همشهری آنلاین - زهرا بلندی: از مادرش به عنوان مهمترین انگیزهدهنده برای آغاز مشارکت در مدرسهسازی یاد میکند، اما وقتی چکیده داستان زندگیاش را مرور میکنیم، نقش مادر در تمام قدمهای بزرگ و کوچکی که برداشته کاملاً پیداست.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
روزهای کودکی «حمیده ریحانی»، معلم ۵۶ساله، در مراسم مذهبی و گروههای خیریهای که در حسینیه خانوادگی و منزل توسط مادرش برگزار میشد، گذشت. آن روزها آرزویش این بود که وقتی بزرگ شد او هم یکی باشد مثل فرشته خانم، مادرش. با همین انگیزه، او هم از نوجوانی به چنین فعالیتهایی روی آورد: «اوایل همهچیز با تدریس قرآن در مساجد و خانه همسایهها، مشارکت در امور خیر و... آغاز شد و به مرور و از سال ۱۳۶۸ با آغاز فعالیتم به عنوان معلم ریاضی در مدرسه، رنگ و روی تازهای به خود گرفت.»
پای تخته در روستاهای منطقه۲۰
اوایل کارش در یکی از مدارس منطقه ۹ بهعنوان دبیر ریاضی مشغول شده بود، اما مدام دنبال مدرسه در روستاها و نقاط محروم شهر میگشت تا بتواند برود آنجا و به بچههای کمتربرخوردار درس بدهد. جستوجوهایش نتیجه داد و توانست این کار خیر را در روستاهای باقرشهر و کهریزک شهرری شروع کند: «ساکن منطقه ۵ بودم و با وجود سختیهای راه، ۱۲ ساعت از موظفی تدریسم را در روستاهای منطقه ۲۰ میگذراندم. ۲سال بعد وقتی متوجه کمبود دبیر ریاضی در دیگر روستاهای این منطقه شدم، تصمیم گرفتم بهطور کلی در این محدوده خدمتگزار باشم. ۱۵سال کار معلمی را به این شیوه گذراندم و از سال ۱۳۸۳ وارد روستای مرتضیگرد منطقه ۱۹ شدم و طی این سالها بهترتیب در مدارس متوسطه اول شهید مفتح، سیدالشهدا(ع) و ذوالفقاری روستای مرتضیگرد و مدرسه روزبهانی محله نعمتآباد تدریس کردهام و بعد از راهاندازی هنرستان دخترانهای که به نام مادرم در روستای مرتضیگرد ساخته شد دیگر دبیر اینجا هستم.»
پوشاک نو؛ عیدی خانممعلم به دانشآموزانش
کارهای خیر این معلم ریاضی برای دانشآموزان در تدریس خلاصه نمیشود. در بیشتر اعیاد سال، خودرو را پر از لباس و کفش میکند و میرود به مدارس محروم روستاهای شهر و کشور: «اول فقط با هدف تشویق شاگردان، جایزه برایشان پوشاک میخریدم، اما هرچه بیشتر در جریان چالهچولههای زندگی آنها قرار گرفتم، مثلاً وقتی میدیدم خرید لباس نو برای بعضی بچههای کلاسم تبدیل به یک آرزو شده، دلم خواست به شیوهای دیگر هم کمکشان کنم. از ۶سال پیش به بهانه اعیادی مانند عید غدیر، میلاد امام زمان(عج)، اعیاد ماههای رجب و شعبان، عید نوروز و... بین دانشآموزان لباس توزیع میکنم. بچههای مرتضیگرد من را خوب میشناسند، اما این کار را نه فقط برای بچههای آن روستا، بلکه برای بچههای هرمدرسه محرومی که نسبت به آن شناختی داشته باشم با دلوجان انجام میدهم. مثلاً همین چند وقت پیش ۵۰۰دست لباس فاخر بین دانشآموزان مدارس استثنایی یاسوج توزیع شد.»
ساخت ۲مدرسه به درخواست مادر
همه فعالیتهای خیرخواهانهای که در این سالها انجام داده است، مقدمهای شدند برای اقدام مهمی همچون مشارکت در ساخت ۲ مدرسه در روستای مرتضیگرد. کاری که وصیت مادرش بود: «حدود ۳سال پیش، بعد از فوت مادرم، متوجه شدم مادرم وصیت کرده با ارثیهاش مدرسه بسازیم. برای ادا کردن خواسته مادر، با مشارکت انجمن خیّران مدرسهساز منطقه۱۹ در ساخت ۲مدرسه مشارکت کردم و حالا هردو مدرسه پسرانه شهادت و هنرستان کارو دانش دخترانهای که به نام مادرم زندهیاد «فرشته چابکیرادفر» نامگذاری شده، به بهرهبرداری رسیده و فعالند.»
بعد از این اقدام انگار دیگر مدرسهسازی به مهمترین هدف زندگیاش تبدیل شد. ۲مدرسه در روستاهای شهرستان اندیکا و یک مدرسه در رباطکریم برای دانشآموزان استثنایی ساخته است. علاوه بر اینها، او در ساخت یک مدرسه در یکی از روستاهای اهر مشارکت داشته و برای ساخت مدرسهای دیگر در همان محدوده قرارداد نوشته است.
اشتغالزایی برای دانشآموزان هنرستانی
با رشد فعالیتهایش طی سالهای اخیر، حالا به عنوان رئیس شورای امور خیریه در اداره نوسازی مدارس استان تهران، رابط مجمع خیرین مدرسهساز شهر تهران و همچنین رئیس مجمع خیرین مدرسهساز اداره آموزش و پرورش منطقه۱۹ شناخته میشود. باوجود این همه مشغله هنوز خودش را در قبال بچههای مدرسهای که در آن تدریس میکند، مسئول میداند: «یکی دیگر از اهداف مهم من اشتغالزایی برای بچههای هنرستان است. بیصبرانه منتظرم چرخهای خیاطی مدرسه تأمین شود تا برای دخترانی که در رشته خیاطی در هنرستان تازهتأسیس مرتضیگرد تحصیل میکنند، اشتغالزایی کنم. میخواهم برایشان پارچه تهیه کنم و با خرید محصولاتشان و هدیه کردن آنها به دانشآموزان کمتربرخوردار از دانشآموزان مدرسه هم به نوعی حمایت کنم.»
نظر شما