رئیس
آن روز دوست نزدیک آقای رئیس مهمانش بود و روی صندلی کنارش نشسته بود. دوست رئیس گفت: «تو مرد تنهایی هستی. چون کسی رو نداری با کارمند هات بیش از حد مهربون و دوستانه رفتار میکنی. فراموش نکن که اونها خانواده تو نیستن، کارمند تو هستن و تو رئیس اونهایی!»
رئیس به فکر فرو رفت. حق با دوستش بود. او با تمام کارمندانش صمیمی و مهربان بود. ساعتی بعد که دوست رئیس از آنجا رفت، آقای رئیس با خود فکر کرد که باید تغییر روش دهد، باید به همه یادآوری کند که او رئیس است، باید سختگیر باشد.
کارمند ریزنقشی که اتاقش رو به روی اتاق رئیس بود از راه رسید. آقای رئیس به ساعت بزرگ دیواری اتاقش نگاهی کرد و بعد با صدایی خشک و بلند کارمند ریزنقش را به نام صدا کرد. کارمند در حالیکه لبخند میزد وارد اتاق رئیس شد و سلام کرد. آقای رئیس اخم کرده بود، نگاهش برای کارمند بسیار غریبه بود. آقای رئیس با صدای خشکش فریاد زد:
« تا کی میخوای از رفتار خوب من سوءاستفاده کنی؟ باید همیشه زور بالای سر شما باشه؟ فکر میکنی با لبخندزدن میتونی وادارم کنی که از دو ساعت تأخیرت صرفنظر کنم؟ اینجا اداره است آقا، همه چیز قانون داره!»
سه، چهار کارمند دیگر که صدای فریاد رئیس را شنیدند از گوشه و کنار راهرو سرک کشیده بودند. رئیس با دیدن آنها صدایش را بالا برد و هوار زد: «چه توجیهی برای این تأخیر داری؟ لابد باز میخوای بگی بچهام مریض بوده، یا ماشینم خراب شده؟ ولی من باور نمیکنم و تو باید برای این بینظمی توبیخ بشی!»
کارمند که تا این لحظه سر به زیر داشت بی آنکه به رئیس نگاه کند به سمت آبدارخانه رفت. رئیس از اینکه کارمند هیچ دفاعی از خود نکرده بود عصبانیتر شد و فریاد کشید: «تورو اخراج میکنم تا از این به بعد همه بفهمن که با رئیس خودشون چهطوری باید رفتار کنن!»
هنوز جمله رئیس تمام نشده بود که کارمند ریزنقش با کیک شکلاتی بزرگ به اتاق رئیس بازگشت. آقای رئیس با تعجب کارمند را زیر نظر داشت که در حال قراردادن کیک شکلاتی روی میز بود. کارمند در حالیکه نگاهش را از نگاه رئیس میدزدید با لحنی آرام گفت:« امروز، روز تولد شماست! من برای سفارش دادن این کیک تأخیر کرده بودم. حالا از شما نمیخوام که از اخراجم صرفنظر کنین، چون کارکردن در چنین فضایی دیگه برای من ممکن نیست. خداحافظ، تولدتون مبارک!»
آقای رئیس شوکه و مبهوت خیره به کیک مانده بود و صدای قدمهای کارمند ریزنقش در سرش میکوبید.
پریسا شمس
سریال زندة زنده
خواهرم هیجانزده شده بود
از منظره زیر آب
پرسید: «کی یه تلویزیون گرد خریدیم؟»
گفتم: «تو داری ماشین لباسشویی رو تماشا میکنی!»
آلن کتز؛ ترجمۀ سمیه پاشایی
بازی با کلمهها
گل با وجود خار هرگز احساس خواری نمیکند.
بلبلی که روی شیشه گلخانه نشسته بود فکر میکرد حس لامسه و بویاییاش را از دست داده است.
دریا هرگز با چشم حقارت به باران نگاه نمیکند.
باران دست آسمان را در دست دریا میگذارد.
باران دامن دریا را خیس نمیکند.
چشم آبی دریا شور است.
باران فکر میکند غبار از دریا میشوید.
دریا با وجود بینیازی هرگز دست رد به سینه باران نمیزند.
باران شیشه پنجره را بوسه باران کرد.
آسمان آبی عکس خودش را در چشم آبی دریا میبیند.
گلخانه زندان گل است.
پروانه با یک شاخه گل به ملاقات گلی که در گلخانه حبس بود آمد.
بهار در گلخانه محبوس است.
فرحناز یوسفی
حکمت کوچک
بعضیها خودشان را گم میکنند؛ بعضیها خودشان را پیدا. نرگس آبیار خودش را پیدا کرده است؛ البته بیآنکه خودش را گم کرده باشد. او خودش را در سبک و سیاقی جدید پیدا کرده است. آبیار پس از نوشتن کتاب «داستان دو خط» که داستان متفاوتی بود و رنگ و بویی فلسفی داشت، به حقیقتی پی برد: نوشتن برای خوانندههایی که تشنه شنیدن حرفهای همیشگی در قالبهای تازه هستند.
آبیار ادعای طنزنویسی ندارد، اما نگاه و زبانش طنزآمیز است. این ظرافت نگاه را در بیشتر داستانهایش میتوان دید و سراغ گرفت. او ترجیح میدهد داستانش را به زبان طنز تعریف کند. درشروع کتاب «قهرمان قصهی خل وچل» میخوانیم: روزی روزگاری، شاید هم شبی شبگاری، یک علامت منفی بود که بدجوری آرزو داشت به علامت مثبت تبدیل شود.
شب و روزهم مثل کنیز کفگیر خورده، پیش در و دیوار خانهاش ناله و شکایت میکرد که آخر چرا من باید یک علامت منفی باشم!
آبیار بعد از« داستان دو خط»، کتاب« داستان دو پنج» را نوشت و چون خودش را در این قالب پیدا کرده، سومین کتاب را هم با نام « قهرمان قصهی خل و چل» نوشته است. داستان این کتاب در باره یک علامت منفی است که از منفی بودن خسته شده و میخواهد مثبت باشد تا همه دوستش داشته باشند، اما راههایی که میرود چندان درست نیست. او برای این هدف راه زیادی طی میکند و خودش را به این در و آن در میزند.
حمیدرضا اکرم به عنوان تصویرگر سعی کرده با نویسنده همقدم شود و خلاقیت تصویری خوبی به خرج داده، طوری که احساس میکنی از دریچه چشم خانم نویسنده به موضوع نگاه کرده است. همان نوآوریها و خلاقیتها را میشود در لابهلای تصویرهای کتاب دید. بازی با شکلهای هندسی و عددها و حروف لاتین یکی از ویژگیهای این تصویرگری است.
ظاهراً قرار بوده این مجموعه در قالب ده کتاب با عنوان کلی «حکمت کوچک» چاپ شود که هنوز کمی مانده تا به ده برسیم. ناشر این کتابها انتشارات سفیر اردهال است و کتابهایی که تا حالا چاپ شدهاند هر کدام هزار تومان قیمت دارند.
فزهاد حسنزاده