محمود در حالی که شانههای عسل را یکییکی جابهجا میکند، مکثی میکند و میگوید: «خیلیها که برای خرید عسل میآیند، به عکس خیره میشوند و در باره آن میپرسند.»
رنگ قاب عکس روی دیوار در غبار سالهایی که گذشته عوض شده است. صاحب مغازه میگوید: «این عکس یادگاری را از پدر بزرگم گرفتهام.» و با انگشت، جوانی را نشان میدهد که کنار مردان روستا با پوشش روستایی در آبگرم گاومیشگلی ایستادهاند، پوششی که در سرعین دیگر نمیبینیم؛ چون حال و هوای این شهر کوچک کوهستانی در گذر سالها از روستا به شهر تغییر کرده است. آبگرم گاومیشگلی برخلاف چهره امروزیاش در عکس نه حصاری دارد، نه حفاظی؛ درست مثل آبگیری کوچک که همهجایش را بخار فرا گرفته و زیباست.
عکس : فارس
نزدیکهای غروب هوای سرعین پر از شبنم است. شبنم، مهدل انگیز و زیبایی به وجود میآورد. هوا سردسرد است و خیابانهای شهر تقریباً خلوت.
آقا عوض، راننده آژانسی که گرد پیری بر چهرهاش نشسته، قهوهخانهها را نشان میدهد و میگوید: «در گذشته در خیلی از این قهوهخانهها عاشیقها حضور داشتند و با شعرهای ترکی مجلس را گرم می کردند؛ ولی الان دیگر این کارها به کلاس امروزیها نمیخورد!» آقا عوض میگوید که عضو گروه عاشیقهاست و حتی برای عاشیق عدالت، که از عاشیقهای معروف آذربایجان است، شعر گفته است.
لحظهای به فکر فرو میرود و آهنگین زمزمه میکند:
یارین بوینینا گول سالدیم/ یار آغلادی، من آغلادیم
دستم را بر گردن یار انداختم/ او گریست و من هم گریستم
باشیندا گارلی داغلا را/ سویلدیم آیریلیخ سوزی
بر سر کوه های پر برف نغمه جدایی سرودم
به نظرم گوشه چشم پیرمرد قطره اشکی نشسته است. چنان با حزن شعر را زمزمه میکند که شنونده را تحت تأثیر قرار میدهد.
عاشیق ،نام هنرمندی است آذری که در چندین هنر مهارت دارد؛ شاعر ، آهنگساز ، خواننده و نوازنده است. سرودههایش را با موسیقی آذربایجانی ترکیب و به زبان مردم بازگو میکند- عکس:پایگاه اینترنتی موسیقی ما
سرما از لابهلای درهای پیکان داخل ماشین میپیچد؛ ولی با صدای گرم پیرمرد سرما را کمتر حس میکنم. از او میخواهم از آبگرمهای سرعین و از گذشتهها بگوید.
«آبگرم گاومیش گلی بهترین آبگرم اینجاست؛ البته همه آبگرمهای اینجا خوب است، ولی آب بسیاری از آنها با لولهکشی از همین آبگرم و چشمههای دیگر تأمین میشود و حال و هوای گاومیش گلی را ندارد.»
درون آبگرم هنوز سبک سنتی و قدیمیاش را حفظ کرده و نه از استخر و سوناهای شیک امروزی خبر است، نه از سشوار و گوشپاکن و چیپس و ماست موسیر! شاید به همین دلیل با یک بلیت 750 تومانی میتوانید ساعتها در آبگرم گاومیش گلی باشید و از آب گرم معدنی و طبیعیاش لذت ببرید.
یکی از دوستان همراهم اهل سراب است؛ ولی اطلاعات خوبی در باره اردبیل و سرعین دارد. از او در باره اسم آبگرم میپرسم. خندهای میکند و میگوید: «قدیمها در این آبگرم، گاومیشها و دامهای روستا را میشستند و بدنشان را از وجود کنه و شپش و... پاک میکردند؛ گاومیشها هم درون استخر میخوابیدند و لذت میبردند! کمکم اهالی به خاصیت درمانی این آب پی بردند و دیگر مثل بسیاری از چیزهای طبیعی، موجودات دیگر از استفاده از آنها محروم شدند!
به گفته قدیمیها، این آبگرمها از اول برای اهالی منشا برکت و خیر بوده است. در گذشته سرراه چشمه آبگرم گاومیش گلی آسیابی وجود داشت که به دلیل گرمای این آب، حتی در سردترین روزهای زمستان هم آسیاب می چرخید و گندم آرد میکرد. برای همین از روستاهای اطراف برای آسیاب گندم به سرعین میآمدند.
عسل از سوغاتیهای مهم سرعین است. پوشش گیاهی متنوع دامنه سبلان و آب و هوای خوبش، عسل این منطقه را به معروفترین عسل ایران تبدیل کرده - عکس : پایگاه اینترنتی جامع گردشگری
آبتنی در آبگرم حس قشنگی دارد؛ احساسی که هیچ وقت در استخرهای پایتخت نداشتهام. آبگرم از میان ماسههای کف استخر میجوشد. ماسهها داغداغ است؛ ولی نه آنقدر که نشود داغیاش را تحمل کرد.
نوجوانهای سرعین هم آمدهاند و هراز گاهی شیرجههای عجیب و غریبی میزنند. ابراهیم، یکی از آنهاست که میگوید: «آب اینجا بهترین آب دنیاست،به همین دلیل مسافر خارجی هم داریم.»
دوستم از منبع آبگرمهای سرعین میگوید: «این آبها از اعماق زمین به بیرون میجوشد و در مسیر خود ازمیان سنگها و گدازههای آتشفشانی عبور میکند، برای همین هم خواص زیادی دارد.»
اسم آبگرمها بیانگر خاصیت درمانی آنها هم هست؛ مثلاً میگویند آبگرم اعصاب سویی یا قرهسو برای بهبود زخم و اعصاب خوب است و گوگردش قاتل میکروب و ویروس است. اسمش هم به این دلیل است که دورش با سنگهای سیاه محصور شده و زیر آفتاب، آب آن تیره به نظر میرسد . یا آبگرم ژنرال که قدیمیها میگویند یک ژنرال روسی در زمان جنگ جهانی اول درد پاهای خود را با استفاده از آب این آبگرم درمان کرده و از آن زمان نام ژنرال برآن باقی مانده است.
سرعین آبگرمهای زیادی دارد؛ بش باجیلار، ساری سو، قهوه سویی، پهنلو، شفاسویی، یل سویی، اشاغی قهوه سویی، بش بولاغی و... و همینها نام این روستای قدیمی و شهر کوچک امروزی را به سرزبانها انداخته و هر سال مسافران زیادی از چهار گوشه ایران برای چند روزی دل به طبیعت زیبا و آبگرمهایش میسپارند.
آش دوغ یکی از معروفترین غذاهای آذربایجان است و خاطرهای خوشمزه برای مسافران سرعین
از آبگرم که خارج میشوم، ساعت دو بعد از نیمهشب است. آش دوغ قهوهخانههای سرعین، آن هم در سرمای شب، طعم خاصی دارد. بیشتر مغازههای دور میدان تعطیل شدهاند. صبح که شود، آفتاب که از پشت کوه سبلان طلوع کند، این مغازهها هم مشتریان خودشان را دارند. بال (عسل)، قیماق (سرشیر) و نان شیرمال مخصوص با کره محلی چیزهایی نیست که در سرعین بتوان به سادگی از آن گذشت.
حالا وقت آن است که سری به سبلان و پیست اسکی« الوارس» هم بزنی.