همشهری آنلاین _ شقایق عرفینژاد: از القاب و مناصب که بگذرید، او پسر ناصرالدینشاه بوده و عمارت را به اسم خودش و با سبک و سیاقی شبیه کاخ گلستان ساخته است. امروز میتوانید آن را در ضلع جنوب غربی میدان بهارستان ببینید. خانه جزئیات و تاریخی دارد که دانستنشان حتماً جذاب است.
خانه ظلالسلطان در سال ۱۲۵۷ خورشیدی ساخته شده است. معمارش استاد شعبان معمارباشی است و حدود ۴ هزارمترمربع مساحت دارد. خانه زمانی ساخته شده که مسعودمیرزا دیگر حاکم اصفهان نیست و از این شهر به تهران برگشته و توقع دارد، حسب شاهزادگی عمارتی داشته باشد که برازندهاش باشد و ناصرالدین شاه هم دست به دستور میشود و نتیجه عمارتی است فوقالعاده زیبا که قصد برابری با کاخ گلستان را دارد.
«رضا موسوی»، تهرانشناس و کارشناس مرمت بناهای تاریخی، میگوید: «ظلالسلطان پسر ناخلف ناصرالدینشاه است. او خونریز و مستبد است و چهره بدی دارد. شاید اگر بعد از ترور ناصرالدینشاه، به جای مظفرالدینشاه، مسعودمیرزا به سلطنت میرسید، سرنوشت کشور طور دیگری میشد. حتی با وجود اینکه مجلس شکل گرفته بود، او کارهای فاجعهباری کرد.
ناصرالدینشاه برای اینکه از شر او خلاص شود و در ضمن باعث خشم او نشود، او را به اصفهان میفرستد و والی اصفهان میشود، ولی آنقدر در اصفهان مسئله ایجاد میکند که به شاه نامه مینویسند که همین روزها کشته خواهد شد. بر همین اساس، ناصرالدینشاه دوباره او را به تهران برمیگرداند، ولی به او اجازه نمیدهد به ارگ سلطنتی برگردد. دستور میدهد زمین بزرگی در قسمت جنوبی بهارستان به او بدهند و شروع به ساخت عمارتی برای او میکند. ظلالسطان معاون یا کارداری به نام سراجالملک دارد و با نظارت او این بنا ساخته میشود. بنابراین، به نظر من، کل داستان این است که شاه نه میتواند او را از سر باز کند و نه میتواند در کنار خود نگهش دارد.»
- الگوی معماری کاخ گلستان
عمارت، ساختمانها و اجزای مختلفی دارد: عمارت دیوانخانه، عمارت سفرهخانه، حیاط سیدجوادی، عمارت سیدجوادی، حیاط مشیری، عمارت مشیرالدوله، حیاط خلوت، عمارت حیاط خلوت، عمارت سر در پیادهرو، عمارت سر در کالسکهرو و باغ دیوانخانه.
همین اسمها هم عمارتهای مختلف کاخ گلستان را به یاد میآورند. بنابراین، حتماً در معماری به کاخ گلستان نگاه شده است. رضا موسوی میگوید: «ناصرالدینشاه در معماری هم میخواسته ساختمانی برای پسرش بسازد که شبیه کاخ خودش باشد و اعتراض او را در پی نداشته باشد. بنابراین، عمارت مسعودیه برداشتی از کاخ گلستان است. زیباییها و جذابیتهای کاخ گلستان را هم دارد. ایوانهای زیبایی دارد، نماهای جذابی در آن کار شده، پایه ستون، سرستون، گچکاری، آینهکاری، مقرنس و آجرکاریهای چشمنوازی دارد و ساختمانی است که باکیفیت خوب ساخته شده است. در نهایت ماکت خوبی از کاخ گلستان است که حتی در اسمگذاری هم به نظر من مشهود است.»
او میگوید این بنا یکی از بهترین جلوخانها را دارد و آن عبارت از فضایی است برای احساس آرامش پیش از رسیدن به ساختمان. مثل سبزهمیدان که برای مسجد بازار حکم جلوخان را داشته است: «یکی از بهترین ورودیها و جلوخانهای بازمانده در تهران همین جلوخان عمارت مسعودیه است. در اینجا یک جلوخان کالسکهرو وجود دارد و یک جلوخان پیادهرو که جزو ارزشمندترین معماریهای دوره قاجار است.»
- ماجراهای مسعودیه
در طول سالها عمارت مورد اشاره محل اتفاقهای مختلفی بوده است. عجیبترین آنها این است که خانه یک مستبد تبدیل به پایگاهی برای مشروطهخواهان میشود. ظلالسلطان که انتظار داشته بعد از پدرش به مقام شاهی برسد، با به سلطنت رسیدن مظفرالدینشاه شروع به مخالفتهای جدی با برادر و برادرزادهاش محمدعلیشاه میکند و به همین دلیل، خانهاش محل رفتوآمد و جلسات و نمایشهای مشروطهخواهانی مثل ظهیرالدوله میشود. در نزدیکی همین عمارت است که بمبی زیر کالسکه محمدعلیشاه منفجر میشود و بهانهای به دست محمدعلیشاه میدهد تا این عمارت و همینطور مجلس را به رگبار ببندد.
در طول سالها ساختمان بخشهای مختلفش را از دست میدهد و کاربریهای متفاوتی پیدا میکند. رضا موسوی توضیح میدهد: «انگار در ساخت این بنا جریان منفی وجود داشته و حتماً آه و ناله بسیاری پشت بنا بوده که در طی سالیان هزار تکه شده است و هر بار یک گروه و جمع از آن استفاده کرده است. در دوره خود مسعودمیرزا تبدیل به پاتوق مشروطهخواهان میشود. از اینجا شروع میشود و در هر دورهای بخشی از بنا دست یک گروه میافتد و هیچوقت به یکپارچگی نرسیده است. همین الان هم همینطور است. مدتی یک انجمن مردمنهاد، آن را در دست میگیرد، دوره دیگر کتابخانه درست میکنند که بعد به کتابخانه ملی انتقال داده میشود. یکسری اشیای قدیمی در آنجا جمعآوری میکنند که این اشیا هم بعد به موزه ملی برده میشوند. بنابراین، پایهگذاری کتابخانه و موزه ملی در این ساختمان بوده است.»
- استقرار وزارت فرهنگ اوقاف و صنایع مستظرفه
او میگوید مسعودمیرزا کمی پیش از روی کارآمدن پهلوی، از این ساختمان میرود و به پسرش وکالت میدهد که ساختمان را بفروشد: «مستوفیالممالک دخترش همدمالسلطنه را جلو میاندازد تا ساختمان را از پسر ظلالسلطان بخرد. به اینترتیب، ساختمان به خانواده مستوفیالممالک واگذار میشود. ساختمان سندی دارد که زمان تعیین حریم خانه به آن برخوردم. در سند فقط نوشته شده عمارت مسعودیه، ولی ننوشته از کجا تا کجاست.
رضاخان زمانی که سردار سپه است بخشی از این ملک را با پول دولت از همدمالسلطنه میخرد. آنچه امروز از این ساختمان مانده، همان است که رضاشاه خریده است. بخشهایی که خریده نشده، خردخرد به آدمهای مختلف فروخته میشود. بعدها در زمان پهلوی دوم این ملک از وزارت اوقاف خریداری میشود و به وزارت آموزش و پرورش داده میشود. زمانی این اتفاق میافتد که وزارت آموزش و پرورش و فرهنگ و هنر یکی بودهاند. وقتی این وزارتخانهها از هم جدا میشوند، عمارت مسعودیه در اختیار آموزشوپرورش قرار میگیرد و فرهنگ و هنر هم به قسمت بالای بهارستان منتقل میشود که امروز وزارت ارشاد است. تا سال ۷۷ ساختمان متعلق به وزارت آموزش و پروش بود و بعد سازمان میراث فرهنگی آن را در اختیار گرفت.»
- اشتباههای بزرگ در مرمت
بیفاصله بعد از اینکه ساختمان در اختیار میراث فرهنگی قرار میگیرد، مرمت آغاز میشود. چند ساختمان آجری در آن ساخته میشود که عملاً در حریم آن است. رضا موسوی میگوید: «طبق قانون هرگونه ساختوساز در عرصه اثر تاریخی ممنوع است. ولی ۳ ساختمان دقیقاً در حریم این عمارت ساخته میشود. حتی یکبار هم شیروانی آن در حین مرمت آتش گرفت. ولی به هر حال هنوز هم در حال مرمت است.»
امروز هم در این ساختمان گاهگاه نمایشهایی اجرا میشود و کنسرتهایی برگزار میشود کهگویی در امتداد سیر تاریخی تغییرهای این ساختمان است.
نظر شما