حضرت در نهج البلاغه فرمود: «لَمْ یُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَی تَحْدِیدِ صِفَتِهِ»؛ این جمع به «الف» و «لام» است؛ این طور نیست که عقول انبیا را استثناء کرده باشد.
عقل هیچکسی را به آنجا راه نداد؛ «وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه» آن مقداری که باید بشناسیم، از راه اوصاف و صفات فعل میشناسیم. در شمس هم اینچنین است؛ ما تا حال فکر میکردیم که آفتاب را میبینیم، میگفتیم: آفتاب آمد دلیل آفتاب. بعد یک شمسشناس، یک شمسبان، یک کارشناس کیهانی به ما میگوید: اینکه شما میبینید نور شمس است. تازه آن وقتی که آفتاب را ظِل گرفته، در حال کسوف است؛ اگر بخواهید یک گوشهاش را با چشم غیرمسلح نگاه کنید، کور میشوید.
مگر شمس قابل دیدن است؟! آنکه ما میبینیم نور شمس است. از بس این نور قوی است که تمام آن صحنه را روشن کرده ما میگوییم: آفتاب آمد دلیل آفتاب ولی کارشناس میگوید: خیر، شما آفتاب را نمیبینید. تازه این یک وصله است نسبت به نُورُ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
در قرآن کریم فرمود: این شمس و قمر را من از یک مُشت دود خلق کردم. اینطور نیست که ما از پرنیان و برلیان، شمس و قمر درست کرده باشیم؛ «ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخَانٌ... فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ....
فرمود: ما یک مُشت دود و گاز را به این صورت درآوردیم، بعد هم دوباره آنها را دود میکنیم؛ «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ... إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ » میشود.
همین جا عرض کنم که دانشگاههای ما وقتی اسلامی میشود که علومش اسلامی باشد. علوم دانشگاهی وقتی اسلامی شد، فضای دانشگاه را هم اسلامی میکند. این عزیزان دانشگاهی ما باید بدانند که در علوم تجربی متأسفانه یقین بسیار کم است!
از نظر معرفتشناسی باید برای اینها توجیه بشود؛ چون برخی از این اشکالات که بالاخره با سرعت نور هم برود، این بدن آب میشود. این جسم است؛ جسم چگونه میتواند با این سرعت یک لحظه میلیونها، میلیاردها کیلومتر را طی کند و برگردد؟ از سرعت نور هم بهمراتب قویتر بود؛ رفتوآمد. دیگر این بدن چگونه میتواند برود؟
علوم تجربی، یقین ریاضی در آن بسیار کم است؛ یعنی در طب، شما ممکن است صدها مسئله را حل کنی اما به آن خط آخر نرسی. هیچکس نمیتواند بگوید که این بیماری درمانش به وسیله این داروست. «لیس إلا»؛ هیچ دارویی در عالم پیدا نمیشود که این بیماری را درمان کند، الا همین دارو.
اینگونه از فتواها مقدور طب با همه گسترهاش، داروشناسی و داروسازی با همه پهنهاش، اصلاً یافت نمیشود! زمین شناسی اینطور است، دریاشناسی اینطور است، معدنشناسی اینطور است، دامداری اینطور است، کشاورزی اینطور است؛ اینگونه از علوم، جزم ریاضی در آن بسیار کم است.
در علوم تجربی هرگز کسی نمیتواند فتوا بدهد که فلان کار، شدنی نیست؛ جسم نمیتواند با این سرعت این سماوات را طی کند.
چرا نمیتواند؟ برای اینکه تجربه، لسان اثبات دارد، نه لسان نفی؛ یعنی آنها این مقدار را آزمودند؛ هرچه آزمودند، میپذیرند؛ مثلا این جسمهای عادی با شرایط فیزیکی در هر ثانیه این مقدار راه را میتواند طی کند اما هیچ عامل دیگری در عالم نیست که جسم را با سرعت دیگر ببرد چون تجربه نکردهاند؛ دعا را تجربه نکردهاند، معجزه، کرامت، علم الهی، متافیزیک و... را تجربه نکردهاند؛ چون تجربهشدنی نیست!