بعضیها فکر میکنند که تابستان فصل خلاصی از برنامهریزی است، اما نه تنها اینطور نیست بلکه برنامهریزی در آن اهمیت بیشتری پیدا میکند. در فصلهای مدرسه و کار، بخشی از برنامهریزی توسط دیگران انجام میشود، اما در اوقات فراغت تصمیمگیری برعهده ماست و به همین دلیل اهمیت خاصی دارد.
تابستان برای آنهایی که وقت آزاد بیشتری دارند، یک جور امتحان ویژه است. در این فصل معلوم میشود که هر کس به زمان آزاد خود تا چه حد اهمیت میدهد و چه چیزی به دست میآورد. بعضیها فکر میکنند تابستان فصل وقتکشی است ؛ پس برنامهریزی تعطیل؛ اما این تنها شکل تابستان نیست و داشتن وقت آزاد به این معنی نیست که میتوان وقت را بیهوده هدر داد. شاید در هفتههای اول وقتگذرانی بیهوده، جالب به نظر برسد، اما به تدریج این که کجا بروم و چهکار کنم در دفعههای بیشتری مطرح میشود.
بعضیها اوایل تابستان میگویند که سه ماه وقت میگذرانیم، اما به تدریج از ماجراهایی مثل شب دیر خوابیدن، روزها دیر بیدار شدن و عصرها را بیهدف در کوچه و خیابان پرسه زدن خسته میشوند. آنها دنبال راهی برای خلاصی از آن میگردند، اما حیف که برنامهریزی را متعلق به این فصل نمیدانند و از طرف دیگر به پیشنهادهای دیگران برای لذت بردن از فرصتهای تابستانی اهمیت نمیدهند. آنها باور ندارند که در فصل فرصتهای تابستانی میتوان برای خود و دیگران خیلی کارها انجام داد و لذت برد.
بعضیها فکر میکنند که در تابستان هیچ کس نباید از آنها کاری بخواهد یا انتظاری داشته باشد و فراموش میکنند که بعضی از ماجراهای زندگی روز تعطیل و غیرتعطیل ندارد. در تابستان میتوان کنار تفریح و لذتهای شخصی، کارهای دیگری نیز انجام داد، مثل سرزدن به پدربزرگها و مادربزرگهای خسته از تنهایی؛ نگاه کردن عکسهای کهنه از خاطرات ماندگار و لذت بردن از باهم بودن. گاه شادی و لذت را میتوان در جاهایی پیدا کرد که به نظر نمیآید. در مدرسه زندگی که هیچ وقت تعطیل نیست، از این نمایشها زیاد دیده میشود و به ما میگوید باید از زمانی که در اختیار داریم، برای دیدن و فهمیدن لحظههای خاص استفاده کنیم و آن را از دست ندهیم.