انسان امروز از سکوت و لذتبردن از آن عاجز شده است و ناتوان در بودن و ماندن در آن!سکوت در ادبیات اجتماعی ما عموما در بار معنایی منفی آن به کار برده شده. نظیر آنچه که زندهیاد اخوان ثالث در شعر زمان به آن اشاره دارد؛ سلامات را نمیخواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است.پذیرش خاموشی، ناتوانی انسان برای تغییر و اصلاح تلقی شده است. در حالی که سکوت در ادبیات ایران مفهومی پرمعنا دارد. در این رویکرد سکوت، فضایی امن برای بازنگری در خود، زمینهساز بازخوانی افکار و اندیشهها و وسیلهای مهم برای کنترل و رفتار و کردار آدمی است.
در ادبیات و در شعر شاعران ایرانی سکوت، گاه انتخابی، گاه اجباری و گاه از سر رمز آلودگی و سرشار از گفتنیها و علامتها است. سکوت در ادبیات روانشناسی ریشه در افکار پریشان و ناهنجار دارد و نوعی بیماری به حساب میآید.
در این صورت است که حرف نزدن، ساکت ماندن و به رفتارهای عاطفی دیگران پاسخ ندادن از علائم افتادن در دام سکوت است. همچنین سکوت بین انسانها را میتوان نبود صحبت نامید. سکوت، نبودن صدا نیست، بلکه بعضی اوقات سکوت اصلا وجود ندارد. زیرا همیشه سر و صدا است. همچنین به این معنا نیست که بگوییم سکوت یعنی گفتن هیچی. صحبت کردن مانند یک خط شعاع است، اما با ایماء و اشاره.
حرکات رفتاری حتی اگر در سکوت صورت گیرد، باز هم مانند یک خط شعاع در سکوت به کارگرفته میشود.
حرف نزدن، ساکت ماندن، به رفتارهای شخصی و عاطفی دیگران جواب ندادن، از علائم افتادن در دام سکوت است.
در مواقع بسیاری، سکوت کردن میتواند عکسالعملی در مقابل یک وضعیت دشوار باشد. این سکوت نوعی انتخاب برای نگفتن است که میتواند علامتی باشد مبنیبر اینکه فرد برای متعادل شدن نیاز به کمک ما دارد. با این حال در مواقعی نیز سکوت به معنای یک رفتار ناهنجار نیست بلکه انتخاب فرد است برای اینکه یک راز خانوادگی یا یک سنت دوستانه را پوشش دهد.
گاه زمانی سکوت ما را دربرمیگیرد طوری که دوست داریم وارد عالم رؤیا و لذتبردن از رؤیاها شویم. این لحظاتی است که برای خود ساختن، آرامش و تعادلبخشی به روح و روانمان ضروری است.
سکوت به ما اجازه فکر کردن قبل از حرف زدن میدهد. برای فکر کردن و تمرکز باید سکوت کنیم و در این مرحله است که احساس میکنیم این سکوت باعث ایجاد و تقویت حال خوب برای ما میشود.
با این حال بعضی از اشخاص به راحتی نمیتوانند سکوت را تحمل بکنند و دچار استرس و افسردگی میشوند و از سکوت هراس دارند.
یادمان باشد که اشخاص با همدیگر فرق میکنند. هرکسی عکسالعمل خاص خودش را دارد. بعضی از اینکه مورد تمسخر دیگران واقع نشوند و یا اینکه دیگران حرفشان را نمیفهمند، سکوت میکنند و بعضی دیگر نیز از این طریق میخواهند ابراز عقیده کرده. یا حرف خودشان را به کرسی بنشانند.
باید گفت که قدرت مبارزه با قانون و قدرت گفتن «من نمیتوانم» و یا داشتن مدعای امروزی همیشه مقدور و ممکن نیست. در هر صورت مشکلات یا دشواریهای زندگی اجتماعی، شهرنشینی و به دست آوردن یک احساس خاص و حتی ناشناخته، فرد را به مشکلات میکشاند و منجر به سکوت میشود.
از زاویهای دیگر سکوت میتواند یک انتخاب و اراده شخصی باشد، برای سخن نگفتن. در واقع ما در زندگی اجتماعی و به تجربه یاد میگیریم که در مواقعی ساکت بمانیم و حرفی نزنیم و این نوع سکوت کمتر فراموش میشود.
پس میتوانیم بگوییم که سکوت اکتسابی است و میتوانیم یاد بگیریم ساکت بمانیم یا ساکت نمانیم و یا در چه مواقعی سکوت کنیم و چه زمانهایی نه.
از سوی دیگر واقعیت این است که اگر بیش از حد و اندازه وارد دنیای سکوت بشویم، باعث تقویت سکوت میشود و ما به راحتی از این مهلکه نمیتوانیم خارج شویم. این قسمت را میتوان به معنای منفی سکوت نامید که باعث بسته شدن و قرار گرفتن ما در موقعیتی میشود که به راحتی نمیتوان از آن خارج شد.
از بعدی دیگری میتوان گفت گاهی سکوت یک نوع وسیله گریز است. ما گاهی اوقات میتوانیم سکوت اختیار کنیم. آن هم به خاطر اینکه با مسائل نگرانکننده مواجه نشویم.
حال سؤال این است که آیا سکوت ابعاد دیگری نیز دارد که با تاریخ و فرهنگ یک جامعه رابطه داشته باشد؟
در برخی از فرهنگها یا ادیان، سکوت امری با ارزش تلقی میشود. مثلا در فرهنگ مردم آسیای شرقی و چین، سکوت مملو از رازهای سنگین است. سکوت به معنای احترام و یادبود به کار میرود و اساساً کمسخن گفتن یک ویژگی خوب به شمار میآید.
سکوت یک نوع بیماری تعریف نشده است، اما باید توجه داشت که میتواند علامتی برای برخی بیماریهای خاص باشد. بنابراین سکوت میتواند نمایانگر درد و رنج و مشکلات روانی باشد. اما نباید زندانی سکوت شد و در حصار سکوت سلامت روانی و اجتماعی خود را از دست داد.
بعضی اوقات افراد با سکوت کردن خود یک نوع فشار روحی و روانی بر دیگران وارد میکنند و از وسیلهای به نام سکوت خشم و ناراحتی خود را بروز میدهند و البته این بهتر از جیغ کشیدن و فریاد زدن است.
به عبارت دیگر یک سکوت معنادار و دردآلود، سکوتی است که به سختی یک دیوار باشد. حتی بدتر از یک فریاد.
همچنین سکوت گاهی میتواند به مانند یک نوع واکنش منفی به مثابه خشم علیه خویش باشد.
عموما سکوت و تنهایی با هم میآیند و نتیجه آن برقرار نکردن ارتباط و همدلی با دیگران است. در این حالت حرف زدن و برقراری ارتباط انسانی میتواند این دیوار سخت را بشکند و راه را برای سخن گفتن و خود را نشان دادن هموار کند.
برای خروج از تنهایی هنگامی که فرد در اثر برخورد با مشکلات ، ترس، شک و تردید سکوت اختیار میکند روشهایی وجود دارند که میتوانند در از بین بردن سکوت موثر واقع شوند، مانند شوخطبعی.
البته گوش کردن خودش باعث شکسته شدن سکوت میشود. ولی باید بدانیم که گوش دادن به یک گفتوگوی ساده نمیتواند موثر شود. بلکه باید شخص مقابل درباره چیزی حرف بزند که مورد علاقه شدید و یا مسئله ذهن آن فرد باشد. با تمام اینها باید گفت هر چند سکوت در زندگی لازم است- مانند شب که سکوت در آن لازمه زندگی است- اما نباید در انتخاب و به کار بستن آن زیادهروی کرد.
همچنین سکوت میتواند قابلیت انتقالی بالایی داشته باشد. شخص در این وضعیت میتواند عکسالعمل بدون حرف زدن داشته با شد.
به هر حال حرف نزدن و سکوت کردن سد راه ارتباطات میشود. شخصی که در این موقعیت قرار میگیرد نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار بکند.
از سویی دیگر خجالتی بودن میتواند با سکوت ارتباط داشته باشد. وقتی شخص جرأت ابراز عقاید خود را ندارد و از نگاه کردن به دیگران و گوش دادن ترس دارد، با ناامیدی میگوید: این کار از من ساخته نیست و سکوت میکند.
اکثر اوقات شاهد اشخاصی هستیم که برای اولین بار در یک جمعی مینشینند و فقط به دیگران گوش میدهند. اینها اشخاصی هستند که دوست دارند حرف بزنند ولی تا زمانی که از آنها دعوت به حرف زدن نشده است، در سکوت خود باقی میمانند. این وظیفه ما است که به آنها جرأت و اجازه حرف زدن را بدهیم.
همچنین در مواقع خاصی مثلا وقتی کسی عاشق میشود، شدیدا در افکار خود غرق شده و سکوت اختیار میکند. اگر از او بپرسیم چه شده؟ جوابی نمییابیم، جز سکوت. از رفتار و احساساتش متوجه میشویم که عاشق شده است.
در هر صورت میتوان گفت در طول روز ما نیازمند سکوت کردن و دقایقی را با خود بودن هستیم. دقایقی در روز سکوت کردن باعث میشود که فقط با خودمان صحبت بکنیم. مخصوصا افرادی که نیاز به سکوت آخر روز دارند. بعضی اوقات خیلی خوب است که تلویزیون و رادیو را خاموش کرده و حتی در تاریکی و در آرامش فکر بکنیم و تصمیم بگیریم.
تجربه ثابت کرده است که در مواردی اینگونه به تصمیمات مهمی دست مییابیم. شما هم امتحان کنید و از نتیجه آن لذت ببرید!به ویژه اینکه این سکوت در پایان غوغای روز میتواند موجب تخلیه عصبانیتها و فشارهای عصبی شود.
سکوت روزانه باعث ایجاد ایدههای جدید میشود و راههای جدیدی پیشپای ما میگذارد. یادمان باشد بعضی مواقع سکوت باعث پیشگیری از یکسری مسائل دردسرزا میشود. بعضی مواقع سکوت کردن،سبب میشود که بهتر در مورد ایدههایمان تمرکز کنیم. مواقع سکوت، مواقع آرامش است که به ما اجازه تصمیمگیری میدهد تا اینکه بدانیم کجا هستیم و چه میکنیم. بعضی مواقع واقعا باید سکوت کنیم تا اینکه هم بتوانیم به خوبی تمرکز ذهنی داشته باشیم و هم بتوانیم به دیگران گوش فرا دهیم.