همشهری آنلاین: هروقت تصنیفِ «از خون جوانان وطن لاله دمیده...» عارف قزوینی را میشنوم زیر لب با آن همنوا میشوم و یاد شهید باکریها و باقریها و همتها میافتم. جوانانی که از خونشان لاله دمیده. جوانانی که وقتی زندگینامههاشان را میخوانی دست روی دست میزنی که وطنم چه جوانان برومندی را از دست داده. چه جوانانی! هرکدامشان اگر بودند حالا داشتند جایی باری از زمین برمیداشتند یا جایی گرهای را باز میکردند. اما خونشان بر زمین ریخت و با خونشان... و این خون مثل خون سیاوش در همیشه تاریخ جاری است. نه فقط در هنگامهئ انقلاب یا روزهای دفاع مقدس که تا همین حالا هم نخبهها و جوانان برومندِ وطن هدف تیرِ عداوت بدخواهانِ این مرز و بوم میشوند. و تا بوده همین بوده. از آرش گرفته تا میرزاکوچکخان و عباسمیرزا. و تا محمدتقی پسیان.
جوان برومندی از دیار خراسان
کلنل محمد تقی پسیان، جوان برومندی که دیار خراسان را به سامان رساند و بعد گرفتار کینهئ بدخواهان شد و سرش را در راه آبادانی وطن از دست داد. اگر محمدتقی پسیان را نشناسیم و یک پوستر تئاتر ببینیم با نام کلنل گمان میکنیم که قرار است شاهد یک نمایشنامه غربی باشیم. شاید مثلاً یک نمایشنامه مربوط به آلمان نازی یا سرگذشت یک افسر در جنگ جهانی. اما کلنل پسیان ایرانی، بود و در همان زمانه میزیست. اگر هم به تاریخ علاقمند باشید و هم به تئاتر قطعاً به تماشای این نمایش هم ترغیب خواهید شد. نمایشی با کارگردانی امیر بشیری که این شبها در تالار وحدت روی صحنه رفته. اما این تئاتر فقط یک نمایش نیست. کنسرت نمایش است. با حضور محمد معتمدی در نقش عارف قزوینی که در بین پردهها تصنیفهای او را اجرا میکند. آیا بهانهای برای تماشا نکردن این نمایش باقی میماند؟ بله. نظرات منفی تماشاچیان قبلی. قبل از تماشای نمایش ناپرهیزی کردم و نظرات را خواندم. یکی از زمان طولانی نمایش گله داشت، یکی از شعاری بودن دیالوگها و دیگری از کارگردانی ضعیف. اما دیگر کار از کار گذشته بود. بلیط نمایش توی دستم بود و چارهای جز دیدنش نداشتم. حتی یک برنامه مهم را کنسل کرده بودم که به نمایش برسم. نظرات آنقدر ناامیدم کرده بود که تصمیم گرفتم اگر وسط اجرا خسته شدم تا آخر نمایش نمانم. کاری که تابه حال هیچوقت انجام ندادم. حتی موقع تماشای ضعیفترین نمایشها. بر خلاف روال معمول، نمایش رأس ساعت شروع شد و بعضیها با تأخیر رسیدند و همین تأخیرشان باعث بینظمی در سالن شد و از دست دادن لحظات آغازین نمایش. همیشه آنهایی که وقتشناس هستند تنبیه میشوند. نمایش با یک تکگویی باشکوه میان دود و مه شروع شد و بلافاصله اجرای تصنیفی از عارف قزوینی توسط محمد معتمدی. با خودم گفتم اگر تا پایان اجرا، نمایش با همین ریتم ادامه پیدا کند میشود طولانی بودن آن را تحمل کرد. یعنی صد و چهل دقیقه اجرا را. با خودم عهد کردم که در طول نمایش به ساعت هم نگاه نکنم. اما یک جایی که اتفاقی چشمم به ساعت خورد دو سوم نمایش گذشته بود و من متوجه گذر زمان نشده بودم. نمیفهمیدم چرا عدهای از طولانی بودن نمایش شکایت کرده بودند.
نمایش کلنل ترکیبی از تئاتر و کنسرت
نمایش کلنل ترکیبی از تئاتر و کنسرت است. اگر فقط بلیط کنسرت محمد معتمدی را تهیه کرده بودیم بیشتر از پنج شش اجرا نصیبمان نمیشد. نه نیمی از نمایش اما حداقل یکسوم زمان نمایش به اجرای تصنیفها اختصاص داشت. با اینکه تنوع صحنهها زیاد بود اما ریتم اجرا تا حدودی کند بود. تعدد صحنهها هم باعث طولانی شدن اجرا شده بود. اما اگر صحنهای از نمایش حذف میشد پرترهی محمدتقی پسیان ناقص میماند. بازی درجه یکِ کاظم سیاحی به قوام نقش کمک زیادی کرده بود. من پیش از این کاظم سیاحی را نمیشناختم و به صورت گذرا چند سکانس از او در تلویزیون دیده بودم. با گریم متفاوت روی صحنه تئاتر اصلاً نمیتوانستم حدس بزنم که او کدام بازیگر است. با توجه به آشنایی با شخصیت کلنل پسیان انتظار داشتم بازیگر جوانتری این نقش را بازی کند. اما شاید بازیگر جوانتری که قادر باشد صد و چهل دقیقه دیالوگهای سنگین و مونولوگهای طولانی را حفظ کند در دست و بال کارگردان و تهیهکننده نبوده. دیالوگهای نقش اول تا پایان نمایش همانطور باشکوه ادا میشد. همراه با صداسازی خاص در برخی صحنهها که نمونهاش را فقط از دو یا سه بازیگر دیگر دیده و شنیدهام. مثل لحن صدا در لحظه حزن یا لحظه سوگ یا لحظهئ تردید. دیالوگهای شعاری هم یکی دیگر از نقدهایی بود که به این نمایش وارد شده بود. اما مگر میشود یک اثر ملی ساخت و در آن شعار نداد؟ شعار بود اما چنان لابلای دیالوگها حل شده بود که از آنها بیرون نمیزد. تنها بیرونزدگی این نمایش بازی محمد معتمدی در نقش عارف قزوینی بود که ضعف آن در مقایسه با بازیهای دیگر کاملاً مشهود بود. این ضعف با اجرای تصنیفها جبران میشد. البته با توجه به صدا و مهارت محمد معتمدی در خوانندگی انتظار میرفت که هنگام اجرای تصنیفها کلمات واضحتر ادا شوند. به جز او همه در جای درست خودشان قرار داشتند و حتی بازیگرانی که بیش از یک نقش بازی میکردند در هر نقشی متفاوت از نقش قبلی ظاهر میشدند. جلوههای ویژه و طراحی دکور و لباس هم به نظرم قابل قبول بود. اما شاید خوانندگان این مطلب هم بعد از تماشا با کسانی که این نمایش را دوست نداشتند همنظر باشند. پیش از نکتهئ پایانی بیان این نکته هم خالی از لطف نیست که این نمایش احتمالاً برای فرزندان شما خستهکننده خواهد بود. اما اگر مثل من به تاریخ علاقه دارید، اهل تماشای تئاتر هستید، موزیک سنتی را میپسندید این نمایش را از دست ندهید. کنسرت نمایش کلنل تصویری است از شکوه و اندوه. پرترهای از وطنپرستی. و نمادی از لالههای پرپر.
- فاطمه سلیمانی ازندریانی، داستاننویس
نظر شما