همشهری آنلاین- ثریا روزبهانی: نصرالله حدادی، تهرانپژوه، درباره این نذر میگوید: «در فصول گرم سال آن موقع که آب لولهکشی به تهران نیامده بود، مردم برای این نذر آب را داخل مشک میریختند و جلوی مغازه آویزان میکردند تا رهگذران تشنه لب، از آن بنوشند. بعدها که لولهکشی و دسترسی به آب آسانتر شد، کاسبهای محدوده بازار و خیابانهای اطراف آن بشکههای گالوانیزهای را کنار مغازهشان قرار میدادند و یخ تهیه میکردند، میشُستند و داخل آن بشکه میریختند. این بشکه پر از آب گوارا روی چهارپایهای بزرگ بود.»
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
به گفته این تهرانشناس، آن زمان یک کارخانه یخ قالبی در چهارراه جمهوری بود و هر قالب یخ ۲۵ ریال قیمت داشت که اصطلاحاً به آن یخ بلور میگفتند. صبحها قبل از اینکه آفتاب بزند ماشین اینترناش آمریکایی را پُر از یخ میکردند و برای فروش سرچهارراهها میبردند. کسانی که نذر آب کرده بودند هم از این یخفروشان ۲قالب یخ میخریدند.
حدادی میافزاید: «مردم که میخواستند از این آب بخورند، با صدای بلند میگفتند، سلام بر حسین... خدا پدرت را بیامرزد. صاحب نذر نیز جواب میداد که خدا پدر و مادر تو را بیامرزد. به خوبی به یاد دارم که در دوران کودکیام در گاراژ ایرانتور در میدان قزوین، کنار این بشکه آب یک جام چهلکلید(جامی که آیات قرآن یا ادعیه روی آن حکاکی شده بود) را با زنجیر به بشکه آب بسته بودند و همه با آن آب میخوردند. با وجود اینکه روزها بلند بود، تا دمدمای غروب دائم در بشکه یخ تازه میریختند که مبادا رهگذاران و مردم تشنه بمانند.»
نظر شما