اگر فردی شغلش را دوست نداشته باشد،قطعا بهرهوری وی نیز کاهش مییابد. این امر باعث میشود تا فرد به جای تفکر درباره ارتقاء سطح کیفی مرتب به فکر فرار از کار باشد.
شاید بهترین راه حل این باشد که فرد به دنبال شغل جدیدی که به آن علاقه دارد بگردد اما یافتن شغل جدید کار چندان آسانی نیست. راه دیگر ایجاد شرایطی است که فرد به کاری که دارد علاقهمند شود.
مطلب زیر به ارائه راهکارهایی در این زمینه میپردازد:
1- بهجای فکرکردن به راههای فرار، به این فکر کنید که واقعاً دنبال چه هستید. وقتی سرگرم مرور و یادآوری آخرین خاطره تلخ خود از محیط کارتان هستید، یک لحظه صبر کنید و با خود بگویید «درواقع آنچه میخواهم... .»
2- در ذهنتان تصویری ایجاد کنید که بیانگر موقعیت شغلیتان باشد. آیا مانند آدمی هستید در ساحل یک رودخانه، بدون هیچ راهی به سمت دیگر آن؟ یا گم شدهای در جنگل؟ و یا در یک پرچین پر از خار، گیر افتادهاید؟ وقتی تصویر موردنظرتان شکل گرفت، به فکر تغییر موقعیت باشید. تصور کنید که پلی روی رودخانه میسازید یا مسیری در جنگل پیدا میکنید. فقط بهخاطر داشته باشید که نباید تصویر را به زور ایجاد کنید. وقتی آمادگی لازم را پیدا کنید هم تصویر مناسب و هم تغییر بهدست میآید.
3- بهجای بیهوده وقت تلفکردن، به فکر بهبود مهارتهایتان باشید. سعی کنید در هر کلاسی که لازم است شرکت کرده و بهویژه بر کسب تواناییهایی که برای شغل فعلی یا آیندهتان مفید است متمرکز شوید.
4- به جای دستیابی به عملکردی ممتاز، به رضایت از خود بسنده کنید. از زمانی که برای ساختن زندگی جدید دارید، استفاده کنید. مردم اغلب میگویند: «من 10 ساعت در روز کار میکنم. دیگر وقتی برای کاری دیگر باقی نمیماند». اگر تصمیم دارید دست از کارتان بکشید یا قرار است اخراجتان کنند، معنیاش این است که بهدنبال شغل دیگری هستید. اما کمی صادق باشید، حداقل بهاندازه حقوقی که میگیرید به شرکتی که در آن کار میکنید، مدیون هستید. تعجب نکنید. اگر اینطور فکر کنید، هم بیش از گذشته در شغل خود پیشرفت میکنید، هم احساس رضایت خواهید کرد.
5- از چه میگریزید؟ بیصداقتی؟ حرص و آز مدیران شرکت؟ دروغ و دورویی؟ به این فکر کنید که آیا هیچیک از این موارد، در زندگی یا افکار شما حضور و انعکاس نداشته است؟ اگر در اطراف شما، آدم مزوری وجود دارد آیا بر رفتار شما هم تأثیر گذاشته است؟ پس از حل این مشکل درونی، درمییابید که محل کارتان تغییر کرده و در حقیقت زندگی تازه و رضایتبخشی را آغاز کردهاید.
6- هنگام ورود به محل کار، سپر و زره خود را بر تن کنید. همه افراد باید با طرز ساخت یک سپر فیزیکی آشنایی داشته باشند. تصور کنید که پوستهای خارجی، از مادهای سخت، شما را دربرگرفته و اجازه نفوذ هیچ جسم خارجی را نمیدهد. برخی یک نور پشتیبانیکننده طلاییرنگ را ترجیح میدهند. ولی به نظر من یک سپر سخت، کارآمدتر است. هر روز قبل از رفتن به محل کار، 2 یا 3 دقیقه را صرف آمادهکردن و پوشیدن این سپر کنید.
7- هر روز جایزهای به خودتان بدهید. یک استراحت طولانی، کتابخواندن یا گفتوگو با یک دوست؛ حتی میتوانید غذایی را که بیشتر دوست دارید، نوشجان کنید. پول و وقت خود را در مراکز خرید هدر ندهید.
8- در زندگیتان حداقل یک مورد کوچک برای قدردانی و ستایش پیدا کنید: تزئینات منزل، آسمان، زمستان، مهمانیهای خانوادگی و همینطور میتوانید به نکات مثبت پیرامون شغلتان بیندیشید، یک کامپیوتر نو، یا گپی دوستانه با همکار طبقه پایین. امتحان کنید، به زحمتش میارزد. توجه و قدردانی، عاملی است که ارزشهای مثبت را وارد زندگی میکند.
9- قبل از تصمیمگیری برای رفتن از یک موقعیت به موقعیتی دیگر، به احساس خود رجوع کنید. بیندیشید و به دوروبرتان نگاه کنید. با عجله و عصبانیت کاری از پیش نمیرود. اگر در آرامش به اهداف و خواستههایتان فکر نکنید، تصمیمهایی خواهید گرفت که فقط کارتان را مشکلتر خواهد کرد و فراموش نکنید که همیشه «دوستانی» هستند که باید مواظب نصیحتهای متفاوتشان باشید.
یکی میگوید، «حواست باشد که با ترک یک کار، بهسرعت کار دیگری پیدا نمیکنی» و یکی دیگر که در گوشتان میگوید: «نترس، کارت را رها کن، چه فراوان است کار؛ از گرسنگی که نمیمیری!» و گاه یکی از همین «دوستان» به فاصله 5دقیقه، هر دوی این اندرزها را با شما مطرح میکند، درحالیکه یک مربی یا مشاور خوب، بهجای تحمیل نقطهنظر خودش، میکوشد با توجه به درونیات شما، اعتمادبهنفستان را بالا ببرد.
10- این جمله را در جایی بنویسید. به یاد داشته باشید که تمام این پیشآمدها، بهسرعت یک چشم بر هم زدن میگذرد. با سپریشدن زمان، شاید بهزحمت، چیزهایی را که روزی آزارتان داده است، به یاد آورید. هنوز روزهای خوب زیادی پیشرو دارید.
نویسنده: کتی گودوین