جستوجوی پلیس برای دستگیری این زن جوان، 28 تیر ماه و بهدنبال پیدا شدن جسد خونآلود مردی در ساختمانی نیمه کاره در مرکز پایتخت آغاز شد.
وقتی کارآگاهان اداره قتل پلیس آگاهی تهران همراه با بازپرس جنایی در ساختمان نیمهکاره حضور یافتند، با جسد مردی 30 ساله مواجه شدند که بررسیها نشان میداد چند روز از مرگش گذشته است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مشخص شد مرد جوان بهخاطر ضربه جسم سنگینی که به سرش وارد شده به قتل رسیده است و به این ترتیب، بررسیهای تخصصی زیر نظر قاضی شاملو - بازپرس شعبه اول دادسرای جنایی تهران - برای کشف راز این جنایت آغاز شد.
کارآگاهان در بررسیهای اولیه تعدادی از دوستان مقتول را که احتمال میرفت از ماجرای قتل او باخبر باشند، دستگیر و بازجویی از آنها را آغاز کردند. این بازجوییها پلیس را به زن جوانی به نام مریم رساند که آخرینبار همراه مرد جوان مشاهده شده بود.
از آنجا که زن جوان تنها سرنخ پلیس برای کشف معمای این جنایت بود، دستور بازداشت وی صادر شد و ماموران در ادامه تحقیقات دریافتند از مدتی قبل این زن به همراه مقتول با یک باند بزرگ موادمخدر همکاری داشتهاند.
پلیس که احتمال میداد مرد جوان در جریان تسویهحساب بین اعضای این باند به قتل رسیده است، جستوجوها برای دستگیری مریم را ادامه داد و مدتی بعد گروه تحقیق دریافت این زن به تازگی به اتهام حمل موادمخدر دستگیر شده و در زندان اوین دوران محکومیت خود را میگذراند.
بنابراین با هماهنگی قضائی، زن جوان به اداره دهم پلیس آگاهی تهران انتقال یافت و تحت بازجوییهای فنی قرار گرفت. درحالیکه تنها مظنون جنایت در جریان بازجوییهای اولیه مدعی بود از ماجرای قتل بیخبر است، اما در ادامه تحقیقات لب به بیان حقیقت گشود و به جنایت اعتراف کرد.
این زن به ماموران گفت: 10 سال قبل بعد از جدایی از همسرم، همراه فرزند خردسالم خانواده خود را در یکی از شهرهای غربی کشور ترک کردم و برای ادامه زندگی به تهران آمدم. وقتی وارد تهران شدم، زندگیام بدجوری تغییر کرد.
من بعد از آشنایی با افراد مختلف وارد باندهای موادمخدر شدم و مجبور بودم از طریق توزیع مواد، زندگیام را بگذرانم. به همین خاطر در طول این 10 سال همیشه با افراد خلافکار سر وکار داشتم.
وی ادامه داد: مقتول یکی از افرادی بود که در جریان فعالیت در یک باند مخدر با او آشنا شدم. چند ماه از آشنایی ما میگذشت که بر سر مسائل مختلف بین ما اختلاف افتاد.
به همین خاطر یک روز که در ساختمان نیمه کاره قرار گذاشته بودیم تا اختلافاتمان را حل کنیم، با وی درگیر شدم و در یک لحظه با استفاده از آجری که در آنجا بود ضربهای به سرش زدم.
ضربه آنقدر محکم بود که مرد جوان گوشهای روی زمین افتاد و من که ترسیده بودم به سرعت از آنجا خارج شدم و پا به فرار گذاشتم. باور کنید من قصد کشتن او را نداشتم و بعد از فرار نیز تا چند روز از مرگ او بیخبر بودم و تصور نمیکردم وی با ضربه من جان خود را از دست دهد.
سرهنگ کارآگاه سعید لیراوی - معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت - با بیان این خبر گفت: متهم هماکنون در بازداشت به سر میبرد و تحقیقات تکمیلی درخصوص این پرونده ادامه دارد.