طبقه خاموش کسانی هستند که چون شغلی ندارند، هیچ اتحادیه و سندیکایی هم از حقوق آنها حمایت نمیکند. در نتیجه جامعه کاملا به مطالبات این طبقه بیتوجه میماند؛ مطالباتی که انباشت تدریجی آن در یک برهه خاص میتواند نقطه آغاز یک تحول اجتماعی شود. مابهازای این طبقه در جامعهشناسی شهری، شهروندان فاقد سکونتگاه دارای پلاک ثبتی هستند.
این شهروندان فقط بیخانمانها نیستند. جهانگردان تکرو یا به هر دلیل غیرساکن در هتلها، کارگران فصلی، مسافران در راهمانده، دانشجویان شهرستانی و چندین گروه اجتماعی کاملا محترم دیگر میتوانند در همین رده طبقهبندی شوند. در شهری مثل تهران با جمعیت شبانه 7میلیون که در روز به 12میلیون نفر بالغ میشود،شمار این طبقه ممکن است بیش از30درصد از کل جمعیت شهر را دربر بگیرد.
اما از آنجا که براساس یک مدل قدیمی فرانسوی، شهروندان دارای پلاک ثبتی سهامداران عرصه مشاع شهر محسوب شده و به تبع دیگران بیبهره از این موقعیت تلقی میشوند، مدیریت شهری به عنوان هیأت مدیره آن عرصه وسیع سهامی به غیر سهامداران، یعنی مجموع گروههای اجتماعی پیشگفته بیتوجه میماند. اگر هم توجهی بوده در حد احداث گرمخانههایی بوده با کیفیتی که توصیف آن در حوصله این سطور نیست.
بعد: ارائه سرپناه موقت به در راه ماندهها و بیخانههای شهر (بیخانمان، تحقیر برمیانگیزد، به همین خاطر اصرار هست که عبارت بیخانه جایگزین آن شود) حداکثر یک وظیفه اخلاقی برای مدیریت شهری تلقی میشود. مدیرانی که به شکل قابل توجهی در این باره فعالیت کنند، بعضا حتی متهم به اتلاف عوارض پرداختی شهروندان به مواردی میشوند که نه مطلوب عوارض پردازان است و نه اساسا جزو وظایف اصلی دریافتکنندگان عوارض.
از سوی دیگر، از آنجا که تصور از بیخانه های شهر، اغلب مطرودین اجتماعی، مثل مجانین و معتادان و ... بوده، سرپناه موقت هم عمدتا شامل سازهای بوده متناسب با همین تصوری که از چنین شهروندانی وجود دارد. در حالی که اولا مطرودها فقط درصد معدودی از بیخانههای شهر را دربرمیگیرند و از سوی دیگر، ارائه سرپناه موقت امروزه یک فرصت فراخ و جذاب برای فعالیت اقتصادی در شهر محسوب میشود؛ فرصتی که تاکنون مورد بیتوجهی مدیریت شهری در ایران قرار داشته است.
سرانجام: جمعیتی چند میلیون نفری که تریبونی برای ابراز مطالبات خود و پیگیری حقوق شهروندی خود ندارند؛ این است ماجرای بیخانههای تهران. اکثریتی خاموش که البته سرپناه، ولو موقت، فقط یکی از مطالبات آنان است، روزگار دور ویرانههایی در گوشه و کنار شهر سرپناه شماری از این بیخانهها بود. جالب است که اکنون اگرچه سکونت در ویرانه جرم تلقی میشود، اما مابهازایی انسانی و منطقی برای آن نیز از سوی شهروندان محترم برخوردار از سرپناه نیز اندیشیده نشده است.