بخشی از این ناهنجاریها از جابجایی نقشها در بین گروههای مختلف اجتماعی ناشی میشود. تغییر نقش زنان در جوامع در حال گذار از کار خانگی صرف و تدبیر منزل به حضور در صحنههای اجتماعی، کسب درآمد، افزایش تحصیلات و آگاهیها و به دنبال رشد مطالبات حقوقی زمانی که در برابر انتظارات سنتی مردان از زنان قرار میگیرد به تنشها و خشونتهای خانگی دامن میزند، تا جایی که امروز دکتر ابوالحسن فقیه رئیس سازمان بهزیستی کشور در گفت و گو با همشهری اعلام میکند «خشونت خانگی» مهمترین معضلی است که نیازمند توجه همهجانبه است.
بسیاری از آسیبهای اجتماعی را شاید بتوان ثمره خشونتی دانست که در خانهها اعمال میشود و آموزش تنها کلید پیشگیری است. کلیدی که میان دستهای مسئولان دست به دست میشود.
اگر بخواهید وظایف سازمان بهزیستی را اولویتبندی کنید اولویت اولتان چیست؟ اولویت شخص شما؟
- به طور شخصی قطعاً من پیشگیری را انتخاب میکنم برای اینکه بسیاری از آسیبهای اجتماعی واقعاً قابل پیشگیری است و به راحتی میتوان جلوی بسیاری از آسیبها را گرفت شاید واقعاً از طرف مردم و دولت کوتاهی شده است.
مردم چرا؟
- مردم در صورت بروز مشکل برای جلوگیری از تکرار آن میتوانند اقدام کنند.
شما مردم را به دلیل پایین بودن سطح آگاهی به کوتاهی کردن متهم میکنید.
- بله به دلیل کمبود آگاهی، اگر کسی صاحب یک فرزند معلول میشود برای جلوگیری از تکرار این آسیب باید اقدام کند. مردم وقتی مشکل دارند باید به دنبال حل آن باشند.
فکر نمیکنید امکانات دور از دسترس است یا دسترسی به امکانات سخت است؟
- در حقیقت دولت باید کارهایی را انجام بدهد، کارهای خوبی هم در این 7-6 ساله انجام شده است. ما مدعی نیستیم که پوشش کامل شده و معتقدیم دسترسی برای آحاد جامعه باید امکانپذیر باشد.
فکر میکنید چند درصد مردم را پوشش میدهید؟
- ما الان به عنوان مثال برنامه ملی پیشگیری از تنبلی چشم را داریم که توانستیم 67درصد جمعیت هدف را پوشش دهیم. با چهار سال تلاش هنوز 33 درصد از جمعیت هدف ما بیرون مانده که امیدواریم تا پایان امسال افراد تحت پوشش این طرح به 86 درصد برسد. ولی دوطرفه است یعنی خود مردم هم باید بیایند و حداکثر همکاری را بکنند.
این که میگویید «مردم باید بیایند» چه طور باید آگاهی پیدا کنند؟
- ببینید کسی که در خانوادهاش مشکل دارد باید برای حل این مشکل مراجعه کند.
یعنی فکر میکنید وقتی به مردم فشار میآید باید اقدام کنند؟
- البته این رافع مسئولیت دولت نیست اینکه مثلاً دولت باید بنشیند تا خود مردم بیایند، منظور من این است که بهترین راه پیشگیری، مشارکت خود مردم است.
تا اینجا که درباره معلولیتهای جسمی صحبت کردیم، ولی وقتی بحث به پیشگیری از آسیبهای اجتماعی میرسد وضع فرق میکند، فکر میکنید در پیشگیری، از آسیبهای اجتماعی هم برنامه به همین مرتبی است؟
- نه اینقدر مرتب نیست، دلایل بروز آسیبهای اجتماعی به اندازهای که در آسیبهای جسمی قابل شناسایی است مشخص نیست، چون در مورد آسیبهای اجتماعی پیچیدگی بیشتر است. در طرح پیشگیری از نابینایی علت نابینایی در ایران قابل شناسایی است، ولی مسائل اجتماعی خیلی پیچیدهتر است و ریشهیابی دلایل آن هم سختتر است.
اصلاً برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی کاری انجام میدهید؟
- قطعاً این کار را میکنیم.
چند درصد مردم را تحت پوشش دارید؟
ما دنبال این نیستیم که برای پیشگیری فقط یک دستگاه خاص باید کار کند و مسئول پیشگیری باشد، به عقیده ما پیشگیری باید وارد فرایند زندگی مردم شده و در زندگی مردم نهادینه شود و این کار همه دستگاههاست. همه دستگاهها باید یک درصدی از بودجه شان را به پیشگیری اختصاص بدهند، به همان ترتیبی که همه دستگاهها درصدی از بودجهشان را به پژوهش اختصاص میدهند.
نقش آموزش چه میشود؟
- ما در سال گذشته414 هزار دانشآموز را تحت پوشش برنامههای آموزش مهارتهای زندگی قراردادیم.
در چه مقطعی؟
-تمامی مقاطع.
شما از این عدد راضی هستید؟
- عدد بزرگی است که در سال 85 به 700 هزار نفر میرسد و تصور کنید که چقدر باید کار شود تا این عدد در طول یک سال دو برابر شود یعنی ببینید چقدر سرمایهگذاری و برنامهریزی لازم است.
پیشرفت خوبی به نظر میرسد؟
- بله ولی ما 14 میلیون دانشآموز داریم، اما فقط موفق شدیم تنها5 درصد آنها را آموزش بدهیم. بهتر است که آموزش و پرورش آموزش مهارتهای زندگی را به عنوان یک درس در برنامه سالیانه دانشآموزان سراسر کشور جا بدهد تا این جمعیت 14 میلیونی تحت آموزش کامل قرار بگیرند.
فکر میکنید این کار چقدر تأثیرگذار خواهد بود؟
- به اعتقاد من اصلاً یکی از کلیدهای پیشگیری آموزش است.
به این شیوهای که الان انجام میشود؟
- بله بچههای ما در مدرسه سواد یاد میگیرند، ولی مناسبات و روابط اجتماعی را نمیآموزند، از طرف دیگر نقش تربیتی خانواده روز به روز کاهش پیدا میکند مسایل اقتصادی سبب شده که پدر 2تا3 شیفت کار میکند مادر در بسیاری از خانوادهها بیرون از خانه کار میکند.
باهم بودن در خانواده کم شده و فرصت تربیت را از خانواده میگیرد با کاهش نقش تربیتی خانواده، نقش سایر عوامل پررنگ میشود و بچهها در مدرسه کنار همکلاسی در محله و پای ماهواره و تلویزیون تربیت میشوند.
در واقع گروه همسالان و رسانهها تربیت کننده کودکان میشوند؟
- فرزندان بیشترین تأثیر را از گروه همسالان و رسانهها میگیرند. آموزش مهارتهای زندگی که ما برای دانشآموزان در نظر گرفتهایم «پرهیز مدار» است.
فکر میکنید در آموزش «پرهیز مداری» ضروری است؟
- آموزش مهارتهای زندگی یعنی اینکه ابعاد معنوی وجوه افراد را تقویت کنیم، تقویت معنویت فقط به معنای انجام احکام دینی نیست معنویت یعنی همان که در دین مبین اسلام به عنوان تقوا یاد میشود اینکه دانشآموز راحت به هر خواستهای تن ندهد.
و فکر میکنید این آموزش مهارت زندگی را افزایش میدهد؟
- این آموزش باید مداوم باشد فکر نکنید دانشآموزی که سال اول دبستان آموزش مهارتهای زندگی گرفت راههای ماهرانه زندگی کردن را آموخته و همین کافی است به عقیده کارشناسان این آموزشها باید سالهای بعد باید تکرارشود.
یعنی در سالهای بعد اطلاعات بیشتری در اختیار دانشآموزان قرار میگیرد؟
- بله سال به سال آموزشها کاملتر شود. این باید در برنامه هر ساله آموزش و پرورش جا بگیرد. با استمرار این آموزشها ما میتوانیم پس از سالها نقش اثربخشی این برنامه را ببینیم. یعنی وقتی بچههای ما از اول دبستان آموزش دیدند در راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه مشکلات کمتری بروز میکند و ما دانشآموزان معتاد کمتری را در دبیرستانها خواهیم داشت.
برای شروع فکر نمیکنید بهتر بود ابتدا همه کلاس اولیها را آموزش بدهید.
- به نظر نمیرسد آموزش به این صورت نتیجه بخش باشد. گروهی معتقدند کار پایهای انجام شود و گروه دیگری اصرار دارند کار باسرعت بیشتری به اتمام برسد در این بین ما فکر میکنیم که انجام کار باید ترکیبی از این دو نگرش را در خود داشته باشد کار باید پایهای و با سرعت انجام شود. اگر بخواهیم هر سال یک پایه را آموزش دهیم دوازده سال وقت نیاز داریم.
برای انجام این کار به همکاری سایر سازمانها نیازمندید؟
- بله، سازمان بهزیستی توانایی تهیه منبع و آموزش مربیان و معلمان را دارد. ما به دنبال تصدیگری در اجرای این برنامهها نیستیم و سعی داریم اجرای کامل برنامه آموزش مهارتهای زندگی توسط آموزش و پرورش انجام شود.
با NGO (سازمانمردم نهاد)ها برای شرکت در این آموزشها وارد مذاکره نشدهاید؟
- الان در واقع همین سازمانها کار را پیش میبرند. حرف ما این است که به جای ما که تصدیگری اجرا را به عهده بگیریم، تصدیگری را به آموزش و پرورش بسپاریم.
و آموزش پرورش چرا قبول نمیکند؟
- این سؤالی است که باید از آموزش وپرورش پرسید نکته این است که با پوشش کامل جمعیت دانشآموزی اثرات این آموزش ملموس و قابل درک خواهد بود. ما معتقدیم کاربزرگی است.
تاکید دارید که در فضای کنونی مهمترین کاری که برای پیشگیری از بروز آسیبها در کشور باید انجام شود همین آموزش است؟
- یکی از برنامههای اصلی و نه تنها برنامه شاید آموزش باشد، یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام داد آموزش مهارتهای زندگی است. ما از پیش دبستانی که آموزش پایهریزی میشود تا دبیرستان جزوه و کتاب داریم. این کتابها در دو بخش برای مربیان و دانشآموزان آماده شده است.
اگرکه ما از همین امسال آموزش را شروع کنیم، فکر نمیکنید تجهیز و گسترش خانههای امن در کنار آموزش، زمینه بروز خشونتهای خانگی را کاهش میدهد؟
- به هر حال باید به خانههای امن هم جدی فکر کرد.
پیشگیری از کدام دسته آسیبها را در این آموزشها گنجاندهاید؟
- متناسب با سن، به عنوان مثال آموزشهای پیش از ازدواج معلولیت را هم به عنوان یک آسیب مد نظر قرارمیدهد و در واقع معلولیت به عنوان یک آسیبی که بعد اجتماعی هم دارد مورد بحث قرار میگیرد.
شما برای پیشگیری از معلولیتها برنامه آموزشی هم دارید؟
- معلولیت بیشتر از آنکه بعد پزشکی داشته باشد، بار اجتماعی دارد چون به هر حال خواست معلول این است که در جامعه زندگی کند اما جامعهای که مناسبسازی نشده و حمل و نقل مناسبی ندارد، پذیرای فرد معلول نیست و همین جا ما شاهد بروز یک مشکل اجتماعی هستیم.
الان شما از یک معلول بپرسید بیشتر از اینکه ضایعه نخاعی هستی در رنجی یا از اینکه نمیتوانی از امکانات شهری بهره ببری، پاسخی که دریافت میکنید قطعاً بر عدم برخورداری از امکانات شهری تاکید دارد، پیشنهاد ما گنجاندن مشاوره ژنتیک پیش از ازدواج است، انجام مشاوره ژنتیک و برخورداری از آموزشهای حین زندگی، به خانواده کمک میکند تا به هنگام بروز مشکلات با قدرت بیشتری برای حل آن اقدام کند.
ولی دولت توانایی انجام این کارها را ندارد؟
- مسلما.
در این شرایط چطور انتظار دارید با استقبال مردم روبهرو شوید؟
فکر میکنید تا حالا در جذبNGOها به عنوان مشارکت مردم چقدر موفق بودهاید؟
- در بعضی زمینهها خیلی موفق بودیم. در برخی دیگر با موفقیت بسیار کمی روبهرو شدهایم.
در کدام زمینهها موفق بودید؟
- در بخش اعتیاد.
در پیشگیری از اعتیاد یا درمان؟
- در پیشگیری، چون ما پیشگیری را هم جلوگیری از بروز قلمداد میکنیم و هم جلوگیری از عود دوباره آسیب، به تاخیر انداختن آن و یا محدودکردن عوارض یک آسیب.
جمعیتی که تحت پوشش پیشگیری از اعتیاد قرار گرفتند، چند نفر بودند؟
- اگر مقصود شما پیشگیری سطح اول است سال گذشته 3 میلیون و 900هزار نفر تحت پوشش پیشگیری اجتماع محور یعنی پیشگیری سطح یک قرار گرفتند.
یعنی این یک شاخص موفقیت است؟
- بله، یعنی NGOها وارد قصه اعتیاد شدند ولی به عنوان مثال در مورد کودکان کار و خیابان فقط 3یا4 NGO فعالیت میکنند درحالی که در مورد اعتیاد آمار افرادی که مایل به همکاری هستند خیلی بالاتر است.
علت این تفاوت را در چه میبینید؟
علت اصلی میتواند از بسته ماندن فضا در مورد برخی آسیبها ناشی شود. در بسیاری از زمینهها فضا باز نشده و تعامل مورد نیاز هنوز ایجاد نشده است. توجه تمام مملکت الان به اعتیاد جلب شده. ستاد مبارزه با مواد مخدر داریم که رئیسش رئیس جمهور است. اینها نشانه توجه جامعه به یک معضل است و سبب جلب توجه مردم میشود.
مردم میبینند که یک ستاد است و رئیس جمهور و وزرا در یک زمینه خاص کار میکنند، یعنی یک مشکل در مملکت پذیرفته شده حالا مردم هم ترغیب میشوند که برای حل این مشکل همکاری کنند، اگر در مورد سایر مسائل هم نیازمند ترغیب مردم باشیم باید در ابتدا مسئولان مملکتی به مشکل توجه کرده و آن را بپذیرند تا مردم مشتاق به شرکت در حل مسأله شوند.
یعنی میزان توجه مردم از نوع توجه و اهمیت دولت تاثیر میگیرد؟
- بله، میشود گفت حساسیت این گونه در دولت ایجاد و به مردم منتقل میشود. در حقیقت سعی دولت به تلاش مردم مسیر و جهت میدهد، بعد خود مردم برنامهریزی و ادارهکننده خواهند شد و ما به عنوان هدایتگر عمل میکنیم.
الان ما نیاز داریم به اینکه نقاط آسیبخیز کشور به مردم اعلام شود تا بسیج برای کنترل آسیب در مردم شکل بگیرد. یعنی اینکه همه امکانات جمع شده و با کمک مردم مسائل اجتماعی مورد بررسی قرار بگیرد.
شما معتقدید درصورت معرفی نقاط آسیبخیز مردم دست به کار برطرفکردن آن خواهند شد؟
- ما اعتقاد داریم مسائل اجتماعی را خود مردم به شکل بهتری حل خواهند کرد، به عنوان مثال وقتی حساسیت کمرنگ شده نقش خانواده در تربیت فرزند به مردم منتقل شود، نقش خانوادهها در تربیت فرزندشان بالا میرود.
دو تصور افراطی در کنترل آسیبها به چشم میخورد یکی اینکه آسیبهای اجتماعی را باید با اعمال کنترلهای شدید ریشهکن کرد و نگرش دوم صحه گذاشتن بر بحث ولنگاری اجتماعی است به این معنا که گروهی معتقدند «همینه که هست».
وضعیت کنونی حاصل پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات است و کاری نمیشود کرد. ما معتقدیم که هیچ یک از این دو فرضیه برای بهبود شرایط کارگر نیست. ما باید بین این دو نظریه عمل کنیم.
با توجه بـه آمار موجود نظر میدهید؟
ما یک سری مسائل ثبت شده داریم که نشانگر تاثیر مداخله و آگاهی دادن به مردم است. به عنوان مثال در مهار خودسوزی در ایلام با همکاری مردم و ارگانهای مختلف جواب داد.
خیلی روند کند پیش میرود؟
- بله، پیشروی خیلی کند انجام میشود به دلیل اینکه ما تنهاییم. اگر سایر ارگانها همکاری کنند، سرعت بیشتری میگیرد.
یعنی علاوه بر حساسیت دولت نیازمند همکاری جدی مدیران میانی نیز هستید؟
- بله، ما باید تغییر نگرش ایجاد کنیم اول در مسئولان بعد در مردم و سرانجام در جامعه هدف هم باید این تغییر نگرش را داشته باشیم اما در مرحله اول باید نگرش مسئولان تغییر داده شود.
حالا شما به عنوان یک مسئول مستقیم فکر میکنید بعد از اعتیاد کدام آسیب در کشور ما وضعیت بحرانی دارد که بخواهیم شاخکهای مردم را حساس کنیم؟
- خشونت علیه زنان.
خشونت خانگی؟
- خشونت خانگی که باعث فرار دختران و کار کودکان و بروز سایر آسیبها میشود.
فکر نمیکنید که راهیابی به درون خانواده به دلیل بافت خاص موجود درکشور کار مشکل و غیرممکنی است؟
- بله، ما بافت سنتی داریم.
مثلاً وقتی همسایهای زنش را کتک میزند هیچکس دخالت نمیکند؟
- ما یک سری مسئولان سنتی داریم که میتوانند به راحتی به درون خانواده نفوذ کنند مثلا روحانیون محل میتوانند نقش فعالی در این زمینه داشته باشند، در روضههایی که برگزار میشود برای خانمها توضیحات لازم را ارائه بدهند اثرگذاری روحانیون خیلی زیاد است.
این برای خانمهاست ولی آقایان چه؟ نفوذ به مردها کار سختتری است بویژه در مورد خشونتهای خانگی؟
- به نظرم معتمدین محله توانایی انجام این کار را دارند چنانچه خود مردم کمک کنند میتوان این مشکل را حل کرد.
همه اعضای خانواده ترجیح میدهند این ماجرا را بسته نگه دارند؟
- اینجا ما نیازمند همان تغییر نگرش هستیم که قبلا گفتم.
شما فکر میکنید با شیوههایی که برشمردید میشود این تغییر را ایجاد کرد؟
- نقش دولت در جا افتادن مشکلات اساسی است. در دولت هنوز بسیاری از موارد مهم به عنوان یک مشکل تلقی نمیشود. نکته مهم دیگر توجه به این نکته است که بسیاری از آسیبها ممکن است برای هرکسی پیش بیاید، حوادث در کمین همه هست ما الان تصور میکنیم که یک خانوادهای که فقر ندارد منسجم و پایدار است ولی یک اتفاق سبب به هم خوردن این تعادل میشود ما باید این مسأله را جا بیندازیم که جمعیت هدف پیشگیری همه مردم هستند.
در جرایمی که در خانواده رخ میدهد، مشکلی که ما داریم این است که اگر کسی از شرایطش شاکی باشد جایی از او حمایت نمیکند. شما فکر میکنید گسترش خانههای امن و یا برطرف شدن موانع قانونی برای کودکان بدسرپرست، نه به معنای به هم ریختن بنیاد خانواده، چقدر در بهبود شرایط تاثیر دارد؟ مثلا اگر یک مردی مطمئن باشد که همسرش پس از کتک خوردن سوای طول درمان از حمایتهای قانونی خوبی برخوردار خواهد شد، احتمالاً کمتر همسرش را آزار بدهد؟
- هر دو باید باشد. اگر ما تمام انرژیمان را صرف گسترش خانههای امن بکنیم ممکن است شاهد پیامدهای نامناسبی باشیم. همچنان که با حذف این خانهها نیز زخمهای جامعه عمیقتر میشود. برطرفکردن مشکلات قانونی نیز مکمل این ماجراست. هر چند تبلیغ خانههای امن را توصیه نمیکنم و بسیاری از مخالفتهایی که با خانههای امن میشود به همین دلیل است.
تعطیلی برخی مراکز نیز در پی همین مخالفتهاست؟
- این تصور برای مخالفین پیش آمده که خانههای امن بنیاد خانواده را ضعیف میکنید در صورتی که ما میگوییم به هرحال کسانی که مورد ظلم قرار میگیرند باید یک سرپناهی داشته باشند، ولی باید حواسمان جمع باشد که اصل بر تقویت خانواده است. الان تبلیغ اینها شاید اصلا درست نباشد.