این را من نمیگویم، گربهای میگوید که شخصیت اصلی یک کتاب خخ است. خخ مخفف خواندنی و خندیدنی است. این کتاب گربه نام دارد. گربه یک شخصیت خاص است که زیاد هم شبیه گربه نیست، چون اولین چیزی را که گربههای دنیا دارند، او ندارد. آن هم سبیل است. اما از قیافهاش سادگی و حماقت میبارد. این گربه با ما حرف میزند، سؤال میکند و ما را به دنیای ساده و بیشیله پیلهاش میبرد. این گربه بیسبیل خودِ خودِ نویسنده و کاریکاتوریست کتاب است که فیلیپ گلوک نام دارد. چون در ابتدای کتاب، همان صفحه اول میگوید: «یه ناشر خوب، ناشریه که منو چاپ کنه».
این گربه نظریهپرداز هم هست آنجا که میگوید: «اگر جلوی ماشینا درازتر بود، زودتر به مقصد میرسیدن» یا اینجا: «تو دنیا دو چیز هست که نمیشه نیمهکاره انجامش داد: مردن و به دنیا اومدن». بعضی از این طنزها دیدنی است و تا تصویرش را نبینی، پی به خوشمزگیاش نمیبری. مثلاً آنجا که عکسی را روبهرویت گرفته و میگوید: من دنبال مرد نامرئی میگردم، میتونین کمکم کنین؟ این هم عکسش « »
و در عکس هیچ تصویری نیست. چون آن مرد نامرئی است دیگر!
یا در جایی او را میبینیم که سوار ماشینش شده است، روی باربند ماشین پر از ظرف و قابلمه و قاشق چنگال است و به ما میگوید: «میخوام برم کارواش» و حتماً میشود حدس زد که در کارواش هم ماشین شسته خواهد شد، هم ظرفهای آشپزخانه.
به هرحال ما که با این کتاب خخ کلی خ کردیم و اوقاتمان شیرین شد. کتابی که ترجمه خوبی هم داشت و مترجم سعی کرده بود حال و هوای آن را با زبان و فرهنگ خودمان نزدیکتر کند. این کار را «تینوش نظمجو» انجام داده است. نظمجو، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر است.
* گربه
* فیلیپ گلوک
* ترجمۀ تینوش نظمجو
* نشر نی
* 3600 تومان