه را راهی شهربانی کرد.
- مسجد شیخ عزیزالله خان
امام خمینی(ره) خرداد سال ۴۲ در مسجد شیخ عزیزالله خان سخنرانی کرد و بعد از آن علمای عظامی مانند تنکابنی و خوانساری و بهبهانی در همین مسجد متحصن شدند. رژیم پهلوی به دلیل تأثیر زیادی که این مسجد در شکلگیری و هدایت بازاریهای انقلابی داشت، مدتی فعالیتهای این مسجد را تعطیل کرد، اما تحت فشارهای کاسبان و بازار و علما این منع فعالیت چندان دوامی نداشت. افرادی مثل فلسفی روی منبر این مسجد برای مردم سخنرانی و آنها را با اندیشه مبارزه علیه استکبار و ظلم آشنا میکردند.
- مدرسه و مسجد مروی
انجمن اسلامی معلمان و انجمنهای اسلامی مهندسان برای نخستینبار در مدرسه علمیه مروی طی سالهای ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ شکل گرفت. این ۲ انجمن که به همت افرادی مانند «محمود بروجردی» داماد حضرت امام(ره)، شکل گرفت، محلی بود برای برگزاری جلسههای مختلف آیتالله طالقانی و آیتالله مطهری تا شهید بهشتی و باهنر. سایر انقلابیون و روحانیون در جلسات و کلاسهای درسی که در این مدرسه برگزار میشد شرکت داشتند.
- مسجدجامع بازار
نقش روحانیون در جذب کاسبان بازار اهمیت بسیاری داشت. همراه کردن این قشر نیاز به دانش و بیانی قوی و فوقالعاده داشت و دقت در انتخاب سخنرانان و برگزاری جلسههای وعظ و خطابه را میطلبید. اهمیت مسجدجامع بازار هم دقیقاً به دلیل قرار گرفتن آن در قلب بازار است. بزرگانی مانند مجتهدی تهرانی و آیتالله شاهآبادی از پیشنمازان این مسجد در آن دوران بودند.
- مدارس رفاه و علوی
با جدیتر شدن حرکتهای انقلابی و علنی شدنگاه و بیگاه مبارزات مردمی، دکتر باهنر و آیتالله بهشتی و دیگر انقلابیها تصمیم گرفتند مدارسی را در تهران دایر کنند که فرزندان مبارزان و انقلابیها و دیگر افراد مذهبی بتوانند بهراحتی در آنها درس بخوانند و از طرفی، برای خود پایگاهی برای جلسات و تصمیمگیریهای انقلابی تشکیل دهند. به همین دلیل هم، مدرسه رفاه را مخصوص دختران و علوی را مخصوص پسران راهاندازی کردند. این ۲ مدرسه به محض تأسیس و راهاندازی، پایگاهی برای مبارزات انقلابی شد و بعد از ورود امام(ره) به تهران هم به محل استقرار موقت امام(ره) و همراهانشان مبدل شد.
- خانههای انقلابی
آیتالله طالقانی از نخستین افرادی بود که با برپایی جلسههای تفسیر قرآن و دعوت از روحانیون دیگر برای سخنرانی، جوانان و بهخصوص دانشجویان را متوجه مسجد کرد و تفسیری نو از قرآن را ارائه داد. خانه ایشان، بهعنوان یکی از سردمداران مبارزه علیه رژیم طاغوت، محل برگزاری جلسات خصوصی و سخنرانیها و مجالس عمومی بود. کتابخانه شخصی آیتالله هم مرجعی برای جوانان جویای حقیقت و علم بود.
نظر شما