این گزارش، هم از نظر زمانی و هم ازنظر محتوا در شرایطی حساس ارسال شده است. در ایامی که در محافل خبری و سیاسی بحث تدوین استراتژی جدید آمریکا در افغانستان مطرح بود، انتشار این گزارش همه چیز را به نقطه اول بازگرداند.
ژنرال بازنشسته ایکنبری که اساسا متخصص چین است و زبان چینی را به راحتی صحبت میکند و در دانشگاههای استنفورد و هاروارد درس خوانده است، سفیری نیست که به راحتی گزارشهای وی نادیده گرفته شود. از سوی دیگر، اوباما همانقدر که منتقد جنگ آمریکا وعراق بود، از جنگ در افغانستان حمایت میکرد و در واقع جنگ افغانستان، جنگ اوباما خوانده میشود.
گزارش ایکنبری و تامل اوباما در تعیین استراتژی جنگ افغانستان، بار دیگر این جمله معروف چرچیل را یادآوری میکند که جنگ مهمتر از آن است که به ژنرالها سپرده شود. شاید انتشار هدفمند گزارش محرمانه سفیر آمریکا در افغانستان، پاتک رسانهای درخواست پرسرو صدای ژنرال مک کریستال برای اعزام نیروی بیشتر بوده است.
از سوی دیگر گزارش محرمانه ایکنبری حاکی از آن است که هنوز در واشنگتن جمع بندی مشخصی برای تحولات افغانستان وجود ندارد، اما روشن است که اوباما در توسل به زور و استفاده حداکثری از نیروی نظامی برای افغانستان تردید دارد.
اگر هدف آمریکا در افغانستان را استراتژیک بدانیم و قبول کنیم که آمریکا آمده است که بماند، بنابراین آمریکا نمیتواند به روش روسها در دهه 80 و به روش طالبان در دهه 90 با کشتار مردم و با مشت آهنین ادامهدهنده راه شوروی سابق و طالبان در افغانستان باشد.
آمریکا چارهای ندارد جز اینکه به افغانها ثابت کند با طالبان و روسها فرق دارد. ژنرال مک کریستال در آگوست 2009 در گزارشی به اوباما برای حل بحران این کشور نوشت باید:
1 – شورشیان و هم پیمانان آنان بیاعتبار شوند و از تعدادشان کاسته شود.
2 – نیروهای امنیتی افغانستان تقویت شوند.
3 – حمایت بینالمللی از نیروهای بینالمللی حفظ شود و ارتقا یابد.
نکته جالب این است که سرهنگ تزاگلف در دوره اشغال افغانستان توسط روسها و در زمانی که گورباچف در حال مطالعه خروج از افغانستان بود در آگوست 1987 در نامهای مشابه، خطاب به وزیر دفاع شوروی نوشت: بحران عمیق سیاسی در افغانستان مشهود است و ائتلافی از نیروهای اجتماعی به سوی ضدانقلاب سوق مییابند و دولت افغانستان قادرنیست به تنهایی در مقابل این موج ایستادگی کند.
سرهنگ تزاگلف نوشت: سیاست دکتر نجیبالله رئیسجمهور وقت افغانستان برای آشتی ملی کافی نیست و تلاشهای شوروی در 8سال حضور در افغانستان به انتظارات مسکو پاسخ نداده و هیچ پیشرفتی در زمینه برقراری ثبات سیاسی و نظامی ایجاد نشده و شرایط بهگونهای است که درهیچ ابتکار آشتی ملی، ضدانقلاب - بخوانید نیروهای مخالف اشغال- به چیزی جز تسلط کامل بر قدرت راضی نخواهند شد.
وی در آخر به رهبران کرملین توصیه میکند مسکو برای تامین اهداف دراز مدت خود باید فقط دنبال تضمین رشد و توسعه نیروهای اجتماعی طرفدار خود باشد و دراین مسیر از نیروهای سیاسی ترقی خواه حمایت کند.
اگر رهبران کرملین 31 سال قبل از نامه ژنرال مک کریستال آگاهی نداشتند، اما اوباما در کاخ سفید، هم گزارش ژنرال خود را میخواند و هم نامه سرهنگ روس را در اختیار دارد. تاریخ افغانستان نشان داده است که متجاوزان راحت به این کشور وارد میشوند اما کنترل افغانها به این راحتیها نیست.
قرار است امروز همزمان با مراسم تحلیف دور دوم ریاستجمهوری حامد کرزای استراتژی جدید آمریکا نیز اعلام شود. اما شواهد نشان میدهد که زمین و زمان در افغانستان به نفع آمریکا نیست و هیچ روزنهای از خروج آبرومند از افغانستان به چشم نمیخورد؛ البته اگر بحث خروج اساسا مطرح باشد.
براساس آنچه تاکنون فاش شده، بهنظر میرسد که در این مرحله آمریکا قصد دارد از میان 2جنگ در افغانستان (جنگ با طالبان و جنگ با القاعده) تمرکز خود را به جنگ با القاعده اختصاص دهد و جنگ با طالبان را بهخود افغانها بسپارد.
این یعنی اجرای مدل شورای بیداری عراق برای افغانستان. منظور از این مدل آن است که پس از تصرف و پاکسازی مناطق آلوده به طالبان، منطقه را درصورت امکان به رؤسای قبایل و در غیراین صورت به پلیس و نیروهای امنیتی افغانستان واگذارد.
از این طریق حضور نظامی آمریکا فقط به پادگانها محدود میشود و افغانستان به ظاهر بهدست افغانها اداره میشود. آمریکا از این طریق مشکل مخالفان اشغال افغانستان و طالبان را یکجا حل میکند.
این طرح گرچه آسان مینماید اما عملی بودن آن محل تردید جدی است.
اگر در مورد افغانستان هر تردیدی وجود داشته باشد، یک مسئله مسلم است و آن اینکه وضعیت 30 سال اخیر افغانستان دقیقا ناشی از فقدان استراتژی آمریکا در این کشور است.
آمریکا از زمان خروج روسها از کابل، در وضعیت بیراهبردی در افغانستان به سر میبرد و 8 سال اشغال این کشور نیز تاکنون راهگشا نبوده است.