این در شرایطی است که در جهان پیشرفته، آمار را کمتر انکار میکنند و با دردست داشتن آمار دقیق با آسیبهای اجتماعی روبهرو میشوند؛ چیزی که در کشور ما کمتر به چشم میخورد.
در این کشاکش سیستم اطلاعرسانی و جلب همکاری و اعتماد جامعه، بهترین روش پیشگیری از اعتیاد است. از سوی دیگر روابط انسانها و تاثیر آن بر اعتیاد و همچنین بهداشت خانواده و نقش آن، حتی در دوران قبل از تولد و کودکی بسیار مهم است و از تاثیر آن در بزرگسالی نمیتوان به آسانی گذشت.در این باره با محمود اقبالی مدیر «کانون آینه» که 7 سال است از این دریچه پیام بهبودی را با ترویج روشی موسوم به 12قدم به گوش بیماران اعتیاد در ایران میرساند به گفتوگو نشستیم. به گفته او، این بنیاد بنا شده تا «تصویرگر انکارها و زبان رنجهای هموطنانی باشد که از اعتیاد رنج میبرند.»
- امروز فعالیتهای شما بیشتر معطوف به آگاهی رسانی است. آیا امیدوار هستید که یک روز با کمک افراد توانمند خیّر این فعالیتها کاربردیتر دنبال شود؛ همچون ایجاد کلینیکهای ترک اعتیاد و مددرسانی به افراد در حال ترک؟
به آن فکر نکردهام. اما شاید به این دلیل بود که ما، شهرک بهبودی را پیشنهاد دادیم تا به جای اینکه معتاد را دستگیر کنند، اورا به «شهرکهای بهبودی» بفرستند که میتواند جایی باشد که حتی کارتنخوابها را به آن بفرستند و خود بهبودیافتگان، (کسانی که سالها است در بهبودی هستند) میتوانند دست آنها را بگیرند و کمکشان کنند. بهبودیافتگان در ایران بسیارند. حدود ۳۰۰ هزار تن با برنامه «۱۲قدم» هر روز به رهایی نزدیکتر میشوند. تا آنجا که من میدانم این برنامه ۷۰ سال است که در جهان رایج شده و ۱۰ سال است که به ایران آمده و رشد بسیار خوبی کرده است. اما چون رشد اعتیاد چشمگیر بوده، در این باره باید یک اقدام اساسی کرد.
- گذشته شما در رابطه با موادمخدر، چقدر به شما در کمک کردن به معتادان یاری میدهد؟ آیا این تجربیات انگیزه اصلی شما بود؟
بله، ارتباطی مستقیم دارد با رنجی که خود من با این بیماری داشتم و دردی که از این بیماری کشیدم. این درد یک درد مشترک است. عملکرد این بیماری در همه آنانی که گرفتارش میشوند یک نوع است. در نتیجه وقتی که به بهبودی رسیدم، وظیفه خودم دانستم که به همدردان و هموطنانی که گرفتار آن هستند، کمک کنم.
تمام پیام من به دوستان، پدران و مادران، هموطنان و مسئولان تصمیم ساز این است که ما باید از مدارس آغاز کنیم. چرا که الان نوجوانان ما، در معرض آسیب هستند. باید از دبستانها به بچهها آموزش داد که موادمخدر چیست و چه اثراتی دارد.همچنین در شرایطی که بیکاری و فقر گسترش یافته، از این ۳۰۰ هزار تنی که از اعتیاد رها شدهاند، میتوان به عنوان الگوهای بهبود یافته دعوت کرد تا با حضور در مدارس داستان زندگی خودشان را برای بچهها بازگو کنند. ما اگر به جای پلیس، یک بهبود یافته را که آسیب اعتیاد را لمس کرده به مدرسهها بفرستیم، بسیار مؤثر است.
- بهنظر شما اطرافیان تا چه اندازه میتوانند در ترک اعتیاد به ما کمک کنند؟
باید بلد باشند. این را همیشه میگویم. به همین دلیل عرض کردم که معتاد بهبودیافته میتواند مؤثر باشد. چون «زبان برادر، مرده را برادر، مرده میداند». کسی که خودش زخمی شده، بیشتر میتواند کمک کند.
باید بگویم که همیشه اطرافیان دلسوز، همچون پدر و مادر، زبان کودک خود را نمیدانند. به همین خاطر پدر و مادرها باید بیماری اعتیاد را بشناسند. همانطور که ما به فرزندانمان دوچرخهسواری یاد میدهیم، همینطور باید یاد بگیریم که چطور با فرزندمان راجع به آسیبهای اجتماعی صحبت کنیم.
چون آگاهی نداریم، میخواهیم خودمان یک طوری مسئله را حل کنیم و پنهان کاری هم میکنیم که «آی کسی نفهمد بچهی من موادمخدر استفاده میکند». بهترین راه حل این است که با زبانی عاشقانه با معتاد برخورد کنیم. بهنظر من، این بیماری یک بیماری روحی روانی است؛ بیماری انکار و پنهانکاری است و اطرافیان هم به این بیماری مبتلا میشوند. به همین دلیل اطرافیانی که دلسوز هستند، اگر هشیار باشند باید بروند و یاد بگیرند.
- شاید کمتر کسی بداند که شما خودتان راهنما و مربی چندین جوان معتاد هستید. در کمک به ترک اعتیادشان، ساعتها پای تلفن با آنها صحبت میکنید. میتوانید توضیحی در این مورد بدهید ؟
صادقانه بگویم، منقلب میشوم وقتی صدای هموطنی را میشنوم که زخمی است، از صدایش میفهمم که کجا ایستاده است. دعوتش میکنم. من پایگاهی اینترنتی درست کردهام به نام بهبودی و در یک ساعت معین بچهها در این اتاق دور هم جمع میشوند.
حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر. کسانی که به نشستهای حضوری دسترسی ندارند، میآیند راهکارها را یاد میگیرند. یا از این طریق یا تلفن و ایمیل راهنماییشان میکنم. با اینها بیشتر به این دلیل در ارتباط هستم که همدرد را حس کنند و هم حس کنند که یک نفر مثل خودشان، دردشان را میفهمد.
همانطور که وقتی خانه آتش میگیرد، دنبال آتشنشان میگردیم، در این مورد هم باید دنبال کسی باشیم که بلد است چهکار کند. با زور و تشر و تنبیه، این کار درست نمیشود. به زبانی عاشقانه و عملکردی حرفهای نیاز دارد. دعوت من از دوستان همیشه این است که برای یک کار گروهی نپرسیم «چی گیر من میآید؟»، بلکه بپرسیم «چه مسئلهای را میتوانم حل کنم». این است که از هموطنانم عشق و وقت میخواهم.
- ظاهرا در حال تهیه یک فیلم هستید؟
در حال ساختن یک کار مستند در رابطه با آسیبهای اجتماعی هستم. مثلاً فیلمی دارم که دختران ۱۲ ساله دور هم نشستهاند و مواد استفاده میکنند. وحشتناک است. آدم این صحنهها را که میبیند، از درون فرو میریزد.
یک سری فیلمهایی هست که خیلی حسی است؛ به زبان انگلیسی و با زیرنویس انگلیسی. مدتهاست که این فیلمها را دارم. موادمخدر همیشه هست، کاریاش هم نمیشود کرد. اما عملکرد بیماری را کسی نمیداند. فکر میکند موادمخدر را کنار بگذارد، بیماری تمام شده. اما آن موقع بیماری تازه چهره نشان میدهد. 3 درصد این بیماری، موادمخدر است و ۹۷درصد آن شاخههای دیگری دارد.
این را جامعه باید آموزش ببیند. با گفتن این که «موادمخدر مصرف نکن، غیرت داشته باش» چیزی درست نمیشود. باید آگاهی داد. چهرهها و عکسها را باید ببینند. این وظیفه مسئولان هم هست. من معتقدم که رسانهها نقش مهمی دارند. رسانهها باید آگاهانه اطلاعرسانی کنند.
- پیام شما برای جوانان و معتادان چیست؟
تنها پیام صادقانهای که میتوانم بگویم، این است که به این خاطر آمدهام و جلوی صف ایستادهام که بگویم الگویی از کسی هستم که آسیب این بیماری را دیده ؛ این بیماری همه را یک طور ویران میکند. شخصیت، مقام، ثروت، خانواده نمیشناسد. این بیماری و در هر ردهای از اجتماع حضور دارد.
من همیشه لذت موادمخدر را به یک اتوبان چند بانده که تو را با خود میبرد، تشبیه میکنم ولی این اتوبان مرتب باریک و باریکتر میشود و در انتها هم یک دیوار بتنی بزرگ جلوی صورت توست که یا با سرعت به آن برخورد میکنی یا اینکه ماهرانه به زندگی برمیگردی....