در نظر گرفتن شرایط مالی فرد برای انتخاب او بهعنوان همسر، توجه به بخشی از زندگی مشترک و نه همه آن است، اما امروزه فشارهای اقتصادی و دشواری رسیدن به نیازهای ابتدایی برای تشکیل خانواده، گاه موجب توجه بیش از اندازه به معیار مادیات میشود، آنقدر که عشق و عقل هر دو از یاد میروند و چنین است که زندگیهای مشترک از رشد و بالندگی باز میماند.
از دلایل این کوتاهبینی و نشاندن پول به جای همه چیز موج زیادهخواهی و تجملگرایی است که بخشی از جامعه را فرا گرفته، گویی برای گروهی از زوجهای جوان زندگی مشترک بدون مایکروفر، یخچال سایدبایساید و تلویزیون السیدی امکانپذیر نیست. زیاده بها دادن به معیار تواناییهای مالی مرد، پیامدهای ناگواری را در شکل انتخاب همسر و شیوه زندگی مشترک به دنبال دارد و یکی از آنها فزونی گرفتن پدیده ازدواجهایی است که در آن عروس و داماد تفاوت سنی بسیار غیرمتعارفی دارند و گاه به قدر تفاوت سنی پدر و دختر... اما داماد پولدار است!
فاصله سنی بسیار زیاد میتواند موجب بسیاری از ناهماهنگیها و تنشها در زندگی مشترک باشد و زوج را به سراشیبی سردی و ناکامی و... براند؛ به بیان دیگر برخی دختران جوان که میتوانند توانایی و نیروی جوانی خود را صرف شرکت در ساختن یک زندگی مشترک در کنار همسری جوان، توانا و شایسته اما بیپول، سازند، نشاط و نیروی جوانی را در ازای پول قربانی میکنند و دیر بیدار میشوند که سخت باختهاند در این معامله نابرابر.
گاه این معاملهگران، قربانی نه تنها جوانی و شور و نشاط که انسانیت خود را نیز فدای برق فریبنده مادیات میسازند؛ آنگاه که میپذیرند همسر دوم شوند و ستونهای زندگی یک خانواده را به لرزه درآورند.
کسی که تنها چراغ روشنکننده زندگیاش برق اسکناس است و تنها لذت و معنای زندگی را خرج کردن و مصرفگرایی میداند، خانهاش سخت تاریک خواهد شد، اگر فراز و نشیبهای روزگار کیفپول شوهرش را خالی کند، اگر شوهر مساوی با عابر بانک باشد و قلبها خالی از عشق و هرگونه باور انسانی و معنوی، هنگام مواجه شدن شوهر با مشکل مالی و بدهی و ورشکستگی زن چه راهی دارد جز گله و شکایت و فریاد باختن و سرانجام ترک همسر.
گرچه اینگونه بیوفایان و یاران نیمه راه زندگی در برابر موج گسترده زنان فداکار و همراهان واقعی زندگی بسیار اندک هستند اما به هر حال وجود دارند. برای جلوگیری از ازدواجهای معاملهگونه، بر عهده خانوادهها، آموزش و پرورش و فرهنگ سازان جامعه است که دگرگونی و رشدی در نگاه مردان و زنان جوان جامعه (در مورد مادیات) ایجاد کنند و به دختران جوان بیاموزند: اگر مادیات در زندگی مشترک دارای اهمیت است که هست، به جای آنکه زن بودن و پذیرش همسری مرد را چون کالایی به دست گرفته و به دنبال خریداری هرچه پولدارتر باشند، خود با آموختن حرفه و تخصص صاحب شغل و درآمد شوند، در این صورت هنگام انتخاب همسر توانایی مالی او بیش از آنچه باید باشد ملاک ایشان نخواهد بود نیز طی زندگی مشترک در تامین امکانات مادی و حل مشکلات اقتصادی در کنار شوهر و یاریگر او خواهند بود، نه آنکه همواره چشم به دریافت نفقه دوخته و به تبع این نیاز مالی ثبات و امنیت خویش در زندگی مشترک را همواره متزلزل احساس کنند. نیاز مالی از دلایل اساسی تحمل شوهران ناشایست و بدرفتار خانوادههای پرتنش و مشکل دار است.
در سایه شوم نگاه تجمل پرست و زیاده خواه به زندگی مشترک و انتظار غیرمنطقی وارد شدن به زندگی آماده، لذت بیمانندی فراموش میشود و آن، لذت ساختن زندگی زن و شوهر باهم و به دست هر دو ایشان است. شاید بهتر باشد پدرها و مادرها حتی اگرهم میتوانند همه امکانات رفاهی را برای عروس و داماد جوان فراهم نکنند تا فرزندانشان از تجربه گرانقدر به دست آوردن امکانات با رنج و زحمت و تلاش خود بیبهره نمانند. به راستی منصفانه و عاقلانه است که پدر و مادر، وسایل و امکانات رفاهی برای زندگی مشترک فرزند خود را فراهم کنند که خود پس از 30یا40سال زندگی مشترک از آن امکانات محروماند؟
به همان میزان که داشتن توانایی مرد نباید موجب شود دختر و خانواده او از بررسی سایر معیارهای زندگی مشترک چشم بپوشند، نداشتن توانایی مالی مطلوب خواستگار نیز نباید موجب نادیده گرفتن امتیازات معنوی و انسانی او شود.
اگر برای زنان در پی به دست آوردن حقوق مساوی با مرد هستیم و او را صاحب حق طلاق، حق حضانت فرزند، حق انتخاب محل زندگی و همه حقوقی که مرد در زندگی مشترک دارد میدانیم باید به دختران بیاموزیم که توانایی مالی داشته باشند و دور شویم از آنکه در بعد مادی زندگی مشترک زن را تنها خرجیگیرنده و مرد را تنها خرجیدهنده بدانیم. برای رسیدن به جامعهای پیشرفته و مدرن به خانوادههایی مدرن و متناسب با رشد علمی و فرهنگی امروز نیازمندیم؛ خانواده و زنان و مردانی که در همه ابعاد رشد یافته باشند.
هنگامی که دوست و آشنا پس از سالها دوری از وطن و زندگی در کشورهای توسعه یافته به کشور بازمیگردند، شاید از شما هم پرسیده باشند که هنوز هم در اینجا یک نفر کار میکند، 10نفر میخورند؟
یکی از فواید شاغل بودن زن، داشتن توانایی مالی و به دنبال آن به دست آوردن قدرت تصمیمگیری در ابعاد متفاوت زندگی مشترک است. زنی که به دلیل شاغل بودن دارای هویت اجتماعی و دارای تجربه روابط اجتماعی است، یقیناً مادر و همسر موفقتری نیز خواهد بود.
بد نیست یادآور شویم که پرداختن به معضل بیکاری که موجب شده حتی مردان نیز دچار مشکل باشند(چه رسد به زنان)در حیطه بررسی مسائل و برنامهریزیهای اقتصادی جامعه است. رویکرد این نوشته به مسئله شاغل بودن زنان، رویکردی فرهنگی است.