اما بررسی عملکرد این سابقه و تجربه تقریبا طولانی نشان میدهد که روند توسعه کشور نه تنها از این تجربه استفادهای نکرده بلکه عملا تحلیل نیز رفته است.
این سخن شاید اینگونه نیز تعبیر شود که در نبود برنامههای توسعهای کشور، تحولات انجام شده و وضعیت کنونی کشور به لحاظ شاخصهای توسعهای اگر بهتر نبود بدتر از این هم نبود.
آسیبشناسی و کندوکاو در تاریخ 50ساله برنامهریزی میانمدت کشور نیازمند وقت و سطوری طولانی است اما پرداختن به وضعیت برنامه کنونی در حال اجرا و برنامه در آستانه اجرا شاید بخشی از واقعیتها و آسیبهای برنامهریزی توسعهای کشور را مشخص کند.
سال 88 در حالی سپری میشود که تنها 5 ماه از زمان اجرای برنامه چهارم توسعه کشور باقیمانده است. این برنامه که با کشوقوسها و اختلافات فکری فراوان در سال 83 مراحل قانونی را طی کرد، از همان سال اول با روی کار آمدن دولت نهم مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفت، به حاشیه رفت، عملا اهداف و سازوکارهای اجرایی آن به فراموشی سپرده شد و شاخصهای آن معیار بررسی و تحلیل شرایط اقتصادی کشور مورد استفاده قرار نگرفت.
برنامه چهارم توسعه درحالی ماههای پایانی عمر خود را میگذراند که عملا هیچ ارزیابی مشخصی از میزان تحقق اهداف آن وجود ندارد و دولت نیز با وجود تاکید قانونی مبنی بر ارائه گزارشهای سالانه از کموکیف اجرای آن، به جز یک گزارش کلی برای سال اول، هیچ گزارشی را ارائه نداده است.
مسئله مهم در مورد برنامه چهارم این است که این برنامه میبایست زمینه تحقق یک چهارم اهداف سند چشمانداز 20 ساله را فراهم میکرد اما امروز وضعیت و جایگاه ایران نه تنها در روند کسب رتبه نخست خاورمیانه قرار نگرفته بلکه افت نیز کرده است.
از برنامه چهارم که بگذریم، برنامه پنجم قرار است با سبک و سلیقه دولت کنونی از سال آینده در شرایطی به مرحله اجرا درآید که هنوز به تصویب نهایی نرسیده و با توجه به شرایط زمانی موجود بهنظر نمیرسد این برنامه از سال آینده اجرا شود و عملا سال 1389 سال بیبرنامه توسعهای خواهد بود.
چراکه بودجه سال آینده باید بر مبنای برنامه پنجم تدوین شود که این کار با توجه با ابلاغ بخشنامههای بودجه برای تدوین نهایی صورت نگرفته است.
فارغ از برنامه زمانی، تصویب و اجرای این برنامه به گفته برخی آگاهان برنامه پنجم، آمیختهای از برخی اهداف و سلیقههای دولت کنونی به اضافه بسیاری از مفاد اجرا نشده برنامه چهارم است و بهنظر نمیرسد ابتکار یا خلاقیتی برای تحرک روند توسعه کشور از یک سو و جبران عقبماندگی سند چشمانداز در نتیجه عدماجرای برنامه چهارم در آن دیده شود؛ چرا که محدودیتها و قیدهای فراوان مانع از انعطاف و قدرت مانور در تدوین مفاد این برنامه شده است.
واقعیت این است که امروزه برنامهریزی توسعهای کشور از نبود برنامه در مبانی فکری، تدوین و اجرا بهشدت رنج میبرد. مشکل و مانع اجرای برنامه چهارم و پنجم ماهیت و محتوای برنامه نیست بلکه عدماعتقاد واقعی به برنامهریزی توسعه و تلاش برای تضعیف آن بدون جانشین ساختن سازوکاری جدید است.
به عبارت دیگر امروز اراده لازم برای مدیریت برنامهریزی توسعهای کشور وجود ندارد. این آسیب و معضل بزرگ نهتنها دستیابی به اهداف سند چشمانداز 20 ساله را کمرنگ میسازد بلکه آثار آن میتواند دهها سال با سرنوشت و آینده ایرانیان باقی بماند. آیا در دنیای رقابتی و پرشتاب امروز نباید فکری به حال این شیوه برنامهریزی و توسعه کرد؟