جمعه ۲۰ شهریور ۱۳۸۸ - ۱۰:۴۴
۰ نفر

تهمینه حدادی: «حتی مردها هم گاهی گریه می‌کنند.» اسم خوبی است

یک کتاب 94صفحه‌ای است که عنوان «داستان نوجوان» هم روی جلدش حک شده و برعکس خیلی دیگر از کتاب‌های نوجوان که دیگر تصویرسازی در آن‌‌ها معنا ندارد پر از تصویر است. جلد کتاب هم کمی تا قسمتی محتوای آن را لو می‌دهد؛ تصویر پسری است که درون یک اتاق در حال پرواز است و خبر می‌دهد که کتاب درباره ذهنیات یک پسر نوجوان است.

*مژگان بابامرندی متولد 1353 است. تا به حال چند تا از داستان‌های او را توی دوچرخه خوانده‌اید. حالا او آستین بالا زده و با محوریت «داستان‌های اجتماع» یک کتاب نوشته.داستانی که 29فصل دارد و به زندگی طبقه خاصی از اجتماع اشاره می‌کند. طبقه‌ای خاص که رابطه خانوادگی محکمی ندارند و خودخواهی‌های بعضی از افراد خانواده به سرد شدن روابط آن‌ها دامن می‌زند.

ماجرا از خانه‌ قدیمی پدربزرگ علیرضا شروع می‌شود، دایی‌ها قصد کرده‌اند خانه را بفروشند و پدربزرگ را که در حال زندگی با خاطرات گذشته است به این خانه و آن خانه بفرستند. در این میان مادر علیرضاست که  قبول می‌کند برای همیشه از پدرش مراقبت کند. با تمام این احوال پدر علیرضا مخالف است.

*«دایی طالب خانه بزرگ‌تری خرید. دایی مرتضی هم ماشینش را فروخت. ماشینی خرید که اسمش سخت است و من هم یادم می‌رود. سر رنگش با زن‌دایی زری دعوایش شد. زن‌دایی آلبالویی دوست داشت و دایی مرتضی کله‌غازی خرید...»

بعضی قسمت‌های کتاب را خیلی دوست دارم، اما بعضی قسمت‌هایش را نه. مثلاً برایم سخت است باور کنم یک پسر نوجوان که در برابر دعواهای پدر و مادرش با سیاست رفتار می‌کند، یک جای کتاب بپرسد:«زندگی باعزت یعنی چه؟ یعنی برویم و با آقاعزت دوستِ بابا زندگی کنیم؟» یا حتی این‌که شخصیت اصلی کتاب مدام به کلمه‌ها گیر می‌دهد و تکرار مداوم نویسنده و پافشاری او روی این خصیصه نوجوان‌ها از ارزش کتاب می‌کاهد.

اما این قسمت کتاب را بخوانید، خیلی خوب می‌توانیم تنهایی‌های عمیق یک پیرمرد را درک کنیم: «گفتم: پدربزرگ، یعنی من هم، هم قد شما می‌شوم؟

گفت: بله، چرا نشوی؟

گفتم: آخر هیچ‌کس هم قد شما نیست.

زیرلب گفت: اگر دایی‌هایت را می‌گویی، آن‌ها نه قدشان به من رفته است، نه همتشان.»

*«حتی مردها هم گاهی گریه می‌کنند» روی یک بحث خوب هم انگشت گذاشته، این‌که فرهنگ ما مدام به پسرها می‌گوید: «گریه کردن برای مردها نیست.» شخصیت‌های کتاب سعی کرده‌اند در فصل‌های مختلف این فرهنگ غلط را از بین ببرند.

از دیگر نکات خوب کتاب تعلیق آن است. از اواسط کتاب معلوم است که در آخر کتاب پدربزرگ خواهد مرد اما به دنبال داستان کشیده می‌شویم. دلمان می‌خواهد بدانیم که این مرگ چه‌طوری است یا برخوردهای علیرضا با این واقعیت، تلخ است یا نه.

* بعضی وقت‌ها توی داستان حس می‌کردم نویسنده منِ نوجوان را خیلی کودک فرض کرده؛ که من محال  است اشتباهات علیرضا را بکنم، که هیچ‌کدام از هم‌سن و سال‌هایمان این اشتباهات را نمی‌کنند. اما بعد سعی کردم خودم را جای علیرضا بگذارم که شاید اصلاً این خصیصه‌ اوست، که شاید خود شخصیت سعی دارد کودک بماند، که بتواند توجیهی برای گریه‌هایش داشته باشد. که بتواند به عنوان یک پسر وقتی ناراحت است گریه کند.

حتی مردها هم گریه می‌کنند
نویسنده: مژگان بابامرندی
تصویرگر: علیرضا پورحنیفه
نشر: انتشارات مدرسه
قیمت: 1700تومان

کد خبر 89861

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز