اما سؤال این است که آیا به راستی در ایران چنین است؟ یکی از نقدهای وارده به روش اشاعه گردشگری در کشورمان، عدمارتباط روشن و مداوم میان دولت و دانشگاه است. تحلیلگران موضوع گردشگری به خوبی از این حقیقت آگاهند که ارتباط میان اساتید دانشگاه و دانشجویان رشتههای مربوط به گردشگری از یک طرف و دولتمردان از طرف دیگر، چنان ضعیف است که طی این سالها تنها کمترین اثر از آثار این ارتباط دیده شده، که البته به نتیجه قابل استنادی هم منجر نشده است.
از یک سو مشاهده میشود که اساتید دانشگاه تنها به تربیت دانشجویان مشغولند و رغبت چندانی برای کمک به دولتمردان و یا حتی نقد روشهای دولت در اشاعه گردشگری نشان نمیدهند، که این موضوع خود جای بحث دارد و از سوی دیگر نیز، در اتخاذ تصمیمگیریهای دولتمردانی که بر مسند گردشگری تکیه زدهاند، دعوت از اساتید و مشورت با آنها دیده نمیشود و اگر هم اندکی رایزنی میان آنها وجود داشته باشد، ندیدهایم و نشنیدهایم که روشهای اصولی دانشگاهی در نحوه رونق گردشگری کشور، تاثیری بگذارند.
تا به حال، آماری از جذب دانشجویان گردشگری بعد از فارغ التحصیلی، در سیستم دولتی و در بخش گردشگری ارائه نشده است. ندیدهایم و یا کمتر دیدهایم که مدیران گردشگری از پایاننامه دانشجویان که گاهی براساس نیازهای جامعه گردشگری کشور تنظیم و ارائه میشود، بهرهبرداری کنند، یا حتی خودشان به اساتید دانشگاه و دانشجویان پیشنهاد بدهند که در موضوعات و موارد مورد نیاز گردشگری، تحقیق و پژوهش انجام دهند.
روی دیگر این تراژدی چنین است که میبینیم در سالهای گذشته تا اندازهای رابطه کلیشهای و غیرحرفهای میان بخش خصوصی و دولتی و آنهم بیشتر در قالب برگزاری همایشها و سمینارهایی با عناوین مختلف وجود داشته است، اما خبری از همین ارتباط ناقص، بین بخش خصوصی و دانشگاه نبوده است.در یک کلام دانشگاه بهعنوان مغز متفکر، موقعیتی که شایستهاش است را نه در میان کسانی که قرار است بسترها را فراهم کنند و نه در میان کسانی که باید از بسترهای آماده شده، بهرهبرداری کنند، ندارد.
گردشگری علمی است که در کشور ما هنوز به تجربه تبدیل نشده و با این حال، ما که هنوز تجربهاش را نداریم، از علم این صنعت نیز خود را بیبهره کردهایم.بیان کردیم که در ارتباط میان دولت و دانشگاه، دانشگاه و مردم و دولت و مردم (منظور از مردم، بخش خصوصی در صنعت گردشگری است) ضعف داریم، اما مشکل وقتی نمایانتر میشود که بدانیم این سه نه تنها میباید ارتباط دو به دو با هم داشته باشند، بلکه باید بهعنوان رئوس یک مثلث، در ارتباطی تنگاتنگ باشند. اضلاع این مثلث را نیروی انسانی تشکیل میدهد و دقیقا به همین علت، گردشگری مدیریت ویژهای را طلب میکند. ارتباط با دانشگاهیان برای دولتمردان بسیار مفید است. چنانکه دانشگاه میتواند آمارهای علمی و کمخطا را در حوزههای مربوط به گردشگری ارائه کند.
سایتهای تاریخی و طبیعی شاید که بتوانند گردشگران را به مقصد بکشانند، اما اگر قرار باشد که به گردشگری بهعنوان منبع درآمد نگاه کنیم، این شیوه خدمات ماست که این مهم را برآورده میسازد. از آنجا که طی این سالها سعی کردهایم برای آوردن گردشگران بیشتر به کشور تلاش کنیم، آمارهایی را درست یا غلط، ارائه کردهایم که به میزان درآمد نپرداختهاند و به همین دلیل شبهاتی را برایمان به وجود آوردهاند. از دو میلیون نفری که طبق آمارهای گردشگری در سال 1386 وارد کشور شدهاند، حدود 60درصد آنان از کشورهای عراق، افغانستان و پاکستان بودهاند و ناگفته پیداست که به چه میزان ارزآوری برایمان دارند و یا اصولا با تعریف گردشگر سنخیت دارند.