این یعنی اینکه گزارش البرادعی در بسیاری از موارد، دارای جهتگیری غیرسازنده و محدودکننده بوده است.
به موازات چنین فرایندی، زمینه برای برگزاری اجلاسیه 63 مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک فراهم شد. زمانی که رئیسجمهوری ایران در حال سخنرانی بود، شاهد حضورنداشتن لاوروف در جایگاه نمایندگان روسیه بودیم.
این امور نشان میدهد که مواضع روسیه نمیتواند در راستای منافع و اهداف راهبردی ایران تنظیم شود.
از سوی دیگر، وقتی که رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا در تاریخ 25 سپتامبر 2008 بر اهمیت همکاری با روسیه تاکید داشت، نتایج آن را میتوان در قطعنامه شورای امنیت و پذیرش آن توسط روسیه مورد توجه قرار داد.
بهطور کلی، هر گاه فرایندهای بینالمللی در راستای مشارکت راهبردی سازماندهی شود، در آن شرایط قدرتهای بزرگ قادر خواهند بود به همکاری مؤثرتری با یکدیگر نایل شوند. این امر نشان میدهد که قدرت سیاسی در سطح نظام بینالمللی آثار و پیامدهای خاص خود را ایجاد میکند.
به این ترتیب، نمیتوان تعریف یکسان و ثابتی از عدالت را ارائه داد. عدالت در حوزه سیاست بینالمللی تابعی از قدرت سیاسی و راهبردی است. چنین موضوعی را نمیتوان پدیده جدید مربوط به اجلاس حاضر دانست.
مطالعات توسیدید در کتاب تاریخ جنگهای پلوپونزی نشان میدهد که عدالت تابعی از معادله قدرت است.
بنابراین، آنچه توسط رئیسجمهوری ایران در اجلاسیه سران عضو ملل متحد مطرح شد، برداشت کاملا متفاوتی را از موضوع قدرت و عدالت در سیاست بینالمللی منعکس میسازد؛ ادراکی که تاریخ سیاست بینالمللی هیچگاه آن را منعکس نکرده است.
این امر نشان میدهد که ماهیت نظام بینالمللی با قالبهای ارزشی انقلاب اسلامی کاملا بیگانه و متفاوت است. صرفا کشورهایی میتوانند موجودیت و موقعیت سیاسی خود را تثبیت نمایند که زمینه های لازم برای قدرتسازی در حوزه سیاست بینالمللی را فراهم آورند.
تجربه اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل بیانگر آن است که 4روز بعد از سخنرانی رئیسجمهور ی ایران، قدرتهای بزرگ بدون توجه به عدالت اخلاقی و همچنین عدالت اجتماعی بر جلوههایی از اخلاق سیاسی تاکید کردهاند.
اخلاق سیاسی در نظام بینالمللی تابعی از قدرت بوده و زمینه همکاری و هماهنگی بازیگران مختلف را فراهم میسازد.
تصویب قطعنامه جدید را میتوان به منزله هماهنگی بازیگران بینالمللی علیه برنامههای صلحجویانه ایران دانست. از سوی دیگر، چنین فرایندی نشان میدهد که حقانیت سیاسی و همچنین مشارکت همهجانبه با آژانس بینالمللی انرژی اتمی نمیتواند زمینههای لازم را برای مشروعیت سیاسی و راهبردی ایران فراهم کند.
جمهوری اسلامی ایران دارای برنامههای صلحجویانه و اهداف متعالی اخلاقی در صحنه جهانی است اما واقعیتهای سیاست بینالمللی موضوعات دیگری را منعکس میسازند.
همکاری چین، روسیه و آژانس بینالمللی انرژی اتمی با کشورهای قدرتمند غربی نشان میدهد که چنین بازیگرانی از انگیزه لازم برای حل مشکلات فراروی خود برخوردارند.
از سوی دیگر، این قطعنامه پاداش مناسبی برای همکاری ایران با آژانس محسوب نمیشود. از درون چنین قطعنامهای میتوان مخاطرات امنیتی و همچنین بحرانهای متنوعی را در ارتباط با امنیت ملی جمهوری اسلامی، ثبات و تعادل خاورمیانه پیشبینی کرد.
* دانشیار دانشگاه تهران