در واقع تهران بدون آنکه ساختار شهری را تجربه کند و بتواند در راه توسعه، توازنی میان نیازها، عادات اشتغال، سلایق تبلیغاتی و حتی سنت و فرهنگ ساکنان خود با مدرنیته برقرار کند، از همان زمان بیشترین سهم آن از مدرنیته، آشفتگی ساختاری و آلودگی صوتی و بصری یک زندگی شهری شد.
هنوز از خواب بیدار نشدهایم که یکی میآید و میخواهد تمام زار و زندگیمان را بخرد و ببرد. صدای کشدارش چهار کنج خانه میپیچد. «لوازم خانه-تیرآهن- چدن- آلومینیوم و یخچال خریدارم».
دیگر چیزی برای فروختن نیست تا بدهیم و دلخوش باشیم که چند ساعت که نه، چند دقیقهای صدای هوارهای خریدار از توی بوق بیافتد.
اما هنوز صدای آزاردهنده از دور نیافتاده که دوباره صدایی دیگر شنیده میشود و این حکایت هر روز و هر ساعت ادامه دارد.
انگار از وقتی که یک روز صبح، ناغافل ما را پرت کردند وسط زندگی شهرنشینی بدون آنکه از قبل مناسبات شهری و شهرنشینی را آموخته باشیم، شهرمان همینطور آشفته و نابسامان شد. آن وقت نهتنها امکانات یک دنیای مدرن به خدمت ما نیامد بلکه همین مدرنیته عذاب جانمان هم شد.
ما گاهی آنقدر در تعریف ساختار یک زندگی شهری به خطا رفتهایم و گاهی به نابسامانیها چنان عادت کردهایم که امروز گمان میکنیم تمام اینها ملزومات یک زندگی شهرنشینی هستند و کمتر در جستوجوی چارهای برای هوارهای آدمهایی هستیم که آبگرمکن و یخچال کهنه میخرند و هندوانه به شرط چاقو میفروشند و حواسمان نیست که میان خرید و فروشهای این آدمها چرت پدربزرگ پاره میشود و خواب ناز نوزادمان کابوس میشود و به دنبال آن آدمهایی را به نسل بعد عرضه میکنیم که به علت خواب آشفته دچار استرس و مشکلات روانی، رفتاری مضاعف هستند.
بیخبریم که میان این همه آلودگی صوتی «به تعبیر دکتر فربد فدایی» سر و صدای استرسزا میتواند زمینهساز بروز برخی اختلالات روانی و مشکلات رفتاری شود.
اما وقتی تهران و چند شهر دیگر کشور آنقدر بزرگ شدند که رسیدند به واژه و مفهوم کلانشهر، بدون آنکه ساختار و نظم منطقی یک کلانشهر را دارا باشند و خانههایی کنار کارخانههای سیمان، روغن نباتی و ... ساخته شد و زیرزمینهایشان تبدیل به کارگاههای نجاری و آهنگری شد.
هرچند طی سالهای اخیر دولت و مسئولان تلاش کردند تا مشاغل و کارخانههایی که به محیط زیست طبیعی آسیب میزدند و آلودگی صوتی تولید میکردند را به بیرون از شهرها و گاهی به شهرکهای صنعتی منتقل کنند، اما هنوز در کلانشهر تهران و دیگر شهرهای بزرگ میتوان این مشکلات را کنار کلاف سردرگم ترافیک گذاشت و صدای بوقهای ممتدی را شنید که به هزار شکل درآمدهاند؛ به تصور اینکه هر قدر صدایشان عجیبتر و بلندتر باشد چراغهای همیشه قرمز زودتر سبز میشوند.
حالا کافی است، آلودگیهای بصری را هم به آلودگیهای صوتی این کلانشهر اضافه کنیم تا اثرات سوء این همه آشفتگی را در تن خسته شهروندان تهرانی ببینیم.
در ازدحام آشفتگی
برای دیدن این آشفتگیها احتیاج به مهارت خاصی نیست، کافی است میان شهر گشتی بزنیم تا ساختمانهای کوتاه، بلند و عریض و طویلی را در همسایگی هم ببینیم که نهتنها از لحاظ نوع معماری هیچ قانون مشترکی ندارند بلکه در استفاده از انواع مصالح مصرفی چنان مختارند که بیقیدانه بر سیمای ظاهری شهر وصله ناجوری به نظر میرسند.
اما در آشفتگیهای شهر نیمهمدرن تهران نباید سلیقههای متنوع و متفاوت تبلیغاتی را فراموش کنیم که در اعمال نظر آنقدر آزادند که ما امروز شاهد هجوم موجی از تبلیغات هستیم که از روی در خانهها شروع میشود و به سردر مغازهها، چسبیده به پلهای عابر پیاده، روی بدنه اتوبوسها، بیلبوردها و پنلهای تبلیغاتی و ... میرسند و حتی این اواخر تا روی تلویزیونهای بزرگ شهری هم کشیده شدهاند.
هرچند امروز ما به همه اینها عادت کردهایم و به یک زندگی مسالمتآمیز با تمام این حشو و زواید شهری تن دادهایم اما بیخبر هستیم که این آشفتگیها و ناهماهنگیهای ساختاری چه میزان میتواند اثر مخرب بر جسم و روح ما داشته باشد و میتواند موجب شود ما شهرنشینها دو برابر بیشتر پرخاشگر و تحریکپذیرتر نسبت به افرادی که در محیطهایی دور از آلودگی صوتی و بصری زندگی میکنندباشیم.
دکتر فربد فدایی ، روانپزشک و استاد دانشگاه،درباره اثرات سوء آلودگی صوتی و بصری در زندگی نیمهمدرن تهران معتقد است؛ در چنین شرایطی فرد در برابر کوچکترین محرک عصبانی میشود و ممکن است عکسالعمل نشان دهد.
به عبارت دقیقتر رفتار و کارکرد روانی طبیعی افراد کاملاً وابسته به محیط است. هر قدر این محیط آلودگیهای صوتی و بصری کمتری داشته باشد زمینه بروز اختلالات روانی و مشکلات رفتاری کاهش مییابد. در مجموع آلودگیهای صوتی و بصری یک زندگی شهری میتواند موجب کاهش توجه و تمرکز در افراد شود و سبب ایجاد اضطراب و برانگیختن دستگاه عصبی و افزایش حالتهای تحریکپذیری و پرخاشگری در افراد شود.
شهرداری و آشفتگی شهر...
اما شهرداری به عنوان مهمترین نهاد ساماندهی شهر با این پرسش مخاطب ما میشود که برای رفع آلودگیهای صوتی ناشی از فریاد دستفروشها- دورهگردها و ... که به کمک دیگر آلودگیهای صوتی شهر رفتهاند چه کردهاید؟ و تا چه اندازه در حذف و ساماندهی سدمعبرها، نمادها و المانهای زاید شهری و ایجاد فضاهایی عاری از آشفتگی در سطح شهر که نشاط و آرامش را برای شهروندان سلب کرده، موفق بودهاید؟
مهندس میثم مجیدی، «مدیریت فنی مرکز سامانه مدیریت شهری 137»، درباره مزاحمتهای صوتی و سدمعبرهای بعضی از مشاغل مانند؛ دستفروشها، دورهگردها و حتی بعضی اصناف که پیادهروها رااشغال میکنند گفت: از تاریخ سوم خردادسال 1384 تا پانزدهم مهر سال جاری در مجموع 25 هزار و 172 تماس و شکایت مردمی در 137 به ثبت رسیده است که از کل تعداد این تماسها 2/2 درصد مربوط به مزاحمت دورهگردها بوده است، اما اصناف 23/2 درصد و دستفروشها 22/1 درصد از کل تماسهای مردمی را به خود اختصاص دادهاند که در هر سه مورد، به بیش از 93 درصد تماسها رسیدگی شده است.
اما ابراهیم مداحی مدیرکل فوریتها و خدمات اضطراری شهرداری در پاسخ به اینکه برای ساماندهی این مشاغل با توجه به قدمت طولانی و حضور چندین ساله آنها در سطح شهر تهران چه طرح و برنامه جامعی وجود دارد؟ گفت: نیروهای 137 همهروزه در سطح مناطق و نواحی مستقر هستند و پس از دریافت پیام، سوژه را شناسایی و اقدام به جمعآوری آن میکنند.
البته با توجه به اینکه بخش عمدهای از این دورهگردها و دستفروشها در حال جابهجایی در سطح شهر هستند، شناسایی آنها کمی زمان میبرد. اما تاکنون هیچ برنامه جامعی برای ساماندهی این مشاغل ارائه نشده و شرایط نیز فراهم نیست.
اما گاهی چادرهایی را در سطح مناطق برپا میکنیم که دستفروشها میتوانند به شکل دورهای هر سه تا 6 ماه یکبار کالاهای خود را در این مراکز عرضه کنند.
درست است که سالها به آلودگیهای بصری شهر تهران عادت کردهایم چنانچه گاهی متوجه حضور آنها نمیشویم، این نکته به آن معنی نیست که این آلودگیها اثر تخریبی خود بر جسم و روح شهر و شهروندان را از دست دادهاند.
مهندس مهدی گلشنی، معاون آموزش و امور مناطق سازمان زیباسازی معتقد است ما چندان متوجه این آلودگیهای بصری نمیشویم اما همه ما بارها تجربه کردهایم وقتی فقط در معابر شهر قدم میزنیم و بعد از مدت زمانی به منزل برمیگردیم خسته هستیم، این خستگیها تأثیرات مستقیم و سوء همین آلودگیهاست که از راه چشم منتقل میشوند.
منظور از المانهای زاید، تیرآهنها و ضایعات فلزی و آهنی است که گاهی از کف معابر یا از جدارههای نما بیرون افتاده و نقش کارکردی ندارند، مانند؛ سیمها و کابلهای آشفته، تأسیسات کولر و ناودان، تابلوهای ناقص و شکسته پزشکان و... .
مهندس گلشنی با اشاره به گستره وسیع شهر تهران گفت: با آغاز طرح جهادی در تیرماه سالجاری ما توانستیم حذف این المانهای زاید شهری را در قالب طرحهای ضربتی مقداری پیش اندازیم، حتی با نظام پزشکی کشور در حال تعامل هستیم تا علاوه بر شناسایی تابلوهای پزشکانی که نقش کارکردی ندارند، به یکسری چارچوبهای تعریف شده درباره بحث تبلیغات شهری، برای نصب تابلوی پزشکان برسیم.
در پایان مهندس گلشنی ایجاد آرامش بصری و نشاط شهروندان را مهمترین هدف در تمام پروژههای سازمان زیباسازی عنوان کرد و گفت: باید تلاش کنیم تا جایی که میتوانیم فضایی آرام و امن برای شهر و شهروندان مهیا کنیم.
داشتن شهری عاری از آلودگیهای صوتی و بصری علاوه بر اجرای طرحهای جامع و متنوع که با هدف نظارت بر تبلیغات و معماری شهر و حذف المانهای زاید شهری و ساماندهی مشاغل تقویت کننده این آلودگیها پیش میرود، نیازمند آموزش به شهروندان نیز است.
تا زمانی که من و تو نخواهیم و نتوانیم کارکرد ایوان آپارتمان خود را بشناسیم و بهجای چند گلدان سبز آنجا را پر از خنزر و پنزرهای انباری کنیم یا به خودمان اجازه دهیم که در بیوقتی روز صدایمان را هوار کنیم روی سر اهالی محل و داد بزنیم که چه میخریم و چه میفروشیم و یا خیلی از عادتهای ساده دیگری که جزء رفتار روزمره ما شده، چهطور میتوانیم شهرنشینی مدرن را تجربه کنیم؟
آنوقت ما روزی ناغافل میان این همه آشفتگی و آلودگی صوتی و بصری در راه توسعه شهری زیر چرخهای مدرنیته له و فرسوده میشویم بدون آنکه متوجه شده باشیم.