مردمداری و خوش‌مرامی مصطفی طبیب نقل صحبت‌های اهالی محله سنگلج است. او آبان ۱۳۲۵ در محله سنگلج متولد شد و هنوز بعد از گذشت ۴سال از مرگش، اگر بخواهند در جوانمردی فردی را مثال بزنند، عمومصطفی، نخستین نفر فهرست آنهاست.

مصطفی قصاب

همشهری آنلاین - ثریا روزبهانی: سعید مظاهری، داماد مصطفی طبیب، داستان جوانمردی او را این گونه روایت می‌کند: «او ورزشکار باستانی دربار و از نوچه‌های شعبان جعفری (شعبان‌بی‌مخ) بود. به همین‌خاطر دستگیر و برایش حکم اعدام صادر شد. یک یا دو شب قبل از اعدام، او در بند، در مدح امام حسین(ع) چند شعر و غزل می‌خواند و این کارش به گوش مسئولان وقت زندان می‌رسد. از او می‌پرسند: تو مداحی؟ می‌گوید بله! من در وصف ائمه(ع) مدح می‌خوانم. خواندن ایشان در باب اهل‌بیت(ع) باعث می‌شود که عمومصطفی را از چوبه اعدام پایین بیاورند. ارادت او هم از همان موقع بیش از پیش شد و به قول بچه‌های تهران، آمد زیر پرچم اهل‌بیت(ع) و ایستاد به خدمت کردن. از آن به بعد بود که جوان‌های محل را به سمت سلامتی و ورزش سوق می‌داد. به نوعی صاحب منشور اخلاقی و الگو شده بود.»

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

مظاهری می‌افزاید: «چون حاج مصطفی خودش تمام این مسیرها را رفته بود، دوست نداشت کسی دوباره آن مسیر اشتباه را تکرار کند. برای همین هم وقتی از تجربیاتش می‌گفت، با بیان شیوایی که داشت، همه دوست داشتند که بنشینند و به تجربه‌هایش گوش کنند و بهره ببرند از صحبت‌های ایشان. راستش، این افرادی که تا انتهای سیاهی رفتند و برگشتند زندگی‌های خیلی قشنگی دارند، اینها ترویج‌دهنده متفاوت خوبی هستند. کار آقای طبیب به جایی رسید که بزرگان به ایشان لقب دیوان سیار را داده بودند، چون بسیاری از اشعار شعرای بزرگمان را حفظ بود. در واقع علاقه غریزی و خونی به شعر و شاعری داشت و با همه نوع شعر و مدح آشنا بود؛ از غزل، خراباتی تا شعر نو.»

قصاب ۵۰۰تومانی

نصرالله حدادی، تهران‌شناس، از خاطراتش در این‌باره می‌گوید: «عمو مصطفی می‌گفت که در رژیم شاه، ما آدم شروری بودیم، چاقو می‌زدیم، چاقو می‌خوردیم و دعوا می‌کردیم و تا پای ما به کلانتری می‌رسید، به شعبان‌بی‌مخ زنگ می‌زدیم و آزادمان می‌کردند. اگر عکس‌هایی از من دیدید، تصور نکنید که من نیستم. چون درست است، اما از زمانی که زیر پرچم مرتضی علی(ع) و امام حسین(ع) آمدم به معنی واقعی کلمه توبه کردم. اگر کسی دست یا پایش در می‌رفت، پیش عمومصطفی می‌رفتند.

وقتی مصطفی‌ طبیب، طبیب خویشتن شد | «قصاب ۵۰۰تومانی» که بود؟

می‌گفت: تو بلد هستی یا زهرا(س) بگویی؟ یا حسین(ع) و یا علی(ع) بلدی بگویی؟ یک یا علی(ع) برای من بگو! طرف تا می‌گفت یا علی(ع)، به یک حرکت دست طرف را جا می‌انداخت و داد طرف درمی‌آمد. بعد طرف می‌گفت: چقدر شد؟ و در جواب می‌شنید که شما یا علی(ع) و یا زهرا(س) و یا حسین(ع) را گفتید، هزینه‌اش حساب شد. چهار طرف قصابی‌اش پُر بود از اشعاری که خودش سروده بود یا از دیگران به در و دیوار زده بود. او به «قصاب ۵۰۰تومانی» معروف بود. چون هیچ‌ کس از مغازه‌اش دست خالی بیرون نمی‌رفت.

یادم هست که خانمی آمده بود و می‌گفت پانصد تومان گوشت بده! با ۵۰۰تومان نمی‌شد گوشت خرید، ولی عمومصطفی چند کیلو گوشت به او داد. برخی از رجال و سرمایه‌داران از دوستان او بودند. به همین‌خاطر مبالغی را برای کمک به نیازمندان به آقامصطفی می‌دادند و او هم منابع مالی خودش را به آن اضافه و صرف کار خیر می‌کرد. همچنین ماه رمضان بن‌هایی را به افراد مطمئن می‌داد تا میان نیازمندان توزیع کنند و با این بن‌ها، مستمندان از او گوشت رایگان می‌گرفتند.»

کد خبر 808231

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دروازه طهرون

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha