دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۶:۱۲
۰ نفر

آزاده مختاری: دختر جوانی که قربانی انتقام‌جویی اسیدی جوان هم دانشگاهی‌اش شده بود، در آخرین جلسه بازپرسی برای متهم درخواست قصاص کرد.

«می سوختم و از شدت درد فریاد می‌زدم، دستانم را زیر صورتم گرفته بودم و ناله می‌کردم، قطرات اسید روی دستانم می‌چکید و درد و سوزش بیشتر می‌شد و از آن لحظه به بعد دیگرهیچ‌چیزی را ندیدم و سیاهی میهمان چشم‌هایم شد.»

آمنه بهرامی، دختر معصومی که نوزدهم رمضان سال ۸۳، در خیابان رسالت تهران قربانی اسیدپاشی خواستگار انتقام‌جویی شده بود، در آخرین جلسه بازپرسی پرونده‌اش در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران، ‌از آن روز وحشتناک گفت و از رنج و درد وحشتناکی که در این سال‌ها با آنها مبارزه کرده است.

« هم دانشگاهیم بود اما او را به خوبی نمی‌شناختم، روزی که خانواده‌اش برای خواستگاری با خانه ما تماس گرفتند حتی اسم او را هم نشنیده بودم، وقتی گفتند پسرشان هم دانشگاهی‌ام است، قبول کردیم به خواستگاری بیایند ولی به خاطر اختلاف فرهنگی بین خانواده‌ها جواب منفی دادم، اما این جوان از آن روز به بعد با شنیدن جواب رد، کینه به دل گرفت، هر روز تهدید می‌کرد زندگی‌ام را به آتش می‌کشد، تا اینکه آن روز وحشتناک فرا رسید.

آن روز وقتی از دفتر شرکت خارج شدم در پارک نزدیک شرکت روی صورتم اسید پاشید، بعد از آن حادثه ۳ بار در ایران و ۱۷ بار در بارسلون اسپانیا تحت عمل جراحی قرار گرفتم اما به خاطر صدمات شدید اسید، سرانجام بینایی‌ام به صفر رسید. از آن زمان دیگر زمان برایم معنایی ندارد و در حالی که قبلا دختری فعال و اجتماعی بودم حالا حتی برای راه رفتن به دیگران احتیاج دارم.»

عذاب وجدان دیوانه‌ام کرد

بعد از حرف‌های آمنه، جوان متهم که پس از گذشت ۵ سال، بار دیگر چهره دختری را که با دستان او نابود شده بود می‌دید، در حالی که به شدت گریه مِی‌کرد، گفت: آقای قاضی دستور اعدام مرا صادر کنید، این ۵ سال هرلحظه‌اش برایم کابوسی طولانی بود، وقتی آمنه جواب رد داد، فکرکردم حالا که با من ازدواج نمی‌کند نباید با مرد دیگری هم ازدواج کند اما اگرمی دانستم اسید با صورت این‌کار را می‌کند، هرگز دست به این کار نمی‌زدم.

قصاص می‌خواهم

بعد از شنیدن گفته‌های متهم، آمنه با آرامش عجیبی که در صدایش بود روبه بازپرس قیصری گفت: متهم هم‌دانشگاهی من بود و ما در آزمایشگاه یاد گرفته بودیم چگونه با اسید، فلز را آب کنیم و به همین خاطر هم ایشان با اسید آشنا بودند، او  روز حادثه، از ساعت ۱۰ صبح تا ۴ بعد از ظهر، مقابل ساختمان شرکت با پارچی پر از اسید نشسته بود تا نقشه‌اش را به اجرا بگذارد.

در این لحظات متهم در حالی که گریه می‌کرد، از عذاب وجدان وحشتناکی که بر زندگی‌اش سایه انداخته بود گفت و آمنه دوباره با همان آرامش خود رو به متهم گفت: من اگر اشتباهی درباره تو کرده بودم، شاید الان عذاب وجدان داشتم ولی من هیچ تقصیری نداشتم جز اینکه به خواستگاری تو جواب منفی دادم در حالی که تو را حتی به‌عنوان همکلاسی هم به درستی نمی‌شناختم.

وی در ادامه به بازپرس قیصری گفت: آقای قاضی من قصاص می‌خواهم اما نه به خاطر انتقام‌جویی، بلکه برای اینکه برای دیگران درس عبرتی باشد تا به خاطر خودخواهی خودشان زندگی دیگران را به این راحتی نابود نکنند.‌

درپایان این جلسه، بازپرس قیصری اتهام ایراد صدمه عمدی به شاکی و نابینا کردن ۲ چشم وی را به متهم تفهیم کرد.

کد خبر 59308

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز